پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): زندگی در دنیا، گذر و سفری است برای رسیدن؛ و دین اسلام نیز همان راهکارها برای سالم و کامل رسیدن و راهچارهها برای برون رفت از بنبستها، سدها، موانع و مشکلات میباشد؛ اما با فرا رسیدن "مرگ"، این سفر به پایان میرسد و معاد نیز مقصد است؛ پس دیگر آنجا کاری به امید رسیدن صورت نمیپذیرد.
بنابراین، دنیا دار اراده، اختیار، انتخاب و تکلیف است؛ و با رسیدن مرگ و خروج از این عالم ماده و زندگی دنیوی، دیگر اختیاری نیست، چون انتخابی وجود ندارد و بالتبع تکلیف نیز وجود ندارد.
عقاید:
در عوالم پس از مرگ «برزخ و قیامت»؛ کسی در وجود خداوند متعال، تردید نمیکند، نسبت به معاد غفلت و تشکیک نمینماید، چون پردهها کنار رفته است؛ بالتبع هیچ پیامبر و کتابی نیز آنها را به سوی توحید و معاد دعوت نمیکنند، چرا که دو راهی و انتخابی وجود ندارد که یک عده دعوت را بپذیرند و یک عده نپذیرند؛ و هم چنین امامان حق علیهم السلام برای پیروی و تبعیت مردمان گسیل نمیگردند؛ چرا که همگان به اجبار یک راه را میروند، تا به محشر برسند. دیگر انتخابی نیست که اختیار بخواهد.
احکام:
در عوالم پس از مرگ، اختیاری در اقامهی نماز یا خدایی ناکرده اهمال و حتی ترک آن وجود ندارد، لذا در آنجا دیگر راه "وصلی" به اقیانوس بیکران رحمت الهی، به عنوان نماز «صلاة»، توصیه نمیشود و برای اقامهی آن دعوتی صورت نمیگیرد و اختیاری هم نیست که یک عده دعوت را بپذیرند و یک عده نپذیرند.
در عوالم پس از مرگ، نسب (خویشاوندی دنیایی) وجود ندارد که احکامی چون صلهی ارحام، یا محرم و نامحرم بر آن مترتب گردد – تجارتی انجام نمیپذیرد که احکام و حلال و حرامی داشته باشد – دشمنی و جنگی بین مؤمنان و کفار رخ نمیدهد که جهاد و قتالی واجب شده و فضیلت شمرده شود – نیازمند به مایحتاج دنیوی وجود ندارد که انفاق بطلبد - فسق و فسادی نیست که برای اصلاحش "امر به معروف و نهی از منکر" لازم و واجب گردد و ... .
یک آیه از صحنهی محشر:
"تکبر" در مقابل مقام کبریایی خدا، بیماری مهلک جان صاحبان اختیار است. خداوند متعال، بهبود (علاج) این بیماری را در "سجده" قرار داد، چنان که سیدة النساء العالمین، حضرت فاطمة الزّهراء علیهاالسلام فرمودند: «نماز برای شکستن و زدودن این تکبر است».
به ابلیس لعین که به خاطر عبادات بسیار در مقام ملکوتی قرار گرفته بود، اما این بیماری مهلک را داشت و هنوز معلوم و علنی نشده بود، فرمان سجده داده شود، تا مداوا شود؛ اما او استکبار را برگزید و سجده نکرد؛ لذا به خاطر این استکبارش اخراج شد، نه صرفاً به خاطر معصیت و نافرمانیاش از سجده:
« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ » (البقره، 34)
ترجمه: و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند.
به انسان نیز [در تمامی ادیان] فرمان نماز و سجده داد، تا مبتلا به بیماری مهلک تکبر نگردد و اگر تکبری دارد، شکسته شده و بهبود یابد و رشد نماید؛ اما یک عده پذیرفتند و یک عده نپذیرفتند؛ چون اینجا دار اختیار و انتخاب است.
در قیامت (محشر) نیز به تمامی انسانها، که همگی یکجا محشور شدهاند، فرمان سجده داده میشود؛ آن جا همگان [از مؤمن و کافر]، میخواهند که فرمان را اجابت نموده و سجده کنند. مؤمن برای معرفت و شوقش به خداوند سبحان، و کافر برای احتمال در نجات از آتش (اهل سجده را به جهنم نبرند)، و هر دو در مقابل عظمت حق تعالی، میخواهند سجده کنند، اما آنجا دیگر اختیاری نیست، و خداوند متعال اجازه نمیدهد که کفار بتوانند سجده کنند! و میفرماید: شما آن موقع که اختیار داشتید و سالم بودید و میتوانستید سجده کنید، نکردید، اینجا اصلاً نمیتوانید که سجده کنید!
« يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ * خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ » (القلم، 43)
ترجمه: روزى كه كار زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند، پس [آنان] در خود توانايى نيابند * ديدگانشان به زير افتاده خوارى آنان را فرو مىگيرد، در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مىشدند و تندرست بودند.
تأخیرهای شیطانی:
برای مؤمن و کافر، چه به عقل و چه به تجربه، ثابت است که دینا محل گذر و زندگی در آن سفر است؛ پس باید مقصد این سفر را درست بشناسند، نقشه راه را مقابل قرار دهند و به سلامت گذر کنند.
