علامه جعفری رحمة الله علیه:
ارتباط با جهان هستی به وسیلهی حواس و دیگر ابزار شناخت، نتیجهای جز معلومات محدود و نسبی نصیب انسان نخواهد کرد. در صورتی که آدمی اصرار شدیدی به تحصیل معرفت تفسیر کنندهی حیات خود دارد.
او همواره با تلقین ناآگاه این معرفت کاذب، که «شناخت و درک همین است که من به دست آوردهام»، به خویشتن، وحشت و اضطراب ناشی از گسیختگی معلومات خود را بر طرف میکند!
بینوا انسان، که با جبر نیرومند زندگی، حیات خود را ادامه میدهد و به آن رضایت دارد و گمان میکند که هر کار ناقص و بیاساس و وابسته را هم انجام میدهد، مطلقاً درست و تأمین کنندهی حیات همه جانبهی اوست.
بنابراین، با داشتن شناختهای کاملاً محدود و وابسته، از نظر معرفت، خود را میفریبد. اگر همین شناختهای محدود و وابسته را به عنوان معرفتهای شایسته به جامعه تحویل بدهد، جامعه را هم میفریبد.
جوشش غرایز طبیعی، سطح مختلف روانی را تحت تأثیر قرار داده، تفکر و تعقل و دیگر وسایل حقیقیت سنج را از کار میاندازد، سود و لذت حاصله از اشباع آن غرایز را، تفسیر کنندهی مطلق حیات تلقی میکند! ولی، پس از آن که غرایز اشباع شد، و یا به سبب عواملی دیگر فروکش کرد، احساس میکند که در تفسیر حیات، با پاسخ مثبت به آن غرایز، خود را فریب داده است.
فعالیت آن غریزه و سود و لذت حاصله از آنها، پدیدههای محدود، همراه با زیانها و آلامی بوده است که چشمگیر بودن آن سود و لذت نگذاشته است در ارزیابی غرایز و فعالیتهای آنها، راه منطقی پیش بگیرد.
بدین ترتیب، عمر آدمی در یک زندگی فریبنده سپری میشود و شگفتآور این که با این زندگی فریبنده، همنوعان خود را هم فریب میدهد!! این است معنای آیهای در قرآن کریم که میگوید: «و نیست زندگی دنیوی (حیات طبیعی محض)، مگر متاعی فرینده» (1)
اگر بُعد روحی حیات به فعالیت برسد، همهی معرفتها و شناختهای مخلوط به تاریکی و محدود، از راه حواس و دیگر ابزار شناخت، با ارزیابی صحیح، در حیات انسانی استخدام میشوند و کار منطقی خود را انجام میدهند. زیرا بُعد روحی حیات، یک روشنایی عام بر همهی معلومات و معارف ما میاندازد که جلوی فریبکاریهای آنها را میگیرد.
آن روشنایی، عبارت است از اعتقاد به این که هر یک از معلومات محدود نسبی من، در مسیر حرکت رو به مقصد نهایی حیات، نیرویی خاص برای حرکت مزبود ایجاد مینماید.
این پدیدهها وحقایق محسوس عالم عینی، خطوطی قابل خواندن هستند که واقعیتهای بسیار با اهمیتِ پشتپرده، آنها را اثبات میکند.
عقل را خط خوان این اشکال کرد
تا دهد تدبیرها را زان نورد
باید تا اخرین حدود قدرت و امکانات، باید این خطوط را خواند، زیرا انگیزهی خواندن خطوطی که در جهان طبیعی ترسیم شده است، هدف وجودی ماست، که هر معلوم محدودی موجی از آن هدف است.
اما این که حیات، بدون به فعلیت رسیدن بُعد روحی حیات، با آرایش و پیرایش و بازیهای بیاصیل میگذرد، حقیقتی است که تصدیق آن فقط احتیاج به تصور آن دارد. این مسئله در آیات قرآن، در موارد متعدد آمده است، از جمله:
«برای کسانی که کفر ورزیدهاند، حیات دنیا (زندگی طبیعی محض)، آراسته شده و آنان کسانی را که ایمان آوردهاند، مسخره میکنند» (2)
این مضمون را در بیت زیر میخوانیم:
خانه از پایبست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
مَثل انسانهایی که حیات معقول یا بُعد روحی حیات را زیرپا گذاشته و به آراستن و پیراستن سطوحی از حیات طبیعی محض پرداختهاند، شبیه به کار کسانی است که گل حقیقی را از شاخهی آن کنده و میخواهد برگهای پلاستیکی رنگارنگ را به جای گل حقیقی، به شاخهی گل وصل بزند!
آیا در این مسئله تا کنون فکر کردهایم که آن همه نکبتها و بدبختیها و حق کُشیها و آدم کُشیها، که مانند سنت قانونی، زندگی اغلب ما انسانها را پر کرده است، ناشی از چیست؟
البته ممکن است برای بیات علت این وقاحت مستمر، که استمرارش وقاحتش را پوشانده است، مطالب زیادی گفته شود، ولی آن چه که به نظر میرسد، علت اصلی آن همه سیهروزیها، چیزی جز گم شدن حقیقت حیات و دلخوش داشتن به زرق و برق و پیرایشهای بیاساس طبیعی محض و بازیگریها، نیست. لذا، بیعلت نبوده است که به اعتراف متفکران آگاه شرق و غرب، با همهی پیشرفتهایی که تا کنون نصیب بشریت شده است، هیچ دردی از دردهای بشری درمان نشده، مگر این که دردهای دیگری را در پی داشته است.
(1) - اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (الحدید، 20)
(2) - زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (البقره، 212)
منبع: انسان در اسلام، علامه آیت الله جعفری، تنظیم جوادی، ص 80 تا 83
کلمات کلیدی:
در محضر استاد