پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر خداوند سبحان بشر است که روحیه داشته باشد و یا از طبیعت است که طبع داشته باشد، آن هم «روحیهی شوخ طبعی»؟! آیا نمونهای وجود دارد که خداوند علیم و حکیم، با کسی شوخی کرده باشد؟!
خداوند علیم و حکیم، به انسان عقلی داده که حجت درونی است و پیامبران را با وحی گسیل نموده، که حجت بیرونی هستند، تا خداشناسی بر مبنای عقل و وحی باشد، نه بر مبنای دیالوگ فیلمها و ... . بنابراین، اگر جملهای در مورد خداوند سبحان شنیدیم، حتماً باید به عقل و وحی ارجاع دهیم، تا خداشناسی و توحید ما (مانند مسیحیت و یهودیت و ...)، آلوده به خرافهها و بهتانها به خداوند سبحان نگردد.
●- در این که خداوند متعال مخلوقات و بندگانش را دوست دارد و این همه پیامبر و وحی و آموزهها و ... فرستاده و عقل و قلب و عاطفه داده که بندگانش او را بشناسند و متقابلاً دوستش داشته باشند، هیچ تردیدی نیست؛ لطیف، رئوف، رحمان و رحیم، همه از اسمای الهی است، چنان که "رفیق و شفیق" نیز از اسمای اوست. خداوند متعال، از بندگانش معرفت، محبت، مودت، خلوص، صمیمیت و شاکر بودن میخواهد، البته برای این که خودشان رشد کنند.
●- خداوند متعال، در کلام وحی، این همه دلایل عقلی بر اهمیت و ضرورت اختصاص عبادت به خودش اقامه نموده است، اما اینها همه فقط برای شناخت است، و در موضع اقدام، میفرماید: «پیامبر! بگو اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي» و اجر این محبت را نیز بهشت و نعماتش نفرمود، بلکه فرمود: محبت متقابل است که سبب بخشش میگردد: «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31).
بنابراین، محبت [که به شدت آن عشق میگویند]، ریشه، انگیزه و عامل هر حرکتی است؛ حتی تحرکات باطل نیز به خاطر محبت [حبّ الدنیا]، صورت میپذیرد.
●- اما، معنای "محبت، عشق، صمیمیت، خلوص و صداقت"، این نیست که آدمی الزاماً با محبوب خود، به ویژه محبوبی که معبود است، شوخی کند!
خداوند متعال، نه تنها با کسی شوخی ندارد، بلکه فرمود که این عالم و شما را پوچ، بیهوده و برای بازی خلق نکردهام! پس در این عالَمی که همه چیز در آن جدی است، و حیات و زندگی نیز هیچ بازی و شوخیای با انسان ندارد؛ شوخی با خدا جایگاهی ندارد.
حدود شوخی و مزاح:
در روایات، نسب به "شوخی"، [بدین معنا و مصادیقی که بین ما رایج است]، بسیار متذکر شدهاند که «شوخی، عقل را ضایع میکند» و توصیهی مؤکد نمودهاند که اگر کسی را دوست دارید، با او "مزاحِ شوخی" نکنید. چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ - هر گاه كسى را دوست داشتى، با او نه مزاح (به معنای شوخى) كن، نه مجادله / كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 664»
اما در عین حال، بشاش و با نشاط بودن، شاد و اهل مزاح و شوخی درست بودن، نه تنها رد نشده، بلکه به آن توصیه شده است، ولی به اندازه و به جا، و البته مشروط به وارد نشدن به گناهانی چون دروغ گفتن، ناسزا گفتن، کلمات رکیک به کار بردن و ...؛ بدیهی است که چنین شوخی یا مزاحی، خودش بیان "حکمت" میباشد، درس، تعلیم یا تذکری دارد.
اما، این نیاز رابطه و تعامل انسانها با یک دیگر میباشد، نه "انسان با خدایش = عبد با معبودش"! لطیف بودن، نکتهگو بودن، خوشرو و خوش سخن بودن، حتی در راز و نیاز با خداوند کریم نیز زیباست، اما اینها مصداق "شوخی" نیست.
حکایت:
میگویند: در زمان یکی از انبیای الهی علیه السلام، خشکسالی شد و دعاها نیز کارساز نگردید، تا این که دستور رسید: بروید فلانی را بیاورید تا او دعا کند. او را از روی مشخصات یافتند و دیدند یک چوپان ساده و عوامی بیش نیست. او را آوردند و او در جلوی صف عُبّاد و دعاگوها ایستاد و گفت: «خدایا! این مردم باران میخواهند، خب بباران، از ابرها و بارانهایت که کم نمیآید!» و باران بارید. نبی پرسید که خدایا چه شد؟ مگر این چه دعای خاصی کرد؟ فرمود: این بندهی من، روزی چندبار با من این چنین سخن میگوید، و این خلوص و صمیمت او را دوست دارم (مضمون).
اگر دقت کنید، این مضمون، عین دعاهای بسیار مجرب از اهل بیت علیهم السلام است که عرض میکنند: «خداوندا! اگر عذابم کنی، مطابق عدل توست، و اگر ببخشایی، از تو چیزی کم نمیشود»!
پس در محبت و صمیمت، نه ادب و احترام ضایع میگردد، نه عقل و حکمت،به ویژه در ارتباط با خداوند سبحان، با پروردگار عالم، با ربّ جلیل، با إله العالمین.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
تو سکانس یک فیلم شنیدم: «خداوند روحیهی شوخ طبعی دارد و دوست دارد بندگانش با او رابطه گرم و صمیمی داشته باشند» آیا درست است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9563.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه