فرض کنید دوباره به دنیا آمدید و اینبار تنهایید و کسی نیست که روی ذهن شما اثر بگذارد؛ آیا اگر انبیا نمیآمدند، کسی خداپرست میشد؟ آیا پذیرش دعوت آنها به خاطر روح محافظه کاری و تنبلی انسان نیست و ...؟ (مدیریت مالی / شیراز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا مدعی فکر کرده و چنین میگوید، یا همان حرفهای پیشینیان در قرون گذشته با بازگو و یا حتی با تقلیدی کور، کپی کرده و انتشار میدهد؟! به راستی چرا به جای فرض کردن، کمی در حقایق و واقعیات تفکر نکنیم؟!
به راستی چقدر خوب و لازم است که هر کسی – نه تنها یکبار، بلکه هر روز، بارها و بارها – دقایقی با خود خلوت کند و تفکر نماید و البته سؤالات بسیاری را برای ذهن و فکر خود مطرح نماید.
به عنوان مثال از خود بپرسد:
یک – آیا فقط انبیا روی ذهن بشر اثر گذاشتهاند؛ آیا کفر و شرک نیز ناشی از دعوت کفار و شیاطین جن و انس و اثر پذیری از آنان نمیباشد؟!
دو – چرا در دعوت انبیای الهی (به ویژه در اسلام عزیز)، بیان شده که اصول دین تحقیقی است و میفرماید: «همیشه اول فکر کن و سپس با استدلال بپذیر یا رد کن»، اما در اندیشههای ملحدانه و مشرکانه میگویند: «اول بدون هیچ فکری و مبتنی بر شعارهای افواهی، توحید را رد کن، بعد فکر کن، التبه اگر نکردی هم دیگر مهم نیست»؟!
سه – میگویند: «از زمان انبیایی که به توحید و معاد، دست کم چهارده قرن و در نهایت هزاران سال میگذرد»! خوب است که با خود کمی تفکر کنند که مگر عقلانیت و شناخت مبتنی بر مبانی و اصول عقلی، خودرو یا لباس است که قدمت تاریخ آن را متغیر نماید؟! و ثانیا: مگر کفار، مشرکین و ملحدین، حرف جدیدی زدهاند؟ در ادعاها و براهین، آنها چه گفتهاند که اسلافشان در هزار و هزاران سال پیش، عین آن را نگفتهاند؟!
بله، اسمها تغییر کرده؛ واژگانی قدیمی، چون «مادیون، دهریون، طبیعیون و ...»، به واژگانی چون: «ماتریالیسم و ایسمهای دیگر» تغییر یافته است؛ ادبیات و انشا نیز کمی تغییر یافته؛ اما محتوای شعارها و تکذیبهای بیدلیل، همان است.
آن چه امروز مکاتب به اصطلاح ماتریالیستی میگویند، همان است که امثال ابن ابی العوجاء در هزار و چند سال پیش و نیز دیگران از هزاران سال پیش از او گفتهاند، و اتفاقاً در بسیاری موارد، آنها استدلالیتر بحث میکردند!
چهار – آیا این تقلید در اعتقادات کفرآمیز نیست که کار انسانهای محافظهکار، ترسو، تنپرور و تنبل است؟! چرا که "تفکر" زحمت دارد و اگر به حقیقت برسند، تعهد و تکلیف میآورد و کافر حوصله و شهامت آن را ندارد.
آیا نفسگرایی کار آدمهای خودبین، هوسران و تنبل است، یا خداگرایی؟! آیا دنیاگرایی (خور و خواب و ...) مستلزم هدفداری، قانونمندی، نظم، اخلاق، تعهد و تکلیف نسبت به بایدها و نبایدهاست، یا معادگرایی؟! آیا انسان شدن زحمت دارد، یا حیوان بودن و حیوانتر شدن در یک زندگی کوتاه مادی و زیست نباتی و حیوانی؟!
الف – چرا فرض کنیم «اگر انبیا نبودند ...»، اگر بعثت انبیای الهی برای آگاهی، بصیرت، تعقل، تفکر، تعلّم و رشد و کمال آنها لازم و ضروری نبود، پروردگار عالم آنها را نمیفرستاد.
آیا هیچ عاقلی میگوید: لحظهای با خود خلوت کنید و فکر کنید که اگر هیچ خبر دهنده، هیچ معلم، هیچ راهنما، هیچ دلسوز، هیچ ناصح، هیچ خیرخواه، هیچ هشدار و تذکار دهندهای نبود، چقدر خوش میگذشت؟!
*- بنابر این به جای چنین فرض خیالی، با نگاهی واقعگرایانه، توجه میکنیم حال که آنان آمدهاند، چه گفتهاند و به چه دلایلی استدلال کردهاند؟!
ب – خداوند متعال، قبل از بعثت و ارسال انبیا و رسولانش و وحی به آنها، به انسان عقل و قوهی عاقله داده است. نامش را "حجّت درونی" گذاشته و فرموده که هر دعوتی «اعم از حق و یا باطل» را با برهان عقلی بپذیر و یا رد کن.
ارزش عقلانیت، تعقل و تفکر آنقدر بالاست که نه تنها دعوت انبیا نیز با بینات، استدلالها و براهین عقلی ثابت و پذیرفته میشود، بلکه به کفار نیز میفرماید: برای تکذیب و تکفیر حق و گرایش به باطل و إلههای دروغین نفس خودتان و دیگران، برهان و دلیل اقامه کنید: « أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ - بگو: «اگر راست میگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید! / آیات متعدد ».
ج – آیا این که مدعی شوند: خدایی نیست، خالقی نیست، رب و پروردگاری نیست، معادی نیست، بالتبع عقلانیتی نیست؛ هدفی نیست، ارزش و ضد ارزشی نیست، تعهد و تکلیفی نیست و فقط لذت ببر که فقط لذت شخصی اصالت دارد؛ چرا که همه چیز هیچ در هیچ است، تصادفی آمدیم، به زودی میمیریم و خاک میشویم ... ، حرف جدیدی است؟! « بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ - [نه] بلكه آنان [نيز] مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند / المؤمنون، 81»
« وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا » (الإسراء، 49)
ترجمه: و گفتند آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مىشويم؟!
د - انبیای الهی، هر چقدر هم که قدیمی باشند، برای اقوامی آمدند که همین حرفها را میزدند؛ و خاتم انبیای الهی، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله نیز با تصدیق همان دعوت انبیای گذشته، برای مردمانی آمدند که با تأسی به جاهلان و کفار گذشته، در عصر ایشان و تا آخر الزمان، همین حرفها را زده و میزنند؛ سخنانی که هیچ توجیه عقلی و علمی ندارد، بلکه فقط شعارهایی در ضدیت میباشند که نامش را نظریه نیز میگذارند تا شیک و مدرن جلوه کند! خداوند میفرماید: کلماتی است که همینطوری از دهانشان خارج میکنند.
« مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا » (الکهف، 5)
ترجمه: نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادّعا] دانشى ندارند. بزرگ سخنى است كه از دهانشان برمىآيد. [آنان] جز دروغ نمىگويند.
قدیمی و جدیدی برای کفار:
کافر جماعت، نه ثبات فکری دارند و نه ثبات رفتاری و نه هیچ گونه تعهدی [حتی نسبت به باورها و ادعای خود])! هر کجا به کارشان بیاید، میگویند: ما دین، روش، باورها و سنّتهای پیشینیان خود وفادار و پایبند هستیم؛ اگر چه باورها، ادعاها و رفتار آنها غیر معقول و جاهلانه باشد:
« وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ » (البقره، 170)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مىگويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافتهايم، پيروى مىكنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمىكرده و به راه صواب نمىرفتهاند [باز هم در خور پيروى هستند]؟!
و هر کجا که به کارشان بیاید، میگویند: خداشناسی، خداپرستی، معادگرایی، دین الهی و ...، همه قصههای قدیمی است و ما مدرن هستیم!
« إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ » (القلم، 15)
ترجمه: چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «افسانههاى پيشينيان است.»
آیا ندیدید همانهایی که میگویند: «پیامبر اسلام چهارده قرن پیش آمده»، میگویند: «ما پیامبر ایرانی میخواهیم و آن زرتشت است که سه هزار سال پیش آمده»؟! یا بدون هیچ شناختی، اثری، کتابی، دینی و ...، کوروش کوروش میگویند و ...؟!
اگر به آنها بگویید: از زنا و همجنسبازی اجتناب کنید، میگویند: این حرفها قدیمی است ما مدرن و پست مدرن هستیم؟! و حال آن که فرهنگ و اخلاقشان عین قوم لوط است که بسیار قدیمی میباشد!
نتیجه:
بنابر این، ما اهل اوهام نیستیم و نباید باشیم و لزومی ندارد که در ذهن خود خیال کنیم که اگر انبیای الهی نیامده بودند، چه میشد؟! پاسخش نیز روشن است، همان میشد که امروزه کفار مستکبر و ظالم بر سر موحدین و مسلمانان میآورند.
بلکه، با واقعگرایی و عقلانیت تمام، دقت میکنیم که بدیهیات اولیه عقل – فطرت و نیز وحی، چه میگوید و کدام ادعا در تأیید یا رد آنها، با عقلانیت انطباق دارد؟
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
فرض کنید دوباره به دنیا آمدید و اینبار تنهایید و کسی نیست که روی ذهن شما اثر بگذارد؛ آیا اگر انبیا نمیآمدند، کسی خداپرست میشد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8304.html
- تعداد بازدید : 1860
- 3 دی 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید