فضیل بن یسار گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا لازم است مردم را به شیعه شدن دعوت کنیم؟! حضرت فرمودند: نه ای فضیل! اگرخداوند خیر بندهای را خواسته باشد به فرشتهای دستور میدهد تا گردن او را بگیرد و او را به هر شکلی شده (طائِعاً أوْ کارِهاً) به تشیع رهنمون سازد. (مشهد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متن و ترجمهی روایت به شرح زیر میباشد:
«عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام نَدْعُو النَّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا یَا فُضَیْلُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً أَمَرَ مَلَکاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِی هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ کَارِهاً»؛ (اصول کافی، ج 1، ص ، در ترجمه حاج سید جواد مصطفوی)
ترجمه: فضیل بن یسار میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم که آیا (اجازه میفرمایید) مردم را به این امر (تشیّع) دعوت کنیم؟ فرمود: نه، اى فضیل! وقتی خدا خیر بندهاى را بخواهد به فرشتهاى فرمان میدهد که گردنش را بگیرد و او را خواه یا ناخواه در تشیع وارد کند.
الف – همیشه پس از اطمینان از صحت حدیث، باید دقت کنیم که کجا، به چه کسی و در چه شرایطی بیان شده است. آیا خاص است یا عام و برای همگان و ...؟
حضرت امام صادق علیه السلام، خود بیش از چهارهزار دانشپژوه شناخته شده که اسامی آنان موجود هست، داشتند و در بیش از 21 رشته علمی و تخصصی تدریس مینمود. گاه مدرس به نواحی میفرستادند و گاه مبلغ. به یکی میفرمودند: تو به ولایت ما دعوت کن، به دیگری میفرمودند: تو وقتی به شهرت بازگشتی، نامی از ما نیاور و حتی نام پسرت را وقتی به دنیا آمد، "عمر" بگذار – به یکی میفرمودند: تو اصول درس بده، به دیگر میفرمودند: فقه تدریس یا بحث کن، به دیگری میفرمودند: تو فقط بنویس. دو هشام داشتند، به یکی میفرمودند: تو بحث بکن، و به دیگری میفرمودند: تو بحث نکن، چرا که خوب فراز میگیری و زود فرود میآیی و ... .
حال ممکن است که شناخت خاص و عام بودن احادیث، اقوال متفاوت باشد، اما با ارجاع فحوا و پیام حدیث به عقل و قرآن کریم، میتوان به نتایج بسیار روشنی رسید.
ب – از این نوع احادیث محکم و معتبر بسیار است، مانند این که فرمودهاند: « وقتی خدا خیر بندهاى را بخواهد، اثرى از نور در دلش میگذارد و گوشهاى دلش را باز میکند و فرشتهاى بر او میگمارد که نگهدارش باشد» چنان که فرمود: قلب برخی را میبندند (ختم الله علی قلوبهم) و بر چشم و گوش آنها پرده میافکند – یا فرمود: « وقتی خدا خیر بندهای را بخواهد، او را نسبت به دنیا بىرغبت میکند و دین شناس میگرداند و به عیوب دنیا بینایش میسازد؛ به هر که این خصلتها داده شود، خیر دنیا و آخرت داده شده» ...؛ و البته تمامی این معانی و حقایق، ریشه در کلام وحی و معارف قرآن مجید دارد:
« وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ » (یونس علیه السلام، 25)
ترجمه: و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى خواند و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
« وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ » (الحج، 16)
ترجمه: و بدين گونه [قرآن] را [به صورت] آياتى روشنگر نازل كرديم و خداست كه هر كه را بخواهد راه مىنمايد.
« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ...» (البقره، 257)
ترجمه: الله، ولیّ (دوست و سرپرست) کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را ظلمات به نور خارج مینماید ... .
ج – نکتهی تمام این دسته از آیات و روایات این است که ما بدانیم، بفهمیم، درک کنیم و باور نماییم که "هدایت به دست خداوند متعال است، چنان که گمراهی نیز به دست اوست"، و البته این هدایت یا گمراهی، در کار حکیم، شانسی، اتفاقی، بازی و جبری نیست، بکله فرموده که چه کسانی را هدایت میکند و چه کسانی را گمراه میسازد (هدایت نمیکند و در گمراهیشان رها میسازد) و چرا؟!
« كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ » (آلعمران، 86)
ترجمه: چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مى كند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند.
●- طبق این دسته از آیات، میفهمیم که حتی نه پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله بر کسی سیطره دارد که بتواند او را هدایت کند [ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ]، و نه ابلیس لعین بر کسی سلطه دارد که بتواند او را منحرف سازد [إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ].
بنابراین، همگان بخواهند یا نخواهند (طائِعاً أوْ کارِهاً)، با گفتار، کردار و رفتار خود، "دعوت کننده به حق یا باطل" میباشند؛ و پذیرش یا عدم پذیرش با انسان عاقل و مختار است و هدایت یا گمراهی بر اساس این انتخاب، با خداست.
●- این هدایت یا گمراهی، مشمول ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) میباشد و خداوند متعال ربوبیتش را به کسی نداده و با کسی هم شریک نگردیده و نمیگردد.
دعوت انبیا علیهم السلام:
تفاوت حدیث مورد پرسش، با آیات و احادیث هم مضمون، در "دعوت نمودن یا ننمودن" میباشد.
ما به حکم عقل و وحی میدانیم که خداوند علیم و حکیم، انبیا و رسولانش علیهم السلام را برای دعوت بندگانش به "حق" و برحذر داشتن آنان از "باطل" گسیل داشته است. چنان که به خاتم الانبیاء و المرسلین نیز فرمود:
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا » (الأحزاب، 45 و 46)
ترجمه: ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده! * و تو را دعوتکننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنیبخش!
و فرمود: او بهترین الگوی برای کسانی هست که به خدا و معاد ایمان دارند؛ و البته خداوند غنی و سبحان، به ایمان، دعوت و عبادت بندگانش احتیاجی ندارد، بلکه هر چه فرموده، لازمهی هدایت و رشد خود آنان میباشد:
« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ » (الأحزاب، 21)
ترجمه: مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
دعوت امامان حق علیه السلام:
هم چنین به حکم عقل و وحی میدانیم و باور داریم که خداوند حکیم، بندگانش را با چند سطر نوشته شده در یک کتاب رها نمیسازد و حتماً رهبرانی برای هدایت آنها تعیین مینماید. چنان که به آخرین پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود: « إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ / [اى پيامبر] تو فقط هشداردهنده اى و براى هر قومى رهبرى است / الرّعد، 7»
هر امامی، به پیروی از خود دعوت و سپس هدایت میکند؛ حال اگر امام و پیشوای باطل باشد، دعوت کننده به سوی آتش جهنم است « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ / القصص، 41»؛ و اگر امام حق باشد، به سوی امر خدا و مبتنی بر وحی، رهجویان حق را رهبری و هدایت میکند:
« وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ » (الأنبیاء، 73)
ترجمه: و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.
دعوت مؤمنان و نیکان:
عقل و وحی، حکم میکنند که انسان تنها آفریده نشده – تنها زندگی نمیکند – نباید خودبین (اومانیست) باشد – ایجاب زندگی اجتماعی سالم این است که یک دیگر را به حق و استقامت توصیه (دعوت) کنند « وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ / والعصر» - در امر خیر یاری کنندهی یک دیگر باشند و در امر شرّ نباشند – نه تنها دعوت و تبلیغ، بلکه یکدیگر را به معروف امر کنند و از منکر نهی نموده و باز دارند ... و البته آنان که خیرخواه دیگران بوده و چنین میکنند، به فلاح میرسند:
« وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (آلعمران، 104)
ترجمه: و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.
دعوت نباشد، جبر است:
بدیهی است که وقتی خداوند متعال به انسان "عقل و اختیار" موهبت نموده، او را با عقل، قلب، فطرت، وحی، رسول، کتاب و امام، از درون و برون هدایت مینماید و اگر فرض شود که دعوتی لازم نیست و او هر که را بخواهد، پس گردنش را گرفته و هدایت میکند، یعنی دیگر "اختیاری" در کار نیست؛ پس نه تنها نبوت، رسالت، وحی، کتاب و ... نیز لازم نیست، بلکه قیامت، سؤال و جواب، حسابرسی و رساندن هر کسی به نتیجهی سعیاش و دادن عقاب یا پاداش نیز معنا و مفهومی ندارد؛ چرا که جبر حاکم بوده و بندگان اختیاری نداشتند!
بنابراین، پیام و مقصود حدیث این نیست که "جبر" در کار است، چنان که شیعیان آن حضرت و هر شخص دیگری نیز میداند که بر اساس تبلیغها و دعوتها و با اختیار و انتخاب خود، منحرف یا هدایت شده است.
نتیجه:
باز هم به حکم عقل، وحی، حدیث، سیره و سنت اهل عصمت علیهم السلام میدانیم که ایشان نه تنها [العیاذ بالله]، خلاف عقل و وحی، حکمی صادر ننموده و عملی انجام نداده و نمیدهند، بلکه خودشان قرآن حیّ و ناطق میباشند؛ آنها تجلی قرآن کریم در عالَم واقع بودند و قرآن کریم نیز تعریف آنها (انسان کامل) میباشد و به انسان امر به اطاعت، تبعیت و الگوپذیری از آنان گردید، تا رشد نموده و به کمال، قرب و فلاح ابدی برسند.
بنابراین، روشن است که در حدیث فوق، به آن شخص، یا عدهای دیگر فرموده که در این شرایط بحرانی خاص، لازم نیست بروید مسلمانان اهل سنت یا ... را به تشیع دعوت کنید؛ چه بسا همین دعوت در آن شرایط، موجب حساسیت و عصبیت بیشتر دستگاه حکومتی علیه امام علیه السلام و شیعیان میگردید و تفرقه بین مسلمانان را تشدید نموده و شکاف مطلوب کفار را بیشتر مینمود. لذا ضمن آن که فرمود: چنین تبلیغی نکنید، متذکر شد که ناامید نیز نگردید، اگر کسی قابلیت هدایت داشته باشد، خداوند متعال او را به هر وسیله و بهانهای که شده، هدایت مینماید – راه تبلیغ گاهی برای ما بسته میشود، برای خداوند قادر که بسته نمیشود:
« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ » (العنکبوت، 69)
ترجمه: و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
حدیث: از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا مردم را به تشیع دعوت بکنیم؟ فرمودند: خیر، اگر خدا بخواهد ملکی را مأمور میکند که او را گرفته و به تشیع وارد نماید؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8878.html
- تعداد بازدید : 3569
- 22 مهر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن امام صادق