در دعای امام سجاد علیه السلام برای مرزداران، «معرفت، علم و بصیرت» جداگانه درخواست شده است؟ امام با هر کدام چه درخواست جداگانهای دارند؟ (حوزوی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
« اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرّفْهُمْ مَا يَجْهَلُونَ، وَ عَلّمْهُمْ مَا لَا يَعْلَمُونَ، وَ بَصّرْهُمْ مَا لَا يُبْصِرُونَ »
ترجمه: خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و آن دقايق جنگى را كه به آن جاهلند به ايشان بشناسان، و آنچه را كه نمىدانند تعليمشان كن، و آنچه را كه نمىبينند به ايشان بنماى!
یک - نظر به موضوعیت دعا که برای اهل ثغور و مرزبانان میباشد، معلوم میشود ضمن آن که این فرازها مضامین کلی دارند، به ویژه برای امر مرزبانی و صیانت میباشند؛
ب - و نکتهی دیگر و قابل توجه آن که: اگر چه خداوند منّان فیض و نعمات بدون درخواست میدهد، اما درخواست (دعا) از یک سو بیانگر عقلانیت، فهم، شعور، بصیرت و قدردانی دریافت کنندهی نعمت است و از سوی دیگر بر اساس قاعده و بر حسب وعدهی « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ – اگر شاکر باشید نعمتم را برای شما افزون میکنم / ابراهیم علیه السلام، 7»، سبب ازدیاد آن میگردد؛ و میدانیم که برای بشرِ عاشقِ کمال، درخواست افزایش هیچ کمالی حد ندارد، چنان که کمال حد ندارد و البته که عقل، علم و بصیرت، بهترین کمالات میباشند.
●- خداوند متعال خود علیم، حکیم و بصیر میباشد و هر که عاقلتر، عالمتر و بصیرتر باشد، بیشتر متجلی او میگردد. پس اهل عصمت علیهم السلام که خود مظهر اتمّ اسماء الله بودهاند، همیشه از خداوند متعال، علم و حکمت، ایمان و تقوا، صبر و بصیرت و سایر کمالات را مسئلت داشتهاند و به ما نیز چنین آموختهاند.
معرفت:
معرفت، یعنی شناخت – عارف [در بُعد نظری] کسی است که شناخت بیشتری دارد و در بُعد عملی است، کسی است که به آن شناخت ایمان آورده و عمل میکند.
اگر چه ما به خاطر کمبود واژگان، گاه کلمات متعارفی به کار میبریم و به عنوان مثال: نادانی را نیز "جهل" میگوییم، اما در اصل، "جهل" نقطهی مقابل "عقل = شناخت" میباشد.
در دعا، از خداوند متعال مسئلت شده « وَ عَرِّفْهُمْ مَا يَجْهَلُونَ »، یعنی: آن چه را که نمیشناسند را به آنان بشناسان.
شاید ابتدا به ساکن، به نظر آید که مگر معصوم نیستند و همه چیز را نمیشناسند؟! اما باید دقت شود که چه کسی میشناساند؟! لذا از او میخواهند که در مرزداری و جنگ نیز آن چه را از ظاهر و باطن امور، افراد و ... نمیشناسند را به آنان بشناساند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، همیشه و به ویژه در قنوت نمازها، دعا میکردند که خداوند متعال حقیقت هر چیزی را همانطور که هست، به ایشان نشان دهد، تا شناخت (معرفت) کامل باشد: «للّهُمَّ ارِنا الأشیاءَ کَماهِی» (مصباح الأنس، ص: 220).
●- برخی به دلیل همان خطای در ترجمه و معادلسازی، گمان میکنند که این «شناخت»، صرفاً مربوط به اطلاعات در مورد نیروها، عدوات، یا تاکتیکهای دشمن میباشد؛ اما چنین نیست، بلکه «دشمنشناسی» خودش یک تعقل بالایی میخواهد. آیا امروزه شاهد نیستیم که حتی در میان مسئولین و یا صاحبان قلم و تریبون و مدعیان علم سیاست؛ بسیاری هنوز امریکا، انگلیس و به طور کل صهیونیسم بینالملل را دشمن نمیشناسند، در حالی که دشمنی آنها در اهداف، گفتار، مواضع و عمل آشکار میباشد؟! این همان ضعف عقلانیت و جهل به موضوع میباشد. و البته شناخت اهمیت حفاظت از اسلام، صیانت از مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ارزشی مسلمانان، شناخت ارزش جهاد و صبر و ...، همه مستلزم برخورداری از "عقلانیت" میباشد.
علم:
در فراز دوم، از خداوند منّان مسئلت میدارند: « وَ عَلِّمْهُمْ مَا لَا يَعْلَمُونَ – به آنان بیاموز، آن چه را نمیدانند».
آیا اهل عصمت علیهم السلام نمیدانند؟! چرا؛ اما چه کسی به آنان میآموزد؟! پس آن چه را او بیاموزد میدانند – آن چه را او بخواهد آگاه میشوند و آن چه را او بخواهد، میخواهند. بنابراین از خودش مسئلت میدارند.
●- عقل و علم، با هم متفاوت هستند. اگر چه "عقل" میشناسد، اما به نور "علم" میبیند و اگر چه "علم" به آگاهی میافزاید، اما به قوت "عقل" مبدل به معرفت و شناخت میگردد.
از این رو، چه بسا بسیاری از عقل سالمی برخوردار باشند، اما چون "علم و آگاهی" ندارند، نمیتوانند مواضع و عملکرد مطلوبی داشته باشند! و بسیاری از علم خوب و کارآمدی برخوردارند، اما چون تعقل نمیکنند، علمشان مفید واقع نمیشود (گاه حتی برای خودشان).
●- بهترین مثال: تعلیم حضرت موسی علیه السلام، از حضرت خضر علیه السلام میباشد. هر دو پیامبر بودند و شاگرد خودش پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بود. اما وقتی اجازه تبعیت خواست تا "علم رشد" را بیاموزد، حضرت خضر علیه السلام پاسخ دادند که تو هرگز نمیتوانی همپای من استقامت کنی، چرا هرگز نمیتوانی در چیزی که نسبت به آن خبر و آگاهی نداری، صبر و استقامت نمایی!
●- به این چند آیه پر از درس و حکمت توجه کنیم:
« قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا » (الکهف، 66)
ترجمه: موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»
« قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا » (همان، 67)
ترجمه: (خضر) گفت: «تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی (استقامت) کنی!
« وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا »
ترجمه: و چگونه مىتوانى صبر کنی بر چيزى كه به آن احاطهی خبری (آگاهی کامل) نداری؟»
●- نکتهی قابل توجه دیگر آن که حضرت موسی علیه السلام، به خاطر شوق تبعیت در علم رشد، گفت: انشاء مرا صابر خواهی یافت. اما علت که نبود، معلول نیز نخواهد بود، علم، خبر و آگاهی علت صبر است و اگر نبود، استقامت نیز نخواهد بود و کار با انشاء الله گفتن «سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا / همان، 69» نیز حل نمیشود، چنان که نشد.
●- پس عقل و علم، متفاوتند. [چنان که امام خمینی رحمة الله علیه در ماجرای منم منمهای بنیصدر و تفاخرش به فزونی مدرک تحصیلش نسبت به شهید رجایی فرمودند]: «بسیاری عقل دارند، ولی علم ندارند؛ بسیاری نیز علم دارند، ولی عقل ندارند / مضمون».
بنابراین، در فراز دوم این دعا، پس از شناخت، درخواست علم و آگاهی از تمامی شرایط، احوال، فنون، رموز، پشتپردهها، نقاط قوت و ضعف خودی، نقاط قوت و ضعف جبهه دشمن ... و علم نسبت به بهترین عملکردها را نیز مینمایند.
بصیرت:
درخواست سوم، طلب بصیرت است « وَ بَصِّرْهُمْ مَا لَا يُبْصِرُونَ ».
بصیرت، با عقل و علم متفاوت است. بصیرت ژرفنگری و عمقبینی میباشند و ایشان درخواست نمودند که نه تنها از ظواهر امور و جریانهای موافق و مخالف و ... شناخت و علم داشته باشند، بلکه به عمق آنها نیز بصیرت داشته باشند.
●- چه بسیارند کسانی که هم از عقل سلیم برخوردارند . هم از علوم دانشگاهی یا حوزوی، آن هم در مراتب بالا برخوردار میباشند، و حتی اهل ایمان، تقوا و عمل صالح نیز هستند، اما چون از "بصیرت" لازم برخوردار نمیباشند، همیشه یا اصلاً به عمق ماجرا پینمیبرند – یا درست شرایط و حساسیتها را نمیشناسند – ی دیر میشناسند – به موقع سکوت نمیکنند – به موقع حرف نمیزنند – به موقع و در آن هنگامی که ضرورت دارد، در صحنه حاضر نمیشوند و ... .
نکته:
اگر چه "عقل، علم و بصیرت" در هر امری لازم است، اما در دوستشناسی و دشمنشناسی «تولا و تبرا»، موقعیت شناسی، فرصتشناسی و روششناسی در نزدیک شدن به دوست و دور شدن و دور کردن دشمن [چه در جهاد اکبر (خودسازی) و چه در جهاد اصغر (مقابله با دشمنان در جنگهای سخت و نرم)]، بسیار مهمتر است و نقش تعیین کنندهای را ایفا میکند.
بسیاری از کسانی که سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام را همراهی و یاری نکردند، هم عقل داشتند و هم علم داشتند. هم اسلام و امام را به خوبی میشناختند و هم یزید و عبیدالله و عمر سعد را میشناختند؛ اما بصیرت نداشتند و چنین شد!
دانشگاه زیارت عاشورا:
زیارت عاشورا را یک بار با تأمل، تحقیقی و مطالعاتی بخوانید. در آن یک فراز در مناقب امام حسین علیه السلام وجود ندارد؛ هر چه هست، سخن از شناخت، علم و آگاهی و بصیرت خودتان و بالتبع اعلام مواضعتان در دوست و دشمنشناسی ریشهای (نه شعاری) و نیز اعلام حضور، مودت و برائت خودتان به امام علیه السلام میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در دعای امام سجاد علیه السلام برای مرزداران، «معرفت، علم و بصیرت» جداگانه درخواست شده است؟ امام با هر کدام چه درخواست جداگانهای دارند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8471.html
- تعداد بازدید : 3252
- 21 اسفند 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن دعا علم