منظور از عرفانهای نوظهور چیه؟ علت اینکه بعضیها میرن سراغ عرفانهای نوظهور چیه؟ یا برخی میخوان برن عارف بشن و به چه چیزهایی برسند؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نام هر چیزی را که "عرفان" بگذارند، دلیل نمیشود که "عرفان" یا حتی نوعی از "عرفان حقیقی" باشد.
در ارزشگذاریهای مادی و اقتصادی، این نامگذاریها با اشتراک لفظی، به خاطر وجه مشترک ارزش پولی، سنخیت دارد، چنان که به "یونجه" طلای سبز و یا به "نفت" طلای سیاه میگویند، اما هیچ کدام اصلاً فلز نیستند که طلا باشند. گاه ارزش معنوی نیز به ارزش پولی سنجیده میشود، مثل این که میگویند: «وقت طلاست»، یعنی قیمت بالایی دارد و اگر بگذرد، نمیتوانی به هیچ مبلغی آن را بخری و بازگردانی.
اما، در مورد حق و حقایق هستی، اشتراک لفظی با تفاوت ماهوی معنوی، فقط "بدل"سازی و دروغ برای عوامفریبی میباشد، مانند این که نام هر گردنکش طاغوتی را «ربّ» بگذارند و یا هر مجسمهی بیجان و دستسازی را «إله» بنامند؛ و یا هر بافتهی ذهنی و غلطی را «مکتب» بخوانند و یا هرگونه مرتاضبازی و رفتن دنبال بازیهای هپروتی را "عرفان" بنامند.
●- خداوند متعال، خود در قرآن کریم، به این اوهامگراییها و نامگذاریها جعلی تصریح دارد و در سه آیه بیان نموده که اینها فقط اسمهایی که شما و پدرانتان، که پیروی از گمانهای خود میکنید، روی آنها گذاشتهاید، اما خدا چنین حقیقتی را در آنها قرار نداده است.
« إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى » (النّجم، 23)
ترجمه: اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایی بیمحتوا و اسمهایی بی مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است!
عرفان:
"عرفان"، همانگونه که از نامش پیداست، از معرفت، به معنای شناخت اخذ شده است، و البته به شناخت حقایق عالم هستی که توحید و معاد، اول و آخر آن است، اطلاق میگردد.
بنابراین "عرفان"، علم به حقایق است که غالباً در صورتهای حسّی نمود و ظهور دارند، اما کسی که از این نمودهای حسّی بگذرد، یعنی پرده و حجاب را کنار بزند، کم و بیش به این معرفتها (شناخت)ها میرسد. به عنوان مثال: ظهور تمامی معارف قرآنی، در همین سطور نوشته شده بر روی کاغذ و جمع شده بین دو جلد، به عنوان «کتاب» میباشد، اما عارف کسی است که فقط جسم کتاب را نبیند، فقط آن را حمل نکند، فقط نبوسد و در کتابخانه بگذارد، بلکه آن را بخواند، علم بیاموزد، فهم کنند، ایمان بیاورد و عمل نماید.
به عنوان مثال: انسان با نگاه ساده میبیند که اتاق روشن شده است – یک گام برداشته و پرده را کنار میزند و میبیند که روز شده است – گام دیگری برداشته و میبیند که پدیده روز و روشنایی از طلوع خورشید است – گام دیگری برداشته و به تابش نور پیمیبرد – گام دیگری برداشته و سرعت حرکت آن و رسیدن به زمین را میشناسد – در گام دیگر با موانع روز، یا اجسام شفاف که نور را از خود عبور میدهند، یا با اشیای سیقلی که نور را منعکس میکنند آشنا میشود ...، در عرصه عمل، از این علوم خود بهره میبرد.
●- از اینرو، عرفان به عنوان یک "شناخت فرهنگساز"، به دو بخش "نظری" و "عملی" تقسیم شده است. بخش نظری به شناخت حقایق اختصاص دارد و بخش عملی، به قول شهید مهطری رحمة الله علیه: «بخش عملی، عبارتست از آن قسمت که روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا، بیان میکند و توضیح میدهد / کلیات علوم اسلامی، ج2، 85»
میل به عرفان:
میل انسان به شناخت آن چه هست و حقایق عالم هستی، یک میل فطری میباشد و اگر این میل وجود نداشت، هیچ علمی (اعم از مادی و غیر مادی)، شناخته و کشف نمیشد و بالتبع انسان، از حیوان نیز عقبتر (کَالأنعام بَلهُم أضَلّ) میماند.
خداوند متعال، انسان را برای رسیدن به شناختی که ملائک نیز استطاعت آن را ندارند برگزید و او را "صفوة الله – برگزیده خدا" نامید و به او قابلیت و استعداد "خلیفة الله" شدن موهبت نمود. از درون به او عقل داد تا بشناسد و قلب داد تا بفهمد و ایمان بیاورد و از برون نیز رسولان را فرستاد تا حکمتِ نشانههای خدا (آیات) را به آنان بازگو نمایند، تا از سطحینگری خارج شوند و حقایق را بدانند و ببیند، و وحی را به آنان تعلیم دهند تا با رشد نظری و عملی مراحل کمال را بپیمایند و آنها را اسوهی حسنه قرار داد تا رهبر و راهنمای مردمان باشند، تا در این مسیر، از صراط مستقیم و مسیر حق خارج نشده و به بیراهه نروند.
« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ » (آلعمران، 164)
ترجمه: خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
●- بنابراین، کسی که عقل خود را به کار اندازد، و نگذارد حجاب فهم و ایمان بر روی قلبش بیافتد و زنگارهایی که مانع از تجلی حقایق میشوند را بزداید، با اطاعت از خدا، رسول و اولیالامر علیهم السلام، قرآن را بخواند، در آن تفحص علمی کند، با علوم نظری آشنا شود و به آن عمل نماید، میشود "عارف". و البته عرفان نیز مانند سایر کمالات، طبقات دارد و عارف مرحله به مرحله، از اصطلاحات فاصله میگیرد، علم او به "علم الیقین" رسیده و از آن نیز میگذرد و به "عین الیقین" میرسد و حقایق را شهود میکند.
عرفان کاذب:
عرفان کاذب، همانگونه که از نامش پیداست، "دروغین" است، یک کجروی، بازی و سرگرمی باطل و منحرف کنندهای است که برای فریب و جذب، نامش را "عرفان" میگذراند. بدیهی است که اگر نامش را "عوافریبی و شیطنت" میگذاشتند، کسی جذب آن نمیشد.
●- از مراحل عرفان حقیقی این است که بدانیم و حتی شهود کنیم که «هر کس از حق و حقیقت بگریزد، حتماً به سوی بدلی و تقلبی آن، کشانده خواهد شد. اساساً کار شیطان و شیاطین، فقط همین "بدل زدن" است.
●- هر کسی که از خدای حقیقی روی برگرداند، حتماً خدایان کاذب را بندگی خواهد نمود – هر کس که از دین حقیقی خدا روی برگرداند، حتماً به ادیان کاذب (مکاتب) میگرود – هر کس که به اجرای قوانین و احکام الهی متعهد و مقید نگردد، حتماً مجری شریعتها، احکام و قوانین جعلی و مطابق میل طواغیتی که آنها را دیکته و تحمیل میکنند خواهد شد – هر کسی که امامان حق را پیروی نکند، حتماً و یقیناً امامان باطل را پیروی خواهد نمود؛ تا آنجا که حتی آرایش مو و صورت و لباسش را شبیه به آنان میکند.
●- بنابراین، انسان، طالب شناخت حقایق و رسیدن به آنهاست؛ پس هر کس که به دنبال حق نرود، حتماً به دنبال باطل، جعلی، بدلی و دروغین میرود.
●- مردم گاهی خودشان دروغین را بیشتر از راستین میپسندند؛ چرا که دروغین همیشه دستساز و مطابق هوای نفس خودشان است، اما راستین، حقی است که گریزی از آن نیست و بالتبع تعهدآور است؛ کار با عقل و قلب دارد و نفس را مهار میکند.
●- این نفس گرایی، شهوت طلبی، راحت طلبی و تنبلی، که همه ریشه در "حب الدنیا" دارد، سبب میشود که به اصطلاح زرنگترها، پیش بیافتند و با تولید و عرضهی "جعلی"ها، مردمان ساده را به اسارت و استثمار خود درآورده و از آنها به عنوان یک ابزار بیارزش، در راه رسیدن به مطامع خود بهره ببرند.
پس، همانطور که خدایان و ادیان جعلی ساخته میشوند، عرفانهای کاذب - که به ورژن جدید آن، عرفانهای نوظهور – میگویند، نیز یکی پس از دیگری، به بازار مشتریان خرافه و خریداران "حرف مفت" عرضه میشوند.
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ » (لقمان، 6)
ترجمه: و بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است!
مرتبط:
*- گاهی اسم عرفانهای نوظهور کاذب و آموزههایشان که کتابهایشان نیز در اینترنت فراوان شده است به گوش میرسد ... (28 آذر 1393)
*- علت رواج روزافزون عرفانهای کاذب را چه میدانید ...؟ (26 بهمن 1393)
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- منظور از "عرفانهای نوظهور" چیست و چرا برخی به سراغ آنها میروند؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8395.html
- تعداد بازدید : 1884
- 15 بهمن 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون