x- shobhe : بدیهی است که خداوند واحد و احد، ادیان متفاوت برای هدایت بشری که به سوی یک هدف رهسپار است نازل ننموده است و لذا فرمود:
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ» (آل عمران، 19)
ترجمه: همانا دين نزد خدا تنها اسلام است، و اهل كتاب در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت آن يقين داشتند و خصومتى كه در بين خود داشتند وادار به اختلافشان كرد و كسى كه به آيات خدا كفر بورزد بايد بداند كه خدا سريع الحساب است.
الف - اما دین خدا، یک حزب، باشگاه، گروه، ملیت یا مُد آرایش و لباس نیست که فقط جنبهی لقلهی زبان بگیرد و هر کس هر مدلش را پسندید تبعیت نماید. بلکه دین یعنی مجموعهای از «جهانبینی» که تبیین مبدأ و معاد میباشد و نیز مجموعهی قوانین «شریعت» که بایدها و نبایدهای طی طریق برای رسیدن به هدف است. لذا بدیهی است که وقتی دین نزد خدا فقط اسلام است، پس هیچ دین (راه و روش زندگی) دیگری انسان را به مقصد آفرینش نمیرساند و از صراط مستقیم «انا لله و انا الیه راجعون» خارج مینماید. لذا فرمود:
«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» (آلعمران، 85)
ترجمه: و هر كس بخواهد غير از اسلام را به عنوان دين بپذيرد، از او قبول نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است.
پس، ابتدا باید از خدا پرسید که اگر خدا یکی و مبدأ و معاد انسانها یکی است، چرا 124 هزار نبی برگزیده و گروه عظیمی از این خیل را به سوی دیگران ارسال نموده است؟ آیا همان حضرت آدم (ع) به عنوان اولین نبی کافی نبود و فرقی بین انبیا میباشد؟ حال آن که خود به آخرین نبیاش فرمود:
«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (البقره، 136)
ترجمه: بگوئيد به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسى و عيسى دادند و به آنچه انبياء از ناحيه پروردگارشان داده شدند، و خلاصه به همه اينها ايمان داريم و ميانه اين پيغمبر و آن پيغمبر فرق نمىگذاريم و ما در برابر خدا تسليم هستيم.
ب – اما، شاهدیم که خداوند متعال همهی انبیا را برای همه جهانیان در طول اعصار ارسال ننموده است. برخی برای قومی خاص و هر کدام را برای زمانی خاص ارسال نموده است، چرا که شرایط و نیازهای زمانی و محیطی متفاوت بوده است، لذا در اصل دعوت همگان یکسانند، اما در احکام متفاوت هستند. و به هر قومی در هر زمانی امر شده که ضمن باور و ایمان به همهی انبیای الهی، تابع نبی و رسول زمان خود باشند. و در این میان، چون نبوت [ارسال وحی] به پیامبر اسلام (ص) ختم میگردید، فرمود: این دین کامل است. یعنی هر آن چه در ادیان گذشته بوده و هر چه برای بشر تا به آخر ضرورت دارد، در کتاب قرآن که توسط آخرین پیامبر، حضرت محمد مصطفی (ص) آورده شده بیان گردیده است. و تأکید نمود که او و دینش، برای همهی اقوام در همهی اعصار تا آخرالزمان ارسال شدهاند:
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» (الأنبیاء، 107)
ترجمه: و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان.
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبأ، 28)
ترجمه: و نفرستاديم تو را مگر براى همه انسانها مژده دهنده و بيم دهنده باشی، و ليكن بيشتر مردمان نمىدانند.
ج – همانطور که بیان شد، دین مشتمل بر تبیین جهانبینی و شریعت (قوانین) است که در قالب کتابت در اختیار بشریت قرار میگیرد. خداوند متعال برای قوم و عصر حضرت ابراهیم، صحیفه - برای قوم و عصر حضرت داود، زبور - برای قوم و عصر حضرت موسی، تورات - برای قوم و عصر حضرت مسیح، انجیل را نازل نمود و چون خاتم انبیاء، رسالت همه جهانیان را در همهی زمانها برعهده داشت، فرمود که کتابش برای همگان است:
«تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً» (الفرقان،1)
ترجمه: با بركت است آن [خدايى] كه فرو فرستاد «فرقان» را بر بنده خود، تا جهانيان را بيم كننده باشد.
«إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ» (القلم، 87)
ترجمه: نيست اين [قرآن] مگر پندى براى جهانيان.
د- پس از توجه به نکات فوق، اینک سؤال میکنیم که اساساً به جز قرآن کریم، کدام کتاب الهی باقی مانده است که بتوان بدان رجوع کرد؟ این کتب باقی مانده نه تنها آسمانی نیستند، بلکه کاملاً زمینی هستند، هر چند که جملاتی درست به نقل از انبیا در آن نوشته شده باشد. و این سؤال مطرح است که در این کتب موجود که همه توسط افراد غیر نبی تألیف شده است، چه نگاه واحدی به اصول وجود دارد؟
آیا بالاخره «عُزَیر» و «موسی» در تورات پسران خدا هستند یا نه؟ آیا بر اساس اعتقاد توراتی به «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة»، دست خدا بسته است، یا آن که او فعال ما یشاء است؟ آیا تورات عهد عتیق معتبر است یا عهد جدید و تفاوتها، تضادها و تناقضهایش چگونه قابل توجیه است؟ آیا انجیل یوحنا معتبر است یا مقدس یا سه انجیل دیگر که همه منتسب به حواریون است؟ آیا بالاخره عیسی مسیح (ع) خود خدا است، یا پسر خدا یا هر سه؟
کتاب گاتها نیز مجموعهی اشعار منتسب به زرتشت است که در اوستا آمده است! کتاب زرتشت یک نسخه بیشتر نبود که آن هم پس از مرگش توسط مؤبدانش به آتش کشیده شده و هر چه هست دیگر بازگویی یا اظهار نظر مؤبدان شخصی به انضمام بازنویسیهای قرون بعدی است.
از مباحث اصولی و تبیین جهان (مبدأ و معاد) که بگذریم، نوبت به «شریعت» یا همان قوانین زندگی میرسد که باید منطبق با اصول جهانبینی باشد. بفرمایند: در این کتب راجع به چگونگی سیاست و حکومت، مباحث مختلف اقتصادی مثل سرمایه، کار، سود، مالیاتها و ...، حقوق انسانها و اقوام نسبت به یک دیگر، تعریف ارزشها و ضد ارزشها و نحوهی برخورد با طاغوتهای زمان، ظلم، جور، سرقت، تجاوز، جنایت و سایر ناهنجاریهای فردی و اجتماعی، چه احکامی بیان شده است و قوانین مدنی، کیفری، حقوقی، سیاسی، تجاری، بینالملل و ...، در این کتب چگونه تبیین شدهاند؟
دین که فقط شعار، اظهار لفظی، مدالیوم صلیب یا پندار نیک یا ستاره داوودی که به گردن یا آئینه خودرو آویخته شود نیست. دین باید قوانین زندگی را در تمامی ابعاد و عرصههایش به وضوح بیان کرده باشد و جامع و شامل باشد. لذا به جز قرآن کریم که کتاب آخر برای جهانیان است، هیچ کتابی به انبیای الهی اختصاص نداشته و قابل پیروی نمیباشد. و اگر کتب اصلی آنها در اختیار باشد، گواهی میدهند که به همگان دستور داده شده که با خاتم انبیای الهی بگروند.
کلمات کلیدی:
قرآن