پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): کسی که مدعی است خدایش همان خدای انبیا و اولیای الهی میباشد، مطیع امر خدا میگردد که توسط آنان ابلاغ شده است و به خدایش آنگونه که او تعیین نموده و توسط آنان اعلام نموده تقرب میجوید.
●- گاهی سؤال برای اطلاع از پاسخ طرح میشود [که بسیار عالی و ضروری است]؛ اما گاهی سؤال با خلط مبحث، به حالت شعاری، با لحن معترضانه، با اضافه نمودن کلمات احساسی و صرفاً جهت ضد تبلیغ مطرح میشود، که همان "شبهه" است؛ اگر چه موضوعش با سؤال هیچ فرقی نداشته باشد.
●- اگر کسی شبههی مذکور را بخواند، تردید نمیکند که طراح آن، نه خدا را میشناسد، نه اسلام و انسان را، نه اهل بیت علیهم السلام را، نه توسل و نه عدل را! چرا که چیدن این واژگان بدین ترتیب کنار یکدیگر، برای طرح یا بهتر بگوییم، القای یک شبهه، در قالب پرسش، گواه بر مدعاست.
اما در حال، ارسال کنندهی محترم این شبهه و هر مخاطب دیگری، حق دارد که پاسخ را بداند و در اصل موضوع بیاندیشد که «اساساً ما چرا باید متوسل شویم»؟ این یک سؤالی است که باید پاسخ داده شود.
خدای همه:
چون ربوبیت الهی دستاویز رد توسل قرار گرفته، باید از همینجا شروع کرد. آن خدایی که خداوند اهل بیت علیهم السلام و خداوند من، شما و رب العالمین است، به مؤمنان فرمود: برای رشد، کمال و قرب به من، وسیله بجویید؛ و البته امر به "توسل" را به غیر مؤمنان نفرمود، چرا که اصلاً او را نشناخته و قصد نکردهاند تا برای تقربش، نیاز به وسیله و توسل داشته باشند:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » (المائده، 35)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید! و وسیلهای به سوی او (برای تقرب به او) بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
●- بنابراین، نمیشود به بهانهی این که «خدای آنها، خدای من نیز هست»، فرستادگان، اولیا و حجج او را کنار گذاشت! مثل کسانی که قرآن مجید را از پیامبر صلوات الله علیه و آله گرفتند، اما خودش را کنار گذاشتند و گفتند: "حَسبُنَا کِتابَ الله – کتاب خدا برای ما کافیست»! و حال آن که در همین کتاب، امر به اطاعت و تبعیت از رسول (ص) شده بودند، نه این که یک کتابی را زیر بغل بگذارند و بگویند: «خیلی ممنون، شما خوش آمدی»!
هدف، وسیله و توسل:
نه تنها آدمی (اعم از مؤمن و کافر)، بلکه هیچ مخلوقی نمیتواند بدون "توسل" به "وسایل" مرتبط و لازم، کاری را در راستای رسیدن به هدفی انجام دهد. چرا که جز ذات اقدس الهی، کسی "غنی" نیست و همگان فقیر میباشند.
آدمی، برای هر کار خُرد یا کلانی، ابتدا "هدف" را معین میکند، سپس برای رسیدن به آن برنامه را تدوین مینماید و سپس جهت تحققش به وسایل مرتبط متوسل میگردد. در این ساختار هیچ فرقی نمیکند که هدف نوشیدن یک جرعه آب جهت رفع تشنگی باشد، یا رشد، کمال و قرب الهی.
بنابراین، برای هیچ کسی، از "توسل به وسایل مرتبط"، برای رسیدن به مقصود، هیچ گریزی وجود ندارد. حتی برای اهل عصمت علیهم السلام. ایشان نیز وحی را به واسطه و وسیله اخذ نمودند و برای تقرب به حق تعالی، به وسایل اطاعت و عبادت (نماز، روزه، جهاد، صدقه، انفاق، امر به معروف و نهی از منکر، ازدواج، اشتغال و ...) متوسل گردیدند.
توسل به هر وسیلهای به جز اهل بیت علیهم السلام(؟!)
برای کسب علم، باید به معلم و کتاب متوسل شد – برای پیمودن مسیری تا هدف، باید به امکانات و تجهیزات و از جمله نقشه و راهنما متوسل شد – برای کسب معاش و رزق حلال، باید به کار سالم متوسل شد – برای انجام کار، باید به وسایل مربوطهاش متوسل شد و ... .
پس، آنان که با شعارهای گوناگون، توسل به اهل بیت علیهم السلام را رد میکنند، در واقع نوعی تکبر و بغض دارند و میگویند: «هر وسیلهای، به جز ایشان»! و اینجاست که عقل سلیم میپرسد: «چرا»؟! و البته پاسخ روشن است: «هدف رشد، کمال و تقرب به خدا نیست».
●- اگر دم از خدا و اسلام میزنند، میپرسیم: مگر وحی مستقیم به خود شما نازل شده است، یا برای اخذ آن، نیازی به پیامبرش نداشتید و برای فهمش نیازی به تعلیمات او ندارید؟! مگر هدایت الهی، بدون وسیله صورت میگیرد که شما با شعار «خدای ما نیز هست»، بتوانید بدون توسل به آن وسایل، هدایت شوید؟! آیا نماز و روزه برای شما هدف است یا وسیلهای برای تقرب به هدف؟! آیا همین شعارهای ضد توسل را از علما و معلمان و مبلغان خود نگرفتهاید و با تأسی و توسل به آنان طرح نمیکنید؟! آیا برای فرافکنی این شبهات، به هزاران وسیله، اعم از تشکیلات، هزینه، زبان خواندن و نوشتن، یا امکانات ارتباطی متوسل نمیشوید؟! پس چرا بر این باورید که هر توسلی جایز است، به غیر از توسل به اهل بیت علیهم السلام؟!
تناسب هدف و وسیله:
وسیله هدف نیست، اما برای رسیدن به هدف مورد توسل قرار میگیرد؛ بنابراین باید وسیله با هدف تناسب داشته باشد، و گرنه به هدف نمیرساند.
حکمت تمامی احکام، همین قرار دادن وسایل متناسب با هدف، جهت رشد و رسیدن میباشد. برای یاد (ذکر) و اتصال، باید به نماز «صلاة» متوسل شد – برای علم، حکمت و بصیرت، باید به آیات خدا در کتاب خلقت و کتاب وحی متوسل شد – برای تعلیم این علوم، باید به معلمانش متوسل شد – برای رسیدن به هدف و لقای محبوب، باید به فرستاده و راهنمای او متوسل شد...؛ لذا خدایی که رب آنان و رب من و شما و همگان میباشد، فرمود که بندگانم بگو: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي – بگو اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید / آلعمران، 31»؛ و نفرمود: بگو: اگر او را دوست دارید و هدف گرفتهاید، بیایید این کتاب را از من بگیرید، از رویش تکثیر کنید و بعد بروید هر طوری که دلتان خواست، برداشت و تفسیر نموده و عمل کنید!
پس، وسیله باید متناسب با هدف باشد. نردبان، پله یا آسانسور، برای بالا و پایین رفتن طبقات است، نه برای تقویت عضلات و یا تحصیل علم پزشکی – خوراک، وسیلهای برای تغذیه است، نه برای پوشیدن و ...؛ توسل به اهل عصمت علیهم السلام، قرآن کریم، نماز، روزه، جهاد و ... نیز وسایل رشد، کمال و قرب الهی هستند.
●- هدف، خودش وسیله را معین میکند و وسیله نیز خودش کاربردش را نشان میدهد. کسی نمیتواند بگوید: من دلم میخواهد برای نجات از هلاکت ناشی از گرسنگی، دیوان حافظ را بخوانم و یا برای عالم شدن در علم فیزیک، به خوردن روزی چندین وعده خوراک چرب متوسل گردم!
بنابراین، این خداوند متعال است که وسایل قرب به خود را معین و ابلاغ مینماید و هر کس آنها را کنار بگذارد، به چنین هدف والایی نمیرسد. چنان که بتپرستان، انبیا و وحی را کنار گذاشتند و گفتند: ما خودمان این بتها را وسیلهی تقرب به خدا قرار میدهیم!
عدل:
عدل، شعار نیست، سوتیتر مقالات نیست، بلکه یک حقیقت است و تعریف دارد. عدل یعنی «قرار دادن هر چیزی در جای خودش»؛ پس این که خداوند علیم و حکیم، برای هر امری، وسایل مناسبی قرار دهد، و هر کدام را در جای خود قرار دهد و امر به استفادهی درست از آنان بنماید، عین عدل اوست.
چشم و گوش را برای دیدن در سر قرار داد – دستها را برای انجام کارها در دو طرف بدن و پاها را برای ایستادن و راه رفتن، زیر بدن قرار داد – خورشید را برای تابش، آتشین، روشن و در آسمان قرار داد، وحی را برای هدایت، به انبیایش ارسال نمود – پیامبران را برای ابلاغ آیات، بشارت و انذار، تعلیم و نیز تزکیه فرستاد و امر به اطاعت آنها، در هر امری نمود، و برای هدایت مردم، "امام" تعیین نمود و فرمود:
« وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ » (الرّعد، 7)
ترجمه: کسانی که کافر شدند میگویند: «چرا آیه (و معجزهای) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» به درستی که تو فقط بیم دهندهای! و برای هر گروهی هدایت کنندهای هست.
حال اگر کسی بگوید: خدای آنها، خدای من هم هست و من این وسایل او را قبول ندارم و من، من، من ...، مصداق آیهی فوق میشود.
پارتی بازی:
اگر چه پارتی بازی، همیشه منافات با عدل ندارد، بلکه اگر به مثابهی وقوع ظلم به دیگران باشد، با عدل مغایر میشود، اما "توسل" اصلاً پارتیبازی نیست. پذیرش وساطت، شفاعت و ضمانت که الزاماً پارتیبازی نیست، بلکه اعتبار بخشی، به اعتبار دیگری میباشد. اگر سبب ظلم شود، میشود پارتیبازی و مغایر با عدل.
فرض کنید که گفته شود: «اگر کسی این کتاب را بخواند، به مطالب آن آگاه میشود – اگر کسی تحت نظر این مربی تمرین کند، پرورش مییابد – اگر کسی این مدل را الگو قرار دهد، رشد میکند – اگر کسی از این رهبر پیروی نماید، به این هدف معین میرسد و ...»، بعد بگویند: این یک پارتیبازی است!
پس اگر یک عده در اطاعت و تبعیت زحمت کشیدند، اما یک عده بدون توسل به هیچ منبع علمی و هیچ معلمی، عالِم شدند – بدون توسل به هیچ مربی و پرورش دهندهای، تربیت شدند – بدون توسل به هیچ الگوی برتری، کامل شدند – بدون توسل به هیچ نقشهی راه و پیروی از راهبلد و رهبری، به هدف رسیدند و ... – میشود گفت: «پارتیبازی شده و عادلانه نیست».
●- مگر قرآن مجید را نمیخوانند؟
حضرت موسی علیه السلام که اولی العزم و صاحب کتاب و شریعت بود، از خداوند متعال معلم و راهنمایی خواست که با توسل به او، "رشد" بیشتری بیابد و وقتی خداوند متعال، عبد صالح (حضرت خضر علیه السلام) را برایش قرار داد، به او عرض کرد:
« قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا » (الکهف، 66)
ترجمه: موسی به او گفت: «آیا (اجازه میدهی) از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد است، به من بیاموزی؟»
●- و هرگز نگفت: خدای او، خدای من هم هست، تازه به من وحی نیز میفرستد، پس من چرا به او توسل کنم؟ که البته این حالات و مواضع، از "تکبر" است که به دشمنی میانجامد. مانند ابلیس لعین، که تکبرش سبب بغض، دشمنی و کینهاش گردید، پس هلاک شد.
مرتبط:
●- اگر چه در مورد "توسل" بسیار نوشتهاید، اما یک پاسخ جامع و ساده در مورد حاجت خواستن از ائمه (ع) یا به قولی "توسل" و عدم منافات آن با شرک میخواستم، پاسخی که هر مخالفی اگر مغرض نباشد، قبول کند. (15 تیر 1394)
●- آیا توسل در منابع اهل سنت نیز مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است؟ حجت و دلیل عقلی، استنادی از قرآن کریم و روایاتی مورد قبول برادران اهل سنت میخواهم. (29 شهریور 1392)
●- توسل لفظ نیست، بلکه حرکت و عمل است. (32 تیر 1392)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
شبهه میکنند که «اصلاً چرا باید به اهل بیت (ع) توسل نمود، و حال آن که خدای آنها، خدای ما نیز هست و اگر پارتیبازی نماید، با عدلش منافات دارد»؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8904.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی