غیبت و ظهور را در خودت ببین تا حل معما شود – به کف دستت نگاهی بیانداز، مگر چه میبینی؟! هر چه هست، در غیب است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.
سلام دوستان!
مسئله "غیب و شهود"، یا "غیب و ظهور"، اختصاصی به اسلام و معارف اسلامی ندارد، بلکه برای تمامی مردمان جهان، و تمامی موجودات و حتی ملائک مقرب نیز مطرح است؛ و عدم توجه به چند و چون آن نیز سبب گردیده تا بازار تولید کنندگان، توزیع کنندگان و خریداران خرافه و دروغ، همیشه گرم باشد.
در اندیشهی اسلامی نیز "غیب" یک امر حقیقی، واقعی و بسیار حایز اهمیتی میباشد، تا آنجا که از اولین ویژگیهای "متقیان" را "ایمان به غیب" بیان میدارد؛ و البته اندیشه و اعتقاد شیعی نیز با باور «وجود امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام و غیبت صغرا و کبرای او و سپس ظهور ایشان» عجین میباشد.
از اینرو، بسیار لازم و ضروری است که یکبار کلیات مقولهی "غیب در برابر شهود" و یا "غیب در برابر ظهور" را در ذهن و شناخت خود مرور نماییم.
غیب:
غیب، به چه چیزی یا چه امری گفته میشود؟ چیزی که نیست؟! خیر؛ چیزی که نیست، عدم است و نه غیب؛ بلکه به چیزی که هست، اما دیده نمیشود، یا علمی که هست، اما شناخته نشده یا نمیشود، "غیب" گفته میشود.
عالم دائماً در "غیب و ظهور" و یا "غیب و شهود" است:
عالَم هستی، همه در هر وضعیتی در حال غیب و شهود است؛ یعنی از منظری و برای عدهای در "غیب" است و از منظری برای عدهای دیگر در "شهود" میباشد.
در نظر بگیرید جزیره یا غار، یا حتی جانداری را که به تازگی کشف شده است؛ این جزیره، غار یا جانور که پس از کشف توسط انسان به وجود نیامده است، بلکه بوده، خیلی هم ظاهر و آشکار بوده، اما از منظر دانشمندان و سایر مردمان، در "غیب" بوده است و به محض دیده و شناخته شدن، به ظهور و به شهود آنان میرسد. عدهای، خودش را رویت نکردهاند، اما با مطالعات و خواندن کتابهای علمی در بارهی آن به "علم الیقین" میرسند، عدهای عکس و یا فیلمش را میبینند و بیشتر آشنا میشوند و عدهای دیگر از نزدیک مشاهده میکنند و با کنکاشهای علمی و عقلی، به شهودهای عینی (دیداری) و قلبی (فهمی) میرسند.
محرم و نامحرم در شناخت:
محرم، در حریم وارد شده و در صف خودیها قرار میگیرد و نامحرم، خارج از حریم قرار دارد و در صف غیر خودیها جای گرفته است، و هر که نزدیکتر شد، محرمتر میشود، پس حجابها، یکی بعد از دیگری برایش از بین میرود و "غیب" برایش به ظهور رسیده و مشهود میگردد.
از کل عالم هستیِ، با این همه عظمت و یپچیدهگیهایش، یک نمود عمومی که مشهود همگان است را در نظر بگیرید. مثل زمین، ماه، خورشید، ستارگان و ...، یا به طور مثال: سلسله جبال البرز و قلهی دماوند.
این ماه و خورشید و ستاره، یا سلسله جبال و قله، از دور منظری برای همگان دارد؛ اما مردم جز تصویری از دورنمای سطح آن، چه میبینند؟! و اگر کسی کور باشد، همان را نیز نمیبیند و یا اگر چشمش ضعیف یا بیمار باشد، همان تصویر ظاهری را نیز درست نمیبیند!
حال دانشمندان علوم فضایی، فضانوردان یا کوهنوردانی را در نظر بگیرید که قصد دارند از جوّ عبور کنند، یا از پستی و بلندیهای آن کوه عبور کنند و به قله نیز برسند – یا ساکنین دامنه را در نظر بگیرید، یا دانشمند زمینشناسی، زیست و ... را در نظر بگیرید، آیا شناخت آنها با عموم مردم عادی مساوی است؟ آیا هر چه برای دیگران در "غیب" است، برای آنها نیز در "غیب"، و یا هر چه برای آنان در ظهور و شهود قرار گرفته، برای همگان ظاهر و مشهود میباشد؟! خیر.
تمامی کشفیات علمی و یا معارف اسلامی و قرآنی، همینطور است. برای عدهای ظاهر و مشهود است، برای عدهای در غیب است و هر کس محرمتر شد، حجابها برایش بیشتر کنار میرود.
« وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ » (غافر، 58)
ترجمه: هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند؛ همچنین کسانی که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند با بدکاران یکسان نخواهند بود؛ امّا کمتر متذکّر میشوید!
«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ » (الزّمر، 9)
ترجمه: (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»
به خودت و کف دستت نگاهی کن:
دقایقی برای خودت وقت بگذار، در گوشهای آرام و خلوت بنشین، و حتی شده چند ثانیه، به خودت و غیبت و ظهور دائمی و مستمرت دقت کن؟!
یک جا خودت غایبی و حضور نداری – یک جا تو حضور داری، اما از منظر دیگران غایبی – یکجا عدهی قلیلی تو را میبینند، اما بسیاری نمیبینند – یک جا عدهی زیادی تو را میبینند، اما چون تو را نمیشناسند، اصلاً نمیفهمند که تو را دیده یا میبینند – یک جا عدهای هر چند قلیل هستند که اگر چه به حسب ظاهر تو را نمیبینند، اما چون محبوبشان هستی، پیوند قلبی ناگستستی با تو دارند و گویی که در وصل بین شما، هیچ انقطاعی وجود ندارد.
چند لحظه خلوت کن و به کف دستت نگاهی بیانداز و در آن چه میبینی، تأملی کن! به حسب ظاهر، فقط پوستی را میبینی که رنگ، جنس، چینها و خطوطی دارد. این حد از دیدن و شناخت ظاهری، برای همگان [اگر نابینا نباشند]، ظاهر و مشهود میباشد.
اما، یکی بیشتر توجه و دقت میکند؛ او میبیند که چینها و خطوط، به ویژه خطوط سرانگشتان هیچ دو نفری، یک شکل نمیباشد! و چه علومی که از همین راه (اثر انگشت و ...)، از پس پردهی غیب بیرون آمده و معلوم و مشهود شده است.
دیگری توجه بیشتری میکند و برایش معلوم میشود، این پوست، که خودش نادیدهها و ناشناختههای بسیاری داشته و دارد، یک پرده و پوشش است که به خاطر شکل استخوانها و گوشت و پی، شکل خاصی (انگشت، دست، پا، صورت و ...) پیدا کرده است و اگر آنها را بردارند، این پوست مثل یک صفحهی صاف میشود، مانند پوست حیواناتی چون گاو، گوسفند، ببر یا مار، که به فروش میرسد و در صنایع گوناگون به کار گرفته میشود.
دیانای (DNA )، به تازگی و پس از شناخت به وجود نیامده است؛ از وقتی جانداران و به ویژه انسان خلق شده، دیانای داشته، اما به رغم تمامی عظمت، پیچیدگی، ضرورت وجود و کارکردش، تا همین هفتاد هشتاد سال پیش، برای همگان در "غیب" بود، و هنوز هم همگان نمیتوانند حتی دیانای خود را به راحتی ببینند، اما به خاطر رشد علمی و اطلاعرسانی، در وجودش تردیدی ندارند.
کنار زدن حجاب پوست:
حال اگر این پوست را کنار بزنند، حال و احوال و مواضع و برخورد انسانها، با چیزی که از غیب برایشان ظاهر و مشهود میشود، بسیار متفاوت و حتی متضاد خواهد بود.
انسان جاهل، غافل و ظاهربین و خوشگذران، حالش از آن چه میبیند به هم میخورد – انسان دانشمند، ضمن تعجب از این نظم پیچیده، دربارهی ذره ذرهی درون مطالعه میکند و نتایج حاصله از شناخت خود را ارائه میدهد تا برای بشر مفید افتد – پزشک، از این علوم برای مداوا استفاده میکند – یک عده فرصت را برای تجارتهای سالم (داروسازی) و ناسالم (تجارت اعضا، یا آزمایشات بیولوژیکی جهت نابودی) و ... مناسب میبینند.
نکته: ببینید از خداوند سبحان گرفته تا نبی و امام و وحی، چقدر مواضع متفاوت است، از معرف و ایمان گرفته، تا جهل و کفر و شرک، تا بهرههای مفید و سوء استفادههای سیاسی، استعماری و استثماری، تا خرافهسازی، تا بتسازی، ادعاهای دروغین خدایی، پیامبری و حتی امام زمانی ... و تجارتهای گوناگون!
کنار رفتن حجابهای معرفتی:
پس، کنار رفتن حجابهای معرفتی و مواضع مردمان در مقابل آن چه از "غیب" ظاهر و آشکار میشود نیز مستثنا از این قاعده نمیباشد. لذا گمان نشود که اگر حجاب عقلی یا علمی، با درس یا تذکری، برای عدهای کنار رفت، حتماً ضمن تعجب، به شعف و شوق آمده و سریعاً ایمان میآورند و اطاعت، عبادت و عمل صالح، سعی میکنند رشد یافته و قربشان بیشتر شود! خیر؛ بلکه یک عده بیش از پیش بدشان میآید! انسانهای ظاهربین، جاهل، غافل، تنبل، خوشگذران (مرفهین بیدرد)، فاسد، فاسق و امثالهم، از ظاهر و مشهود شدن آن چه برایشان در غیب بود، آنقدر ناراحت میشوند که حتی حالشان به هم خورد؛ اگر چه معرفتی به خداوند سبحان و وحدانیت او برایشان حاصل گردد، و یا حتی ذکری هوشیار کننده از خداوند رحمان به میان آید:
« وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)
ترجمه: هنگامی که خداوند به یگانگی یاد میشود، دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئزّ (و متنفّر) میگردد؛ امّا هنگامی که از معبودهای دیگر یاد میشود، آنان خوشحال میشوند.
ذکر معاد:
یاد معاد (عود و بازگشت) نیز همینطور است؛ یک عده کلاً منکر میشوند – یک عده دنبال خرافههایی چون تناسخ میروند، تا بدل بزنند و باطلی را جایگزین حق غیر قابل انکار نمایند – عدهای اساساً حالشان از مباحث مربوط به معاد، قیامت، محشر، حساب و کتاب، کیفر و پاداش و ... به هم میخورد – و عدهای با ایمان ولی در حال "خوف و رجا" [ترس از عذاب و امید به رحمت واسعه الهی] قرار میگیرند، و عدهای دیگر که خیلی مقرب و نزدیک شدهاند، "مرگ" را زیبا، پایان رنج سفر، رسیدن به مقصد و دیدار محبوب [لقاء الله] میبینند. فُزتُ وَ ربّ الکَعبَة.
غیبت و ظهور امام زمان علیه السلام:
کلیات مسئله غیبت و ظهور امام زمان، حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام نیز همین طور است.
آن چه در "غیب" قرار گرفته، وجود مقدس، و آثار و برکات وجود ایشان در کل کارگاه هستی نمیباشد، چنان که بیان شد "غیب به چیزی گفته میشود که هست، اما مشهود همگان نمیباشد"؛ بلکه فقط رؤیت عمومی و حکومت ایشان در "غیبت" است.
آن که ولایت، امامت و امام زمانش را نمیشناسد، به طور کلی از محدودهی دین خارج و نامحرم است، و اگر در چنین شرایطی بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است: « مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً ».
آن که "ولایت و امامت" و بالتبع امامان و امام زمانش (علیهم السلام) را میشناسد، محرمتر میگردد و حجابهایی برایش کنار میرود – آن که به این شناخت ایمان نیز میآورد « الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ »، محرمتر از کسی است که فقط شناخت حاصل نموده است، بلکه او وارد حریم شده و خودی محسوب میگردد، پس حجابهای بیشتری برایش کنار میرود – آن که ضمن شناخت و ایمان، در عمل نیز اطاعت و تبعیت میکند، نه تنها خودی، بلکه جزو حزب و سپاه او قرار میگیرد – و آن که سعی میکند ارتباطش را با سلام، دعا، ذکر، توجه، توجه و توجه، حفظ و مستحکمتر نماید، محرمتر میشود، تا برسد به آن که "عاشق" میشود.
برای عاشق غیبتی نیست:
برای "عاشق" غیبتی در کار نیست؛ چرا که "محبت و عشق" کار قلب است، نه چشم سر و نه معرفت و استدلال عقلی. او به شهود میرسد و شهادت میدهد.
مگر مؤمنان به توحید و معاد، به استدلال ایمان آوردهاند و یا مگر معاد، بهشت و جهنم برپا شده ه آن را ببینند؟ مگر تمامی اهل معرفت، ایمان، اطاعت و عمل نسبت به پیامبراکرم و اهل عصمت علیهم السلام، آنها را با چشم سر میدیدند و یا اکنون میبینند؟!
برای عاشق، خداوند سبحان ظاهر و مشهود است – پیامبر و وحی، مشهود است و امام زمان علیه السلام، حاضر، ظاهر و ناظر است، خواه با چشم سر نیز او را ببیند و یا نبیند، خواه ظهور عمومی فرا برسد و ایشان حکومت جهانی عدل الهی را برپا کنند و یا هنوز زمانش نرسیده باشد.
آنچه برای "عاشق" مطرح است، رسیدن، لقاء و وصال معشوق است، پس آن چه تا رسیدن به لقاء و وصال برایش مهم است، جلب رضایت محبوب و معشوق میباشد: «... فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا - ...، پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد./ الکهف، 110 ».
مشارکت و همافزایی (نشانی لینک مطلب، برای ارسال به دوستان در فضای مجازی)
غیبت و ظهور را در خودت ببین تا حل معما شود – به کف دستت نگاهی بیانداز، مگر چه میبینی؟! هر چه هست، در غیب است.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8674.html
- تعداد بازدید : 1854
- 7 تیر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت