x-shobhe: این شبهه در مطلع کتاب الکترونیکی (e-book) تحت عنوان «آیا قرآن کتاب آفریدگار است؟»، که به صورت رایگان در اختیار مسلمانان مقیم قرار گرفته است، مطرح شده است.
در آغاز این کتاب، نویسنده که خود را عالم دهر و آگاه به همهی علوم اسلامی و عامل (قدیمی) به همهی احکام اسلامی به غیر از حج معرفی میکند، از روی حقد و بغض، نه تنها بی تأمل و تدبر، بلکه بسیار عجولانه، تحت عنوان «اولین حرفی که هر مسلمانی گفته میشود این است که تو نمیتوانی قرآن را بفهمی و قرآن نیاز به تفسیر دارد» به آیاتی چون:
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (القمر - 17) - و با اينكه ما قرآن را براى تذكر آسان كردهايم آيا كسى هست متذكر شود؟
إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (یوسف -2) - ما آن را قرآنى عربى نازل كردهايم شايد تعقل كنيد.
اشاره نموده و سپس نتیجه میگیرد که با این همه میگویند قرآن نیاز به تفسیر دارد، پس چرا قرآن آیاتی چون «یا ایها الناس» - «یا ایها الذین امنوا» دارد، اما «یا ایها العالمون» یا «یا ایها المراجع تقلید» ندارد؟! (البته نویسنده به رغم علم به همهی علوم، فارسی و عربی را مخلوط نموده است).
پاسخ: با حقد و بغض هدفدار در نگارش سفارش شدهی این کتاب کاری نداریم و پاسخ فقط برای کسانی که واقعاً چنین سؤالی دارند مطرح میگردد:
اولاً نویسنده دقت ننموده که اگر علما یا سایر اندیشمندان سخنی به قرآن نسبت دهند که در قرآن وجود نداشته باشد، ایراد به آنان وارد است و نه به قرآن کریم. لذا اگر داعیهی ایشان درست باشد [که نیست]، دلیلی بر رد و نفی قرآن کریم و یا انزال آن از ناحیهی پروردگار نمیباشد. بلکه باید گویندگان سخن کذب و نسبت دهندگان این سخن به خداوند [مثل ایشان] را محکوم نمود.
چنان چه خداوند متعال میفرماید:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (الأنعام - 21)
کیست ستمكارتر از آن كسى كه به دروغ به خداوند افترا ببندد يا آيات او را تكذيب كند؟ به درستى كه ستمگران رستگار نمىشوند.
ثانیاً: بدیهی است که هر سخنی، هر نوشتاری و هر بیانی [چه به لفظ باشد یا کتابت یا ترسیم یا تجسم یا عمل]، ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن برای عموم قابل استفاده است و باطنش برای کسانی که مایلند بهرهی بیشتری ببرند، یا نگاهی عالمانهتر و تخصصیتر داشته باشند، مفید میباشد. چنان چه شاهدیم حتیٰ نقاشی و عکس و گرافیک نیز تفسیر میشود، چه رسد به آیات قرآن کریم که بیانگر همه راههای هدایت است.
«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَه وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين- اين كتابى كه بر تو نازل كردهايم توضيح همه چيز و هدايت و رحمت و بشارت مسلمانان است (النحل – 89)
نویسندگانی چون «شکسپیر، ویکتور هوگو، تولستوی، چارز دیکنز و ...» رومانهایی مینویسند که ظاهرش برای عموم [به عنوان یک قصه] قابل استفاده است، ولی قرنها تفسیر میشوند! آیا رومانهایی چون: هملت، بینوایان، گوژ پشت نتردام، جنگ و صلح، کلیه عمو توم، داستان دو شهر، آنّا کارنینا و ... چنین نیستند؟!
شاعرانی چون: حافظ، مولوی، سعدی، گوته و ... اشعاری میسرایند که ظاهرش را همه میفهمند، اما باطنهای تو در تویش تفسیر میشوند و باید هم تفسیر شوند.
نقاشانی چون: لئوناردو داوینجی (Leonardo da Vinci) و یا ونسان ونگوگ (Vinsent Van Khoch)، روی بوم، نقاشیهای پورتره یا منظرهای چون مونالیزا یا خورندگان سیبزمینی خلق میکنند که هنوز مورد تفسیر است و یا نقاشی چون پیکاسو (Picasso)، خطوط و اشکال نامنظمی روی بوم میکشد که نه تنها تفسیر میشوند، بلکه سبب پیدایش یک مکتب هنری به نام «کوبیسم» میشوند. و همینطور است کتب و مقالات فلسفی – ادبی – هنری – اقتصادی و حتی حقوقی دیگر. چه شد نوبت به قرآن کریم که رسید، جنابان مانند افراد کاملاً جاهل و بیسواد، معترض میشوند که چرا آیات قرآن کریم تفسیر هم میخواهد؟!
نویسنده در مورد این که چرا قرآن علما، مفسرین و ... را یاد نکرده است نیز به خطا رفته و بسیار عجولانه و عصبانی قضاوت نموده است و معلوم است که اصلاً اطلاعی از قرآن ندارد و فقط موظف بوده شبهاتی سطحی را برای اذهان عمومی به صورت رایگان [به عنوان عملهی آماتور ظلمه] مطرح کند. آیاتی چون:
«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران - 7)
ترجمه: و او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضى از آيات آن، آيات محكم است كه اصل كتاباند، و بعضى ديگر آيات متشابهاند، اما آن كسانى كه در دلهايشان انحراف است تنها آيات متشابه را پيروى مىكنند تا به اين وسيله فتنه به پا كنند و به همين منظور آن آيات را به دلخواه خود تأويل مىكنند، در حالى كه تأويل آن را نمىدانند مگر خدا و راسخين در علم، [کسانی که] مىگويند به همه قرآن ايمان داريم كه همهاش از ناحيه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آيات پند نمىگيرند.
«لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» (النساء - 162)
ترجمه: اما آنهايى كه علم در دلهاشان رسوخ يافته بود و داراى ايمان واقعى بودند از آنجايى كه همين ايمان واقعى وادارشان مىكند به اينكه بدانچه به تو نازل شده و آنچه قبل از تو به عيسى نازل شده بود ايمان بياورند و نيز نماز بخوانند و زكات بدهند و به خدا و روز قيامت ايمان آورند، لذا ما به زودى اجرى عظيم به آنان خواهيم داد.
بدیهی است که نویسنده با این فقر علمی و نیز بغض هدفداری که مانع فهم میشود، اساساً نمیداند و نمیفهمد که واژههایی چون: محکم، متشابه و تأویل یعنی چه و به چه کسانی «الراسخون فی العلم» و «اولی الالباب» و ... اطلاق میشود؟ اینان نه تنها جاهلند، بلکه قلبهایشان نیز دچار مرض است و به تعبیر خداوند خالقشان:
«وَ مِنهُْمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانىَِّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ» (البقره - 78)
ترجمه: و پارهاى از ايشان بيسوادهايى هستند كه علمى به كتاب ندارند و از کتاب به جز ظنّ (گمان خودشان) دلیلی (برداشت و فهمی) ندارند.
في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (البقره -10)
ترجمه: در دلهاشان مرضى است. پس خدا (به كيفر نفاقشان) آن بيمارى را زيادتر كرد، و برای ايشان به خاطر دروغهایی كه ميگويند عذابى دردناك در پی است.
اگر نویسنده اندکی همین ظاهر آیات را مطالعه نمود بود، با تذکرات بسیاری مبنی بر ضرورت «تفکر»، «تعقل»، «تدبر» و ... مواجه میگردید و منظور از تفسیر و ضرورت آن را بهتر میفهمید. چنان چه فواید ظاهر خورشید چون: نور – حرارت و انرژی – جاذبه و ... بر همگان پیدا و قابل استفاده است، اما عالمان به فیزیک، نجوم و ... نه تنها بهرههای بیشتری میبرند، بلکه از تفسیر به رأیها، برداشتهای جاهلانه و نتیجهگیریهای گمراه کنندهی کسانی که مدعی علم بودند ولی میگفتند: جاذبه وجود ندارد، زمین مسطح است، خورشید و سایر سیارات ثابت هستند ... تا خورشید خداست، و هم چنین سوء استفاده کنندگان از عوامی مردم عادی، ممانعت به عمل میآورند.
پس، نه تنها نتیجه گرفتیم که هر کلام و بیان و چیزی ظاهر و باطنی دارد و کشف باطنها مستلزم تفسیر علمی است و اگر این تفسیرها صورت نمیپذیرفت هیچ علمی و هیچ کشفی حاصل نمیگردید، بلکه دانستیم آیات قرآن کریم نیز بسیار به تفکر و تعقل و تدبر که مستلزم تفسیر است و نیز پرهیز از تفسیرهای جاهلانه، ناآگانه و از روی ظنّ و گمان [که به آن تفسیر به رأی گفته میشود] تأکید نموده است.
کلمات کلیدی:
قرآن آیات قرآن