نقشه راه و تمامی راهکارها و چارههای سفری سالم و رسیدنی رضایت بخش و مسرور کننده، در همین دنیا تبیین و ابلاغ شده است و به تبعیت از آن با تعلیم، تبلیغ، وعظ، تذکر، هشدار، بشارت، انذار و ... دعوت شده است. حال اگر کسی توجه ننمود و به بیراهه رفت، انتظار دارد که به کدام مقصد برسد؟ و چرا منتظر است که در آنجا به راهکار و یا چارهای برای برون رفت برسد؟!
کار شیطان این است که تا انسان راه را از بیراهه تشخیص میدهد و پس از توجه به بیراهه رفتن میتواند برگردد، او را برای "تأخیر در بازگشت" وسوسه میکند. یک دوره میگوید: «فعلاً جوان هستم»، گویی که دین برای سالخوردگان آمده است! و گویی که ضمانتی برای طول عمر دریافت کرده است! اگر کلاً غافل نشده باشد، در میانسالی نیز به خود میگوید: «حالا این کار و آن کار را انجام دهم، بعد یکجا استغفار و توبه میکنم»! و وقتی کار از کارش گذشت، میگوید: «دیگر چه استغفار و توبهای؟! امید به رحمت خدا میدوزم، انشاء الله آن طرف یک چیزی میشود و من، هم نجات مییابم و هم به فلاح میرسم»! در واقع این تصورات غلط، از یک سو گمان باطل است، و از سویی دیگر، خدعه، و از سویی دیگر مسخره کردن خود، دنیا، دین و آخرت!
« قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » (المائدة، 100)
ترجمه: بگو [هرگز] پليد و پاك يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آوَرد، پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد.
قدر دنیا را بدانیم:
بنابراین باید قدر همین دنیا را بدانیم؛ قدر عقل، شعور، قلب، پیامبر و امام علیهم السلام، قرآن، دین اسلام، بایدها و نبایدها ... و بالاخره اختیار، اراده و قدرت انتخاب خودمان را بدانیم و از فرصتها و امکانات موهبت شده، نهایت بهره را ببریم.
در پرسش فوق، به خوبی مطرح شده که «در دنیا برای هر کاری، راهکار و چارهای وجود دارد»؛ بله، ولی سرآمد این کارها، گذر به سلامت است و راهکار آن نیز در همین دنیا ترسیم و ابلاغ شده است. مشکل این است که برخی، هر چیزی را "کار" میدانند، به غیر از سالم رسیدن به مقصد! و هر آرزویی دارند، به غیر از رسیدن به فلاح ابدی(؟!)
پرونده تا قیامت باز است:
اگر چه با رسیدن مرگ، اختیار گرفته میشود، چون دیگر انتخابی وجود ندارد، اما پروندهی هر کسی، تا قیامت باز است؛ چرا که هر کاری [خوب یا بد]، اثر و آثاری دارد که تا قیامت تداوم دارد.
آیا ممکن است که روز فرا رسد و نور بر جایی بتابد، و اثر نداشته باشد و آثارش تا قیامت باقی نماند؟! آیا ممکن است که شب و تاریکی فرا رسد و آثارش تا قیامت باقی نماند؟!
امروزه این معنا در علوم تجربی به اثبات رسیده است. چه آن که بگوییم: رویش یک گیاه بر اثر نور آفتاب، و مصرف آن توسط حیوان و یا انسان، یا اثرش در اکوسیستم و ...، تا قیامت ادامه دارد، چه بگوییم: نور همیشه در حرکت است، صدا همیشه در حرکت است، هر کاری و حتی هر لفظ و گفتاری انرژی مثبت یا منفی خود را دارد ... و اینها هیچ گاه معدوم نمیشوند.
پس، آثار افکار، عقاید و افعال، گفتهها و سکوتها، عبادات یا خدایی ناکرده معاصی نیز تا فرارسیدن قیامت ادامه دارد. لذا فرمودند که هیچ گناهی را کوچک نشمارید، و فرمودند از خود به جای یک جریان فاسد (تباه و تباه کننده)، یک جریان و آثار مفید [باقیات الصالحات] به جای بگذارید.
گاهی انسان کوتاه نظری میکند، به ظاهرِ یک گناهی مینگرد و با وسوسه شیطان رجیم به خود میگوید: «این که کار مهمی نبود، آیا خداوند رحمان و رحیم، مرا به خاطر این کار کوچک معذب میکند؟!»؛ اما اگر بصیر باشد، آثار و عواقب آن را تا قیامت، از شیوع گناه گرفته تا خانمانبراندازیها و فسادها (تباهیها) میبیند و دیگر آن را کوچک نمیشمرد؛ و البته همینطور است در مورد ایمان و عمل صالح و آثارش تا قیامت.
« إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ » (یس، 12)
ترجمه: آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم و هر چيزى را در امام مبین برشمردهايم.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در دنیا برای هر کاری و رسیدن به هر آرزویی، راهکارهایی وجود دارد. آیا پس از مرگ (در عوالم دیگر) نیز چنین است، یا دیگر امکانی نیست، به جز امید.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8882.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد