پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هرگاه که جمله یا گزارهای را از قول دیگران نقل میکنند، خوب است که به ذکر نام بسنده نکرده و حتماً کتاب و صفحهی آن را نیز درج کنند؛ و اگر ناشناخته است، در مورد خودش نیز دست کم یک خط بنویسند که کیست؟ وگرنه هر کسی هر جملهای را مینویسد و یک نامی را زیر آن درج میکند.
الف – این تاکتیک جدید مبنی بر "استدلال بدون استناد به آیات و روایات"، خودش یک ضد تبلیغ و سانسور بزرگ و دیکتاتوری نظری است. علیه یک دین و مذهب شعار میدهند و بعد میگویند: «بدون استناد به استدلالهای بیان شده در همان دین، پاسخ دهید"؛ حالا اگر بگویند: چطور است که تمامی مذاهب و مکاتب عالم را بدون استناد به متن و محتوا و استدلال آنها بررسی کنیم، چه خواهند گفت؟!
ب – دین، مذهب و یا حتی مکاتب بشری، هر چه که باشند، برای اثبات دعوت خودشان، دلیل و برهانی آوردهاند، به ویژه دین مبین اسلام، که نه تنها اصول و اساس دعوتش، عقلانی و مستدل میباشد، بلکه به مخالفین نیز میفرماید: ادعا و شعار کافی نیست، بلکه دلیل بیاورید، اگر در ادعای خود صادق هستید! « قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ». بعد نوبت به خود اسلام که میرسد، میگویند: خیر، از قرآن و حدیث دلیل نیاورید؟!! خب چرا؟ دلیل، دلیل است.
●- نه تنها چنین نیست که اگر دلیل از قرآن و حدیث نباشد، اثر بیشتری دارد، بلکه بیان دلایل قرآنی و حدیثی است که دیگران را به این دعوت عقلانی جذب میکند. اما آنها میگویند: اول اسلام را حذف کنید، بعد دلیل بر اثباتش بیاورید! که چه؟!
ج – معلمان وحی و اسلام، پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین بودهاند؛ حال میپرسند: از کجا معلوم که آنها بهترین و کاملترین بودهاند و به بهترین دعوت کردهاند و بهترین دلایل را اقامه کردهاند؟ اما، در مقام پاسخ، دلایل خود را بدون هیچ نقلی از آنها بیاورید؟!! به نظر میرسد که این وحشت و سانسور دیکتاتور مآبانه، خودش بهترین دلیل است.
د – طبیعون (مادیون)، مدعی هستند که خدایی نیست، چرا که تنها منبع شناخت آدمی، حواس اوست و به جز علم تجربی، هیچ چیزی مقبول نیست و خدا هم به حس و تجربه در نمیآید! اما اگر از آنان بپرسید که مگر شما تمام عالم هستی را تجربه کردید که میگویید خدایی نیست؟! چون پاسخی ندارند، مغلطه میکنند!
ﮪ – بنابراین، "تجربه" تنها منبع و ابزار شناخت آدمی نمیباشد، بلکه به انسان "عقل" داده شده تا همه چیز را با استدلال عقلی بشناسد، و با استدلال عقلی قبول و یا رد کند. حال خواه استدلال در قرآن کریم یا حدیث بیان شده باشد؛ یا توسط دیگران اقامه شده باشد.
حتی در علوم تجربی نیز شاهدید که دارویی را مثلاً روی هزار نفر در یک منطقه و زمان خاص تجربه میکنند و بعد نتیجه عقلی گرفته و آن را بسط میدهند که این دارو، برای مداوای فلان بیماری انسان در سرتاسر جهان مفید است. حال بپرسید که مگر این دارو را روی هشت میلیارد انسان، در مکانها، شرایط و زمانهای گوناگون تجربه کردهاید که چنین حکم کلی صادر میکنید؟ پس حکم شما، شاید عقلی باشد، اما یقیناً تجربی نیست.
عقل:
●- انسان با "عقل تجریدی محض" یا عقل نظری، یا عقل ناب، عالم هستی را به لحاظ مبدأ و معاد میشناسد که به آن جهانبینی و یا اصول اعتقادی میگویند. درک حکمت نظری و حکمت عملی (بایدها و نبایدها) بر عهدهی عقل نظری میباشد. بنابراین، تمامی ادعاها، دعوتها، ادیان، مذاهب و مکاتب عالم نیز [خواه توحیدی و اسلامی و بر حق باشند، خواه ماتریالیستی و مادهگرا و بر باطل] با همین عقل نظری شناخته میشوند؛ و هر کدام نیز باید برای اثبات خود، دلایل عقلی بیاورند و تجربه در هیچ کدام فایدهای ندارد.
●- انسان با "عقل نیمه تجریدی" که به آن عقل ریاضی نیز گفته میشود، اصول ریاضی و هندسه عالم را میشناسد.
نکته: در عقل ریاضی، سؤال از این است که «این عدد، به اضافه یا ضرب در فلان عدد، چند میشود؟» و حُکمش کلی است و تجربی نیست. اما سؤال نمیشود که «چند نمیشود؟» چرا که تا ابد نیز اعداد گوناگون را بشمارند، آن نمیشود. مثل این که بپرسند: دو ضرب در دو، چند نمیشود؟!
●- بنابراین، وقتی به عقل نظری اثبات شد که عالم هستی خدایی دارد که ممکن نیست مثل و مانند داشته باشد، گفته میشود که "واحد و احد" است. یعنی دوتا، سه تا، صدهزارتا، صدمیلیونتا و ... نمیشود، اما دیگر یکی یکی آنها را نمیشمرند و عقل ریاضی این ضابطه را درک میکند. چنان که تک تک موجودات را نام نمیبرد و بفرماید هیچ کدام إله نیستند، بلکه در یک قانون کلی میفرماید: «لا إله الاّ الله»
●- عقل تجربی نیز عهدهدار شناخت علوم تجربی و یا همان علوم انسانی است. تمامی یافتههای علمی، به عقل شناخته میشوند. وقتی ویروسی را میشناسد و آن را علت بیماری خاصی بیان میدارد، این نتیجهگیری، کار عقل تجربی میباشد، نه کار تجربه و آزمایشات تجربی صرف.
ادیان و مذاهب:
ادیان و مذاهب نیز به عقل شناخته میشوند، قبول یا رد میشوند، حال خواه اسلام و دلایل اقامه شده در قرآن و حدیث باشد، یا غیر اسلام با دلایلی که اقامه کردهاند.
بنابراین، انسان عاقل، هرگز نمیگوید: مگر تمامی عناصر موجود در عالم را تجربه کردهاید که میگویید: هیچ کدام إله و ربّ نیستند؟! – مگر تمامی ادیان و مذاهب را تجربه کردهاید – مگر تمامی احکام در ادیان، مذاهب و مکاتب متفاوت را تجربه کردهاید؟! این فقط سفسطهی غیر عقلی و غیر علمیِ در میان مدعیان انحصار عقل و علم به تجربه میباشد.
فرض:
فرض کنید که انسان بخواهد آدم کشتن و نکشتن را تجربه کند، بعد نتیجه بگیرد که کدام خوب است و کدام بد؟ - تعاون یا کارشکنی را در تمامی موارد تجربه کند و بگوید: کدام خوب است و کدام بد. – به حکم اسلام از زنا و همجنسبازی اجتناب کند، به حکم اقوامی چون لوط، یا مجالس امریکا و انگلیس به آنها عمل کند تا نتیجه بگیرد که کدام خوب است و کدام بد؟ یک دوره در زندگی تحصیل علم کند و یک دوره هم نکند، بعد نتیجه بگیرد که کدام خوب است و کدام بد؟! به یک عده ظلم کند و به یک عده نکند تا به تجربه ثابت شود که ظلم خوب است یا بد؟ شرابی بخورد و مست کند و بعد شراب نخورد و مست نکند، و سپس نتیجه بگیرد که کدام بهتر بود ...؟! این که مسخره کردن انسان و عقل و علمش میباشد.
خب، حالا چگونه میتواند نتیجه بگیرد؟ آیا جز این است که باید با "عقل" قضاوت کند و حکم خوبی یا بدی – یا درستی و نادرستی را اثبات نماید؟
●- بنابراین، عقل حجت است، وقتی دلیل عقلی اقامه شد، انواع و اقسام علوم، از جمله علم تجربی پدید میآید و کمک در درک بهتر میکند، اما نتیجهگیری از همان علوم نیز بر عهدهی عقل میباشد.
●- قرآن کریم و احادیث نیز دلایل عقلی اقامه میکنند و قبول یا رد را نیز فقط با برهان عقلی موجه میشمارند. چنان که هم اصول دین تحقیقی (برهانی) است و هم برای رد آن و دعاوی دیگر گفته شده که برهان بیاورید. لذا فرمود: عقل حجت درونی خداست و انبیا و اولیا و ... همه حجج بیرونی هستند. پس حقانیت آنها و دعوتشان نیز با همین "حجت درونی" به اثبات میرسد.
حالا میگویند: شما اثبات کنید، اما بدون ذکر دلایل و براهین عقلی، از قرآن و حدیث؟!!
*** - عقل، حکم میکند که شناخت باید مستدل به براهین عقلی باشد و با "شعار" چیزی اثبات یا نفی نمیگردد.
*** - عقل، حکم میکند که حقایق عالم هستی، با موافقت و یا مخالفت و یا شک و تردید کسی متغیر نمیگردد. چنین نیست که اگر بگویند: زمین مستطیل است، مستطیل بشود و هر گاه گفتند: گرد (دایره، بیضی) است، تغییر شکل دهد. یا تا وقتی گفتند: پنج به اضافه پنچ، ده میشود، حقیقتا و واقعاً ده بشود و هر گاه نظر دیگری دادند، نه یا یازده بشود. اگر اسلام، دعوت و استدلالش را پذیرفتند، بر حق شود و اگر نپذیرفتند و علیه آن شعار دادند، بر حق نشود.
*** - عقل، حکم میکند که پدیده، بدون پدید آورنده، پدید نمیآید؛ پس چون تمام عالم هستی، پدیده است، پدیدآورندهای دارد که خودش پدیده نیست، بلکه هستی عین ذات اوست.
*** - عقل، وقتی حاکمیت علم و حکمت را بر تک تک اجزای این عالم و بالتبع کل آن میشناسد، حکم میکند که پدیدآورنده، علیم و حکیم است و ... .
*** - بنابراین، همان گونه که در علوم تجربی نیازی ندارد که اثر یک ماده را بر تمامی مواد عالم تجربه کند و سپس نتیجه بگیرد (که باز هم نتیجهگیری کار عقل است)، و نیز چنان که نیازی ندارد که چهار عمل اصلی را در تمامی اعداد (که نهایت ندارد) تجربه کند تا نتیجه بگیرد؛ هیچ نیازی ندارد که تمامی ادیان، مذاهب، مکاتب، مشیها، قوانین، شرایع و احکام را تجربه کند و نتیجه بگیرد. بلکه هر ادعایی را میگوید: با استدلال عقلی ثابت کن و یا رد کن. و البته تعیین نمیکند که استدلال در کدام متنها آمده باشد و یا از کدام کتاب و اشخاص نباشد!
حکم واحد:
نظریات میتواند گوناگون باشد، اما وقتی به عقل ارجاع داده شد و حکم واحد اخذ شد، دیگر گوناگونی وجود ندارد. عقل یک حکم میدهد.
اسلام، یک حکم عقلی آورده و برایش دلایل عقلی نیز اقامه میکند و مدعی است که هیچ عقل سلیمی آن را نفی و انکار نمیکند. حالا اگر کسی قبول ندارد، باید این حکم را با دلایل عقلی رد کند، نه این که بگوید: مگر همه را مطالعه کردهاید.
به عنوان مثال میفرماید: عالم هستی، خالقی دارد که واحد و اَحد است، دلیل هم میآورد، پس تمامی اندیشههایی که غیر از این را میگویند، اگر اثبات عقلی نکنند، باطل هستند و نیازی به تجربه تک تک آنها نیست.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
''باروخ اسپينوزا'': شما مدعی هستید که بهترین دین و مذهب را انتخاب کردهاید! از کجا معلوم، مگر تمامی ادیان و مذاهب جهان را تجربه کردهاید؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8405.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی