پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا باید معنای صحیح واژگان را دانست؛ و سپس باید از مخلوط شدن مفاهیم و مصدایق آنها در ذهن (خلط مبحث) ممانعت نمود و سپس باید حدود و ثغور و موارد مصداقی هر کدام را مورد توجه قرار داد.
●- فرق است میان، «بخشش – کظم غیظ و دفاع»، مضافاً بر این که هر کدام را باید در جایگاه خود به کار برد. بدیهی است که اگر کسی هنگام ضرورت دفاع در مقابل تهاجم، به خیال خودش کظم غیظ کند، ترحم نماید، ببخشد و ...، با بیبصیرتی تمام، بلاهت را به اوج رسانده است و جان و مالش مورد تعرض قرار میگیرد؛ چنان که اگر کسی رحمت و بخشش را در جایی که روا و عمل صالح است و تأثیرات مثبت دارد، کنار بگذارد؛ کرامت انسانی را کنار گذاشته است.
●- توصیههای اخلاقی و رفتاری در اسلام، خشک، تک بُعدی و غیر قابل انعطاف نیستند، چرا که انسان تک بُعدی آفریده نشده و در ضمن به او عقل و عاطفه نیز عطا شده است و به نور علم وحی نیز میبیند. پس، از او عمل حکیمانه و عمل صالح خواسته شده است، حال خواه این عمل مقاوت و مقابله باشد – یا تنبیه و مجازات – یا دفاع – و یا رحمت و بخشش.
●- همان خدایی که فرمود من ارحم الراحمین هستم و رحمت من سبقت دارد؛ فرمود: غضب نیز مینمایم و مجازات سخت هم میدهم. در سوره حمد و هر نمازی دو بار از او میخواهیم که ما از کسانی که به آنان غضب نمودی قرار مده!
همان خداوند سبحانی که "تواب" است، یعنی بسیار نظر لطف و کرمش را به بندگان گناهکارش نیز بر میگردند و از بندگان نیز خواسته که تائب و تواب باشند، یعنی بسیار پس از رویگردانی، بازگردند، فرموده که بسیاری را نیز نمیبخشم. و پیامبرش فرمود اگر حتی تو برای آنان هفتادبار استغفار کنی، فایدهای ندارد و نمیبخشم.
بنابراین، همان خداوند رحمانی که این همه توصیه بر گذشت، بخشش، حلم، کظم غیظ و عفو نموده است، در جایش به استقامت، مقاومت، برخورد شدید، غیض، دشمنی، مجازات، قصاص و تنبیه امر نموده است.
آیاتی چون: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... – محمد [صلوات الله علیه و آله] فرستاده الله است و کسانی که با هستند نسبت به کفار شدید و بین خود رحمتآور میباشند.../ الفتح، 29» که موضع رحمت و نیز شدت را بیان نموده است، و یا « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ - وَبِئْسَ الْمَصِيرُ - وَبِئْسَ الْمَصِيرُ اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است / التّوبة، 73» که حاکی از سختگیری خداوند رحمان بر منافق جماعت و امر به سختگیری علیه آنان میباشد، همه مبین تک بُعدی نبودن، تفاوت مواضع و مصادیق، انعطافها و... در انسان و اسلام میباشد.
بخشش یا غضب و ...:
انسان باید مظهر اسماء الله باشد، این اسمای کمالیه، باید در او ظهور و بروز داشته باشند، تا او نیز رشد نموده و به کمال برسد. آینه باید منعکس کنندهی نور باشد نه ظلمت، تا خودش نیز روشن باشد.
بنابراین، اگر به انسان امر نمود که عقل به کار بیانداز، برای "حکیم" شدن است که حکیم اسم خداست – اگر فرمود: متقی باش، چون خود "اهل التقوی" میباشد و متقی اسم اوست – اگر فرمود: علم کسب کن، چون او "علیم" است – اگر فرمود: زیبایی را دوست داشته باش و به زیبایی خودت توجه کن، چون خودش "جمیل" است – اگر فرمود: به لحاظ ظاهر و نیز باطن، تمیز و طاهر باشد، چون "طاهر" اسم خداست – اگر فرمود: نادیده بگیر و بخشش، چون خود ستار و غفار است – اگر فرمود شدت به خرج بده، سخت بگیر، نبخش و مکافات کند، چون تمامی این صفات، تجلی اسمای اوست ...؛ و خلاصه کمالی نیست، مگر آن که اسم، نشانه و آیتی از الله جلاله باشد. «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى».
بنابراین، انسان نیز هم رحمت و بخشش دارد، هم غضب و شدت دارد، هم رحمت دارد و هم غضب دارد ...، منتهی چون عقل دارد و حکیم است و تربیت اسلامی نیز تربیت شده است، تشخیص میدهد که هر کدام از این ویژگیها را در کدام مواضع باید ظهور و بروز دهد که هم خودش رشد کند و هم جامعه.
تربیت نفس:
خداوند متعال، ربّ العالمین است، پس دوست دارد که بندهاش، با استفادهی بهینه از قوا و امکاناتی که به او داده، مربی باشد و تربیت کند، تا اسم رب نیز در او تجلی یابد.
این تربیت، ابتدا متوجه «خویشتن» است، یعنی همان تربیت نفس و سپس متوجه اطرافیان و جوامع کوچک و بزرگ.
فرض کنید: پدر یا مادری، که تربیت (مربیگری) فرزندان را بر عهده دارند، آنجا که باید توجه کنند، غفلت کنند – آنجایی که باید نادیده بگیرند، به رو آورند – آنجا که باید ببخشند، سختگیری کنند و آنجا که باید سختگیری کنند، لبخند زده و تشویق کنند و پاداش نیز بدهند یا دست کم کف بزنند و ...؛ وضعیت این کودک، با این تربیت به هم ریخته و معکوس، درآینده چگونه خواهد شد.
همین طور است "تربیت نفس" توسط خود انسانی که مربی اوست و باید به امر رب العالمین مربیگری کند تا تربیت صحیحی را اِعمال نماید. حال اگر صفات رحمت یا غضب و یا ستاری و غفاری را تعطیل کند و یا ویژگیهایی چون کراهت، غیض و مقابله و ایستادگیاش به کار نیاید، نفس او فلج میشود، و یا اگر معکوس عمل نماید، نفس او "مجنون" میشود و کار غیر حکمیانه و غیر صالح انجام میدهد.
حق به جانبی و دفاع:
«حق» - اگر کسی "محق" بود، یعنی در مواجه با موضع یا عمل مخالفی، حق با او بود، دیگر "گذشت و بخشش" معنا، مفهوم و مصداقی ندارد. از چه چیزی میخواهد گذشت کند و یا آن را به طرف مقابل ببخشد؟! حق خودش را؟! خب اگر "حق" دیگری را رعایت نکند که ظالم است و این بار طرف مقابل حق دارد که او را ببخشد یا نبخشد.
پس، بخشش برای همان مواردی میباشد که "حق" به جانب فرد است، وقتی حق با اوست، میتواند ببخشد یا نبخشد. پس اگر به درستی و به جا و برای خدا بخشید، رحمانیت خدا در او تجلی مییابد و خودش به کمال بیشتری میرسد و اگر نبخشید، به شرطی که از عصبیت، تنگنظری، حقد، کینه و ... نباشد، بلکه بر اساس حکمت و ضرورت و برای خدا نبخشد نیز عمل صالح است و موجب کمال او میگردد. (تربیت اجتماعی نیز همینطور است).
"دفاع" – مقوله دفاع، امر جداگانهای است. دفاع هم حق است و هم باید حتماً رخ دهد. انسان عاقل، همانطور که برای حفاظت از سلامتی بدنش، در مقابل هجوم آفتها دفاع میکند، از تمامی حقوق فردی و اجتماعی خود در مقابل تهاجمها نیز باید دفاع کند، وگرنه تسلیم، خوار، ذلیل و هلاک میگردد. لذا فرمود خداوند متعال، خودش مدافع است و از بندگان مؤمنش دفاع میکند:
« إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ » (الحج، 38)
ترجمه: خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خداوند هیچ خیانتکارِ ناسپاسی را دوست ندارد!
نتیجه:
اسلام، تجلی علم و حکمت و راه هدایت الهی میباشد؛ بنابراین سطحی نیست، پس ما نیز نباید سطحینگر باشیم – تک بُعدی و خشک نیست، پس ما نیز نباید تک بُعدی و خشک و انعطاف ناپذیر باشیم – عالمانه و حکیمانه است، پس تمامی مواضع و رفتارهای ما نیز باید عالمانه و حکیمانه باشد – عادلانه است، [عدل، یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش]؛ پس ما نیز باید عادل باشیم و در ذهن خلط مبحث نکنیم و در عمل اهل التقاط نباشیم، هر کاری را با هدف و برنامهی درست، با حکمت و بصیرت تمام، در زمان و موضع خودش انجام دهیم.
مرتبط:
ما چه کسانی را اجازه داریم ببخشیم؟ اگر بخشیدن دیگران خوب است، پس چرا حضرت فاطمه (س) ابوبکر و عمر را نبخشید و حتی با آنها سخن هم نگفت؟ (28 مرداد 1393)
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
از کودکی به ما آموختهاند که بخشش خوب است، ببخشید تا خدا ببخشد – حال اگر حق با ما بود، یا بخشش مشقت داشت چه؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8529.html
کلمات کلیدی:
گوناگون