نهج البلاغه، بخشی از خطبهی 103 / ترجمه: حجت الاسلام انصاریان
حَتّى بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ شَهيداً وَ بَشيراً وَ نَذيراً.
تا اينكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه وآله را گواه و بشارت دهنده و ترساننده برانگيخت.
خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلاً، وَ اَنْجَبَها كَهْلاً، وَ اَطْهَرَ الْمُطَهَّرينَ شيمَةً، وَاَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرينَ ديمَةً.
در كودكى بهترين مردم، در بزرگسالى نجيبترين انسان، در اخلاق پاكترين پاكان، و دوام جود و سخايش از همه بيشتر بود.
بنی امیه:
فَمَا احْلَوْلَتْ لَكُمُ الدُّنْيا فى لَذَّتِها، وَلا تَمَكَّنْتُمْ مِنْ رَضاعِ اَخْلافِها،
پس شما (اى بنى اميّه) از شيرينى دنيا لذت نبرديد، و براى نوشيدن شير از آن (دنیا) توانمند نشديد،
اِلاّ مِنْ بَعْدِ ماصادَفْتُمُوها جائِلاً خِطامُها، قَلِقاً وَضينُها.
مگر بعد از آنكه مهارش را رها، و تَنگ پالانش را نبسته يافتيد.
قَدْ صارَ حَرامُها عِنْدَ اَقْوام بِمَنْزِلَةِ السِّدْرِ الْمَخْضُودِ، وَ حَلالُها بَعيداً غَيْرَ مَوْجُود.
حرامش نزد اقوامى به منزله درخت سدر بى خار (آسان و در دسترس) و حلالش دور از دسترس و غيرموجود بود.
وَ صادَفْتُمُوها وَاللّهِ ظِلاًّ مَمْدُوداً اِلى اَجَل مَعْدُود.
به خدا قسم به آن دنيايى دست يافتيد كه چون سايهاى گسترده تا زمانى معين است.
فَالأرْضُ لَكُمْ شاغِرَةٌ، وَ اَيْديكُمْ فيها مَبْسُوطَةٌ، وَ اَيْدِى الْقادَةِ عَنْكُمْ مَكْفُوفَةٌ،
زمين براى شما از هر مانعى آزاد، و دستتان در آن باز است، ولى دستان رهبران واقعى از سر شما كوتاه است،
وَسُيُوفُكُمْ عَلَيْهِمْ مُسَلَّطَةٌ، وَ سُيُوفُهُمْ عَنْكُمْ مَقْبُـوضَــةٌ .
و شمشيرهاى شما بر آنان غالب، و شمشير آنان از شما بازگرفته شده است.
اَلا اِنَّ لِكُلِّ دَم ثائِراً، وَلِكُلِّ حَقٍّ طالِباً.
بدانيد هر خونى را خونخواهى، و هر حقّى را خواهندهاى است.
وَ اِنَّ الثّائِرَ فى دِمائِنا كَالْحاكِمِ فى حَقِّ نَفْسِهِ،
خونخواه خونهاى ما چون حاكمى است كه درباره خودش حكم دهد،
وَ هُوَ اللّهُ الَّذى لايُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ، وَلايَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ.
و او همان خداوندى است كه مطلوبى او را ناتوان نكند، و گريزندهاى از پنجه عدالتش بيرون نرود.
فَاُقْسِمُ بِاللّهِ يا بَنى اُمَيَّةَ، عَمّا قَليل لَتَعْرِفُنَّها فى اَيْدى غَيْرِكُمْ، وَ فى دارِ عَدُوِّكُمْ.
اى بنى اميّه، به خدا سوگند مىخورم كه پس از اندك زمانى اين حكومت را در دست غير خود، و در خانه دشمنانتان خواهيد ديد.
مردم!
اَلا اِنَّ اَبْصَرَ الأبْصارِ ما نَفَذَ فِى الْخَيْرِ طَرْفُهُ، اَلا اِنَّ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَى التَّذْكيرَ وَ قَبِلَهُ.
بدانيد بيناترين ديده، ديدهاى است كه در خير نفوذ كند و شنواترين گوش آن گوشى است كه پند را بشنود و بپذيرد.
اَيُّهَا النّاسُ، اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْباحِ واعِظ مُتَّعِظ،
اى مردم، دل از نور چراغ پنددهندهاى كه خود پندپذير است روشن كنيد،
وَامْتاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْن قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ.
و آب را از چشمه زلالى كه از تيرگى صاف مانده بكشيد.
عِبادَ اللّهِ، لاتَرْكَنُوا اِلى جَهالَتِكُمْ، وَلاتَنْقادُوا لإهْوائِكُمْ،
اى بندگان خدا! به نادانى خود تكيه ننماييد، و هواى نفس شما را به دنبال خود نكشد،
فَاِنَّ النّازِلَ بِهذَا الْمَنْزِلِ نازِلٌ بِشَفا جُرُف هار، يَنْقُلُ الرَّدى عَلى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِع اِلى مَوْضِع لِرَأْى يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْى،
زيرا آن كه به نادانى خود تكيه زد و اسير هوا شد به لبه پرتگاه هلاكت افتاده، بار ضلالتى را كه به دوش گرفته از جايى به جايى انتقال مىدهد،
يُريدُ اَنْ يُلْصِقَ ما لايَلْتَصِقُ، وَ يَقَرِّبَ ما لايَتَقارَبُ.
آن هم به خاطر انديشه باطلى (كه به دنبال هم به بازار مى آورد)، و مى خواهد آنچه را نمىچسبد بچسباند، و آنچه را نزديك نمىگردد نزديك گرداند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه ذکر