پرسیده شد: کسانی که متدین نیستند، اما کارهای نیک بسیار میکنند و کسانی هم متدین هستند اما دست خیری ندارند ، کدام بهتر است، و حکمشان نزد پروردگار چگونه است؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): به نظر خودتان، کافر به خدا و معاد، در روز موعود و نزد خدا چه جایگاهی باید داشته باشد؟
پیش از این نیز به این سؤال و مشابه آن پاسخهای بسیاری داده شده است، اما در این مختصر ابتدا توجه، دقت و تأمل نمایید که چرا همیشه مؤمن و متدین را با صفات نکوهیده و کفار یا بیدینان را با صفات پسندیده یاد میکنند و بعد میپرسند کدام بهترند؟!
دقت فرمایید این ساختار سؤال که در فضای مجازی نیز بسیار رواج دارد، برای دانستن پاسخ نیست، بلکه برای نوعی القای مستتر (پنهان و نامحسوس) میباشد. میخواهند تا نام ایمان و تدین آمد، به ذهنتان خطور کند که چه بسا نه تنها هیچ خیری از او صادر نمیشود، بلکه چه بسیار آدم بدی هم باشد! و تا نام کافر و بیدین به میان آمد، به ذهنتان خطور کند که چه بسا آدمی بسیار نیک و خیّر باشد! و البته همین نوع نگاه غلط، مواضع انسان را تغییر میدهد؛ مؤمنان نسبت به هم بدبین و نسبت به کفار و بیدینان خوشگمان میشوند!
مؤمن و متدین:
آن مؤمن و متدینی که کار خیر ندارد، چگونه ایمان و تدینی دارد؟! آیا فقط به لحاظ نظری میگوید: خدا و قیامتی هست و قرآن مجید و قبر و برزخ حق است؟! خب به او میگویند: تو که اینها میدانستی، پس چرا اطاعت نکردی و به عمل صالح اقدام ننمودی؟! پس "عالِم بی عمل هستی" و گناه تو مضاعف است.
عقل نظری و عقل عملی:
آدمی برخوردار از "عقل نظری" و نیز "عقل عملی" میباشد. عقل نظری به او شناخت میدهد و عقل عملی به او نشان میدهد که باید چه کارهایی را به چه هدفی انجام دهد و یا ندهد.
بسیاری از آدمیان، در "عقل نظری" مشکلی ندارند، اما "عقل عملی" آنها بیمار، فلج یا کلاً تعطیل شده است.
چرا بسیاری از معتقدان [اعم از مسلمان، مسیحی و ...] که به حقایقی چون توحید، معاد، رسالت و ... شناخت و باور پیدا کردهاند، مرتکب گناه میشوند؟! چون: عقل نظری آنها فعال شده و شناخت پیدا کردهاند، اما عقل عملی آنها بیمار، ناقص یا تعطیل شده است.
مگر ابلیس لعین، خدا و ملائک و قیامت را نمیشناخت؟! مگر به هنگام عصیان، منکر وجود خدا شد؟! خیر، بلکه حتی به "عزت" خدا قسم یاد کرد که بندگانش را منحرف نماید!
مگر سامری گوسالهساز، یکی از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام نبود؟ مگر بلعم باعور به درجه "مستجاب الدعوة"ای نرسید بود؟! و همین طور است بزرگان قدیم و معاصری که میشناسید که مؤمن بودند و سقوط کردند.
مگر این همه انسان مدعی مسلمانی، مسیحی، یهودی، زرتشتی و ...، نه تنها گناه شخصی، بلکه این همه ظلم و جنایت نمیکنند؟!
بله، "عقل نظری" اینان فعال است، اما "عقل عملی" آنها فعال نشده است. مانند بسیاری از ما که به لحاظ اعتقادی "موحد" هستیم، اما به لحاظ عملی، "مشرک" میشویم.
ایمان و عمل صالح:
چرا همیشه در قرآن کریم، "ایمان و عمل صالح" با هم قید شده است؟ چرا که علم، معرفت، ایمان، تدین، تقوا و ...، باید ظهور یابد تا محقق شود، ظهورش نیز با عمل میباشد.
متدین بیعمل:
حال بیاندیشیم که اساساً "مؤمن و یا متدین بیعمل" یعنی چه؟! آیا اصلاً میتواند مصداق خارجی و واقعی داشته باشد و یا فقط یک لفظ شعاری برای ضد تبلیغ است؟
ممکن است "عالم بی عمل" باشد. مانند بسیاری از مردمان دنیا که "علم" دارند، ولی به "علمشان" عمل نمیکنند.
آیا مستکبران، ظالمان و جانیان عالَم، [چه اشخاص و چه حکومتها یا گروههای متفاوت]، نمیدانند که استکبار، ظلم و جنایت بد است؟! پس علم دارند، اما بدان عمل نمیکنند.
اما مؤمن و متدینِ بدون عمل، هیچ معنا و مصداق خارجی ندارد. چرا که مؤمن و متدین به کسی میگویند که خود را بندهی خداوند سبحان میداند و بالتبع از او اطاعت میکند و فرامینش را جامهی عمل میپوشاند. یعنی ایمان و عمل.
بنابراین، کسی که طغیان و عصیان میکند، و یا کسی به قول شما «اصلاً کار خیری از او صادر نمیگردد»، نه مؤمن است و نه متدین. اگر چه خودش گمان کند که خیلی متدین است و یا با ظاهرش، ریا و عوامفریبی نماید.
عمل خوب کافر:
نوبت به کافر که میرسد، برخی بسیار سطحینگر میشوند، کار خوب را به چندتا کار ساده محدود مینمایند، مثلاً میگویند: «دروغ نمیگوید، زحمت میکشد و تأمین معاش میکند و یا احیاناً به دیگران نیز کمک مینماید»! اما آیا کار خوب فقط همین است؟!
بدیهی است که اگر کسی نامش را مسلمان، مسیحی و متدین بگذارد و دروغ بگوید، کسب حرام بنماید و نسبت به یاری دیگران بخل بورزد و ... که اصلاً آدم نیست، چه رسد به مسلمان یا مسیحی؟!
ولی کار خوب نیز فقط این سه چهار مورد نیست. تلاش برای خودشناسی، خداشناسی، معادشناسی، دوستشناسی، دشمنشناسی، هدفشناسی، راهشناسی و ... نیز همه کار و کار خوب است، که کافر از این زحمتها به خودش نداده است.
خودفرامشی (الینه شدن):
« وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » (الحشر، 19)
ترجمه: و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند.
کافر، چون خدا را فراموش کرده است، خودش را نیز فراموش میکند، یعنی از پوسته و مسیر انسان بودن خارج میشود (فاسق میگردد)، و بالتبع مانند یک حیوان مادی زندگی میکند و مانند یک ابزار کار میکند (حال یا کار خوب یا کار بد).
حیوانات نیز زندگی اجتماعی دارند، تعاون همکاری دارند، حتی گذشت و ایثار دارند، در برخی از آنها صفت وفاداری بسیار بارز است (مانند سگ)، برخی دیگر خوب به دیگران خدمترسانی میکنند (مانند الاغ و اسب) و ...؛ بنابراین، کار به صرف کار، برای انسان هنر خاصی نیست، بلکه مهم هدف است که برای چه این کار را میکند؟! آیا صرفاً از روی غریزه به میل خود عمل میکند، یا هدف و جهت دارد و میخواهد به کمال تقرب جوید.
نتیجه کار خوب کافر:
کافر، برای کار خوبش هیچ نتیجهای در آخرت نمیخواهد، چرا که اصلاً حیات اخروی را قبول ندارد. او کار خوب را برای خدا نکرده است، بلکه برای دنیا کرده است، بنابراین در این دنیا از کار خوبش نتیجه میگیرد، و چه بسا اصلاً نتیجه هم نگیرد و یا نتیجه به ضررش تمام شود.
آرامش وجدان، تشکر دیگران، شناخته شدن به نیکی و ... همه نتایج دنیوی کار خوب است.
این توقعی بسیار متکبرانه و جاهلانهایست که کسی بگوید: «من خدا، پیامبر، دین و معاد را قبول ندارم؛ برای خودم و دنیای خودم کار میکنم، ولی اگر احیاناً خدا و معاد راست بود، او باید پاداش کارهای خوب مرا بدهد»! به او میگویند: «برو برای هر کسی که کار کردی، از همو طلب مزد بنما» - لذا فرمود: اعمال خوب آنها نیز "حبط" میگردد. یا به قول ما: «عمر مفیدش با مرگش به پایان میرسد، چون خودشان چنین خواسته و عمل نمودهاند».
« وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » (الأعراف، 147)
ترجمه: و كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند اعمالشان تباه شده است آيا جز در برابر آنچه میکردند كيفر بينند.
گناه مؤمن یا کافر:
همانطور که ممکن است مؤمن و کافر، هر دو عمل خوبی انجام دهند، ممکن است که هر دو عمل نادرستی انجام دهند.
برای کافر، این "نادرستی" مفهوم خاصی ندارد و اعتباری میباشد. لذا نظریهپردازان کافر میگویند: «اصلاً بد و خوبی وجود ندارد و همه اعتباری و قراردادی میباشد» و در نهایت نتیجه میگیرند که هر کاری که از آن لذت بردی، همان برای تو خوب است [البته برای توجیه و تطهیر ظلمهای دستگاه استکبار و سلطه چنین میگویند].
از این رو، کار نادرست برای شخص کافر نمیتواند زیاد آزار دهنده باشد، میگوید: دهبار کار خوب کردم، حالا یک بار هم کار بد کردم. مگر چه میشود؟! لذا اگر باز هم منافعش ایجاب کند، همان کار بد را انجام میدهد.
اما برای مؤمن، کار بد، ضمن آثار نامطلوبش، گناه نیز هست. چون میداند زندگی به زیر خاک ختم نمیگردد و آثار تمامی کارهایش به خودش بر میگردد و در آخرت برای کار بدش معذب خواهد بود.
از این رو، مؤمن و متدین، نه کار بد را اعتباری و قراردادی نمیداند و سعی میکند که کار بد انجام ندهد، بلکه اگر احیاناً انجام داد، از داور و مالک یوم الدین، تقاضای بخشش میکند و سپس با توبه از آن کار بدش، به سوی خدا بر میگردد.
او امیدی دارد که خداوند متعال او را ببخشد، اما کسی که کافر است، استغفار و توبهای هم ندارد. پس کار بدش همراهش خواهد بود و به عواقبش خواهد رسید.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
متدینی که کار نیک و خیری ندارد بهتر است، یا کسی که دیندار نیست، اما درستکار و خیّر است؟ حکمشان نزد پروردگار چیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8731.html
- تعداد بازدید : 2334
- 9 مرداد 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی