پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.
سلام دوستان؛
ماه محرم، برههی توجه بیشتر به سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام و نهضت ایشان و یاد حوادث دلخراش، اما بیدار کننده در کربلا و عاشورا فرا رسید.
ذکر مصیبت و فکر مصیبت
امید است که توجهات ما و عزاداریهای ما، صرفاً عادتی، رسومی، یا در نهایت احساسی و عاطفی نباشد، و "ذکر مصیبت ما"، با "فکر مصیبت ما"، روح پذیرد و جان بگیرد؛ از شعار بگذرد و به شعور برسد؛ تا برای دنیا و آخرتمان مفید واقع گردد.
"ذکر مصیبت" لازم و واجب است؛ چرا که نه تنها سبب بیداری قلب، خلجان عاطفه و اشک پاک کننده میشود، بلکه درس "دشمنشناسی" است، تصویری برای ظالم و مظلوم شناسی است و مبین آن است که مستکبران جاهل و ظالم، به رغم شعارهایشان، اگر فرصت بیابند، چه میکنند؟! به همین دلیل است که این دشمنان در جنگ نرم، این همه مخالفت با مراسم عزاداری و ذکر مصیبت میکنند، چون اثر عاطفه را میدانند.
مثل این است که مرتب بگویید امریکا، انگلیس و اسرائیل ظالم هستند، اما نگویید که در فلسطین، لبنان، ایران، عراق، افغانستان، بوسنی، یمن، میانمار و ... چه کردند و چه میکنند؟!
اما ذکر مصیبتهای وارد شده بر سیدالشهداء و خانداون و یارانش علیهم السلام، نباید مانند بازخوانی یک رمان یا تراژدی باشد، بلکه باید ترسیم و تصویر درست وقایع، برای شناخت و یافتن حقایق باشد.
دشمنان حیوان صفت، آنها را که خاندان پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بودند و نه یک لشکر جنگی، محاصره کردند – در نقطهای خشک و دور از نهر فرود آوردند – تشنگی، گرسنگی و نیز ترس، وحشت و اضطراب را بر آنان مستولی کردند – سپس حملهور شده و دست و پاها قطع کردند و سرها بریدند؛ آن هم از خاندان پیامبرشان و اولاد دختر پیامبرشان و امت پیامبرشان صلوات الله علیه و آله!
خب، چه کسانی چنین کردند؟ همانهایی که نام "اسلام و مسلمانی" را نیز بر خود گذاشته بودند! برخی به امید جایگاه والاتر در بهشت، حتی بر بدن به زمین افتاده و مجروح نیز شمشیر میزدند! البته که این مصیبت شدیدتری است!
واژگان:
واژگان، اگر به صفات کمالیه تعلق بگیرند، همه زیبا هستند و برای همگان صورتهای خوشایندی دارند؛ حال چه واژگان مربوط به احوال شخصی مانند: عشق، محبت، مودت و ... باشد، و چه واژگان عمومی (سیاسی – اجتماعی) مانند: آزادی، عدالت، قانونمندی و ... باشد، و چه واژگانی که در ادبیات اسلامی بیشتر به چشم میخورد، مانند: ایمان، تقوا، تدبر، اخلاق، مقید بودن به حدود و احکام و ... .
اما، "اسم" کافی نیست. مگر هر کس که نام "انسان" را حمل کرد، واقعاً انسان است؟! یا هر کس که نام "اسلام" را به یدک کشید، واقعاً مسلمان است؟! یا هر کسی که ظاهر خود را آراست و به باطن هیچ توجهی ننمود، مؤمن و با تقواست؟!
گاهی این ظاهرهای بیباطن و تو خالی، به نام "تقوا"، یا "تدبیر" و یا حتی صیانت از جان و مال مردم، مواضعی اتخاذ نموده و کارهایی انجام میدهند که نه تنها حسرت و آه هر بیننده و شنوندهای را بر میآورند، بلکه یک جامعه، یک امت و حتی یک تاریخ را به انحراف و انحطاط کشانده و در مقابل بدبختیها و نکبتها قرار میدهند!
مثال:
گفته شد که وقتی سپاهیان یزید به مکه و مدینه (که از ترس جان و مال همراه امام نشده بودند) یورش بردند و یزید نیز تا سه روز جان، مال و نوامیس مسلمانان را بر آنها حلال کرده بود؛ دو نفر وارد خانهای شدند و اهالی آن را از مرد، زن و کودکان سر بریدند (مثل داعش امروز)! هنگام خروج یکی از آنها تکه نانی روی زمین دید و برای احترام به نان، آن را برداشت و بر دهان گذاشت. اما همراهش محکم به او زد و گفت: لقمه را بیرون بیانداز؛ تو که صاحب آن را نمیشناسی؛ شاید راضی نباشد و این لقمه برای تو، لقمه حرام میشود؟!!
نکته:
نکته همین است که گاهی تدبیرها، رعایتها و تقواهای احمقانه، ضرر و خسرانش به مراتب بیشتر از ظلمها و جنایات کافران میشود، چرا که راه نفوذ و غلبهی کفار و مشرکین، همین سطحینگری، بیبصیرتی، ظاهرسازی، ظاهرگرایی و حماقت مردم عوام میباشد.
نمونهای از مصیبتهای سیدالشهداء علیه السلام:
امام حسین علیه السلام، در طی راه [از مدینه تا کربلا]، توقفهایی داشتند که در اصطلاح به آنها "منزل – منازل" گفته میشود و در هر توقفی، دیدارها، گفتگوها و اتفاقاتی درس آموز و عبرتآور رخ میداد.
در منزل "بنی مقاتل" نیز دیدارهایی داشتند؛ عمرو بن قیس مشرقی، به همراه پسر عمویش به حضور ایشان شرفیات شدند.
امام حسین علیه السلام، ابتدا از آن دو نفر پرسیدند: «آیا برای یاری من آمدهاید»؟ و آن دو گفتند: "خیر"!
تا همین جا، صحنه را تصور کنید که چقدر دردآور است؟! ایشان به امر خدا و به دعوت مردم و برای نجات آنان به راه افتادند و منتظر پیوستن بزرگان، آقازادهها، گروهها و قبایل مسلمان بودند، لذا اولین سؤال این بود که «آیا برای یاری من آمدهاید»؛ و آنها با وقاحت تمام میگفتند: «خیر»! آمده بودند که امام عصرشان را نصیحت کنند!
اما، دردآورتر، بهانه و توجیهی بود که به عنوان "دلیل" بیان میداشتند و گمان میکردند که لابد از فهم و شعور بیشتری برخوردارند، خیر و صلاح مردم را بیشتر تشخیص میدهد، تقوا دارند و برای حفظ منافع مردم، "تدبیر" میکنند!
قیس در پاسخ گفت: «نه! (تو را یاری نخواهیم کرد)، چرا که سنّ من بالا رفته، و از طرفی ما دارای فرزندان بسیاری هستیم و از سویی دیگر، مال التجارهی مردم در نزد ماست و نمیدانیم سرنوشت شما به کجا خواهد انجامید و صلاح نیست که مال مردم در دست ما تلف و ضایع شود»!
پاسخی حکیمانه، ولی جانسوز:
اما، پاسخ سیدالشهداء علیه السلام، ضمن آن که جانسوز است، بسیار حکیمانه است و سرشار از "تذکر" است به تکلیف و سرنوشتی که انسان با دست خود رقم میزند. ایشان به آن دو فرمودند:
«اِنْطَلِقا فَلا تَسْمَعا لی واعِیَةً وَلا تَرَیا لِی سَواداً فَانَّهُ مَنْ سَمِعَ واعِیَتَنا اَوْ راءی سَوادَنا فَلَمْ یُجِبْنا اَوْ یُغِثْنا کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یُکِبَّهُ عَلی مِنْخَرَیْهِ فِی النّارِ» (عقاب الاعمال، شیخ صدوق ره، ص 409)
ترجمه: بروید (و از این منطقه دور شوید) - (خود را از مسئولیت بیشتر آزاد کنید)، تا صدای استغاثهی من به گوش شما نرسد، و اثری از من نبینید؛ زیرا کسی که صدای استغاثهی ما را بشنود، یا اثری از ما ببیند، ولی اجابت نکند، یا به فریاد ما نرسد، حقی بر خداوند عزّ وَ جلّ است که او را با ذلت تمام در جهنم سرنگون نماید (چنین خواهد نمود، و این حق محقق خواهد گشت).
قصهی امروز:
قصهی امروز ما مسلمانان، چه در ایران و چه در سایر مناطق جهان، همان قصهی کربلا و عاشوراست که همیشه زنده است و ادامه دارد.
مسئله فقط مصیبتهایی چون جنگ، جنایت، نسلکشی، به اسارت بردن زنان و کودکان، تحمیل تحریم، گرسنگی، تشنگی و آوارگی نیست؛ اینها ظاهر مصیبتهاست، پیامدهای جنایی و فیزیکی مصیبتهاست؛ و البته باطن امر، بسیار مهمتر است.
مسئله این است که مسلمانان ایران و جهان، هیچ گناهی ندارند، جز این که میگویند: ما نه تنها این قدرتهای ظالم را به ربوبیت «صاحب اختیاری و سرپرستی امور خود» قبول نداریم و تسلیم آنها نمیگردیم، بلکه اساساً ربّی جز الله جلّ جلاله را نمیشناسیم و قبول نداریم.
آنها نیز در زبان (شعار) و عمل میگویند: «پس مرگ بر شما و ما شما را قتل عام خواهیم کرد».
« الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ » (الحج، 40)
ترجمه: همان كسانى كه بناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مى گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمیکرد صومعهها و كليساها و كنيسه ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مىشود سخت ويران مىشد و قطعا خدا به كسى كه [دين] او را يارى مىكند يارى مىدهد، چرا كه خدا سخت نيرومند شكست ناپذير است.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یادداشت - ذکر مصیبت و فکر مصیبت / رعایتها، به اصطلاح تقواها و تدبیرهای احمقانه و مضر
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8826.html
@x_shobhe
کلمات کلیدی:
یادداشت ذکر