چرا در رد نظریه داروین، هیچ دلیلی نمی‌آورید یا وقتی می‌گویید «رد شده است»، هیچ رفرنسی نمی‌دهید؟ (ارشد زیست/تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مطلب کوتاهی که در خصوص نظریه‌ی تکاملی داروین درج شد (لینک)، از سویی بسیار مورد استقبال، و از سوی دیگری بسیار مورد هجمه (نه انتقاد) قرار گرفت! و قابل توجه و البته تأسف آن بود که برخورد طرفداران نظریه‌ی داروین – در سطوح متفاوت تحصیلی – درست مانند برخورد هواداران یک تیم فوتبال بود! لذا در نظرها (کامنت‌ها) با ادب‌شان نوشت: «برایتان متأسفم»! و بی‌ادب‌های‌شان نیز فقط درشت‌گویی کردند و یا حتی فحش دادند! [که برخی از آن کامنت‌ها درج شد]. این اوج یک چالش علمی بود که از سوی مدعیان دکترا، ارشد، کارشناس، دانشجو، استاد، محقق و ...، به ویژه در عرصه‌ی علوم زیست، شاهد بودیم!
اما چرا؟! این همه حرص و تعصب و دگمیّت در خصوص نظریه تکاملی داروین (که در غرب و محافل علمی آنها رایج‌تر است) برای چیست؟ چرا به جای ارائه دلایل عملی یا نقد علمی مخالفین، زود پرخاشگری نموده و تخطئه می‌کنند؟!
خوب است پاسخ را از بیان پروفسور سید حسین نصر (مقیم امریکا) دریابیم:
« ... امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه‌ای باشند.
پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده‌ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را - حتی با زمینه‌های علمی - رد میکنم.
نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابر این به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. می‌دانیم که بسیاری از مردم این اظهارات در این مورد را نمی‌پذیرند، اما حداقل مسلمانان باید از این دیدگاه به کل موضوع بنگرند.
انواع مختلفی از نظریه‌های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه‌ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمی‌کند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من این نظریه را نمی پذیرم»، مانع ارتقای شغلی آنها نمی‌شود. [اما] تئوری تکامل – برعکس همه نظریه‌ها - موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست‌شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه‌های کاملاً علمی با نظریه تکامل مخالفت می‌ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می‌پندارند، ارتقای شغلی نمی‌یابید و مسائلی از این قبیل» (مقاله‌ی نقد نظريه‌ی تكاملی داروين روزنامه‌ی اعتماد. شماره‌ی 176)
الف – موضوع مباحث این پایگاه، علوم زیست یا زمین‌شناسی و ... نمی‌باشد، لذا در آن بحث مطرح شد که نظریه تکاملی داروین به اثبات نرسیده است و این نظریه به دلیل عدم امکان آزمایش علمی، در حد یک فرضیه و گزارش باقی مانده است.
كارل پوپر نیز مى‌نويسد: «طرفداران نظريه تكامل جديد، دليل ادامه حيات را انطباق يا سازش محيط مى‌دانند. امكان آزمون چنين نظريه ضعيفى تقريباً برابر با صفر است» (كارل پوپر، جست وجوى ناتمام، ص 211)
[و البته بدیهی است که یک نظریه‌ی اثبات نشده، با هو و جنجال نیز به اثبات نمی‌رسد.]، لذا معنا ندارد که آن را یک یافته‌ی علمی فرض کنیم و در تقابل یا تطابقش با علوم اسلامی به بحث بنشینیم.
ب – این نظریه‌پرداز است که باید دلایل متقن عقلی یا علمی برای اثبات نظریه‌ی خود بیاورد، نه این که او فقط یک نظریه بدهد و هواداران بگویند: «هر کس مخالف است، دلیل بیاورد». این روش «ملا نصرالدین» است که گفت: «ستارگان آسمان یک میلیون عدد است، هر کس قبول ندارد، بشمارد». متأسفانه بسیار مشاهده شده که حتی در مباحث معرفتی یا علوم انسانی نیز مطرح می‌شود: «چنین و چنان گفته‌اند، شما با دلیل رد کنید». این یک دیکتاتوری و ترفند «نظری» در جنگ روانی – جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است و نه یک بحث علمی.
ج – از این رو، از اساتید محترم تا دانشجویان عزیز تقاضا داریم که اگر دلایل متقنی [به غیر از اهانت به منتقدین یا هر کس که به قداست ساحت نظریه تکاملی خدشه‌ای وارد کند] دارند، آن دلایل را طی مقالات علمی درج و ثبت کنند. بدیهی است که نوآوری جدیدی در عرصه‌ی علم زیست خواهد بود. چرا که تا کنون دلایل علمی برای اثبات این نظریه ارائه نشده است.
جایزه نوبل به نقد علمی اختصاص یافت:
Creative Evolution: An Anti-Darwin Theory Won a Nobel - by Jerry Bergman, Ph.D
لازم است طرفداران داخلی «نظریه تکاملی داروین» که با تعصب فوق‌العاده، از یک نظریه‌ی اثبات نشده هواداری می‌کنند، بدانند که اتفاقاً دانشمند معاصر هنری بریگسون (Henri Bergson) به خاطر نقد علمی نظریه‌ی تکاملی داروین، جایزه نوبل علمی سال 1927 را به خود اختصاص داد. قطعاً اگر این هواداران بتوانند دلایلی علمی برای اثبات (به جای فحش) ارائه دهند، آن جایزه را از او پس گرفته و به اینها خواهند داد. چرا غرب به اثبات این نظریه راغب‌تر و محتاج‌تر است تا رد آن.
بریگسون، نقد علمی خود را بر پایه‌ی یافته‌های علمی در بیولوژیک استوار کرد و اثبات نمود که «تنوع بیولوژیکی» و تحول از گونه‌ای به گونه‌ای دیگر بر اساس اصل «انتخاب اصلح داروین» ممکن نیست.
او می‌نویسد: داروین خود آگاه بود که تنها راه حلش برای حل این مشکل، صرفاً تکیه بر «یک فرضیه موقت و یا حدس و گمان» است، اما معتقد بود در حال حاضر این بهترین نظریه‌ای است که تا کنون ابداع شده است و می‌تواند منشأ یک پیشرفت باشد. (Darwin 349-350)
از جدی‌ترین انتقادات بریگسون، توضیح و اثبات کامل این مهم است که «داروینیسم، هیچ توضیح قابل قبولی برای منابع اطلاعات ژنتیکی که بتواند در انتخاب طبیعی مؤثر باشد ندارد» (Bothamley 2002)
ج – چنان چه بیان شد، موضوع بحث ما اثبات را رد نظریه داروین نمی‌باشد، بلکه گفتیم این نظریه نه تنها هنوز به لحاظ علمی اثبات نشده، بلکه اتفاقاً علوم جدید گام‌های استواری در رد آن برداشته است.
برخی از نظریه‌پردازان غربی، گویا هیچ ذهنیت و دغدغه‌ای به جز «تکذیب وجود خدا» ندارند، لذا پس از هر کشف علمی یا هر نظریه‌ای، سریع نتیجه می‌گیرند که «پس خدا نیست». پیوند قلب کردیم، پس خدا نیست (بارنارد) – به فضا رفتیم، پس خدا نیست (یوری گاگارین) و ... . چنان چه باور داکینز مدعی شده: «تصادف و انتخاب طبیعی به همراه دوره‌های زمانی بسیار طولانی، برای تفسیر تمام انواع متنوع حیات و از جمله خود ما كفایت می‌كند. چه نیازی داریم ایده خدا را در كار آوریم، در حالی كه تصادف و انتخاب طبیعی به تنهایی می‌توانند تمام خلاقیت موجود در داستان حیات را توجیه كنند» (علم و دین از تعارض گفتگو، ص93)
بی‌تردید این شعارهای ژورنالیستی، هوچی‌گری‌هایی است که فقط اهداف سیاسی کلان را تبعیت می‌کنند و هیچ ربطی به عرصه علم ندارند.
* - بدیهی است چه نظریه تکاملی داروین اثبات شود (که نمی‌شود، چرا که اساساً امکان تجربه‌ی آن ممکن نیست) و چه رد شود (که شده است)، هیچ منافاتی با «وجود خدا» ندارد. لذا دانش‌پژوهان ما باید این شعار «سیاسی – ایدئولوژیک» را که اگر فرضیه تکاملی اثبات شد، پس خدا نیست را کنار بگذارند. چرا که نه عقلی است، نه علمی است، نه منطقی است و نه واقع.
*** - مجدداً به طرفداران متعصب داخلی نظریه تکاملی داروین، به ویژه اساتید و کارشناسان، توصیه می‌شود که به جای بد و بیراه به هر نظر مخالفی (که این هم القایی غرب است)، حتماً و حتماً و حتماً دلایل متقن علمی خود بر اثبات این نظریه را منتشر و به نام خود ثبت نمایند.
- تعداد بازدید : 35121
- 20 مهر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون اندیشه و مباحث نظری داروین
نظرات کاربران
![]()
جالبه نظرها رو خوندم :
اول اینکه بحث از دین نمیشه و مخالفین داروین با متد علمی داروین رو رد می کنند اما موافقین (نظریه بازم میگم نظریه نه علم )داروین رو طرف میگه چون دین گفته داری مخالفت میکنی!!!!!!!!!!!!!!!!!
ثانیاً: یکی از مخالفان نوشته در حوزه های علمیه تکفیر میشه و هنوز هم میشه و به همه نسبت میدهد!!!منم میگم چقدر اطلاعات سطحی و روزنامه ای و بی پایه و اساس است؛ مثلا علامه شهید مطهری یا آقای جوادی تا حالا چند نفر رو تکفیر کردند ؟ نام ببر
ضمنا چرا اینقدر تعصب و دگماتیسم بر نظریه داروین مگه این چیه؟ حالا فرض محال وقوعی یک روزی ثابت شد خب حالا که چی؟؟؟ می خوای چی نتیجه بگیری؟
واقعا دکتر سید حسین نصر راست گفته مادی گراها خیلی می ترسند به این نظریه ثابت نشده پراشکال نابود بشه چون هستی اونها و ریاست و سیادتشون رو تو جهان از دست میدند. که این مقاومت به علت مسائل روانی و گرایشی است نه مسائل علمی و معرفتی
برام حل شد که صرف استدلال علمی و عقلی در پذیرش یا رد یک نظر کافی نیست هرچند که متقن و محکم باشه؛
مسائل روانی و گرایشی موثر است چنانچه حضرت امیر فرمودند: حب الدنیا راس کل خطیئه دوست داشتن دنیا اساس هر اشتباهی است؛ محب و تنفر قبل از هر علم
تجربی و استدلال عقلانی تعیین کننده است.
ضمنا سایت عزیز منابع رو چطور میشه تهیه کرد م؟ دلیل جایزه نوبل گرفتن ایشون رو میشه بگین چیه از کجا میشه دید؟ یا تهیه کرد؟
ابوالفضل عسکری2 فروردین 1399
![]()
۱ هنری بریگسون ریاضی دان فیلسوف و روانشناس بوده نه یه زیست شناس یا زمین شناس که بخواد یه نظریه مثل داروینیسم رو زیر سوال ببره
۲ اصلا هنری بریگسون یه زیست شناس چرا نوبل ادبیات آورده
۳اصلا کی با یه اثر ادبی یه نظریه علمی رد شده
۴ امید دارم بدون چشم داشت به اینکه با پذیرش این اصل علمی دین تون زیر سوال میره دومرتبه این متن خودتون رو بخوانید و بدون تعصب و بدون سعی کردن برای سخت کردن دوباره متن رو باز نویسی کنید
زنده باد رئالیسم 9 آبان 1398
![]()
اول از همه اینکه خود محافل غربی دیگه در این باره صحبت نمیکنن و نظریه داروینیسم توی اروپا و آمریکا منسوخ شدست. خودشون مرگ داروینیسم رو اعلام کردند. دوم اینکه توصیه میکنم سخنرانی های استاد را رائفی پور در این باره رو ببینید کاملا علمی رد میکنه. (اگه میخواید با تعصب ببینید اصلا نبینید)
شیرین8 مهر 1398
![]()
خلاصه حرفاتون این شد که رفرنسی ندارید .
سایت - شاید هم خلاصه درک شما از این همه بحث این شد که رفرنس داده نشده است. تقصیری ندارید، در دانشگاه به شما اجازه فکر کردن نمی دهند، باید سخن دیگران را تکرار کنید، آن هم با رفرنس
27 دی 1397
![]()
سلام
یبین دوست عزیز شما که درباره نظریه نظر میدید اول باید بدونین که نظریه چی هست؟ طبق این مطلبی ک نوشتین اصلا نمیدونین نظریه چی هست درضمن نظریه تکامل از طریق ازمایش هم اثبات شده البته وارد این بحث نمیشم
شما میگین که نظریه تکامل اثبات نشده و ربطش میدین به خدا و... بگذریم
من خودم دانشجوی زیست شناسی هستم و معلومه که شما هیچ علمی از زیست شناسی ندارید تکامل محور اصلی زیست شناسی و با حرفای مزخرف شما نمیشه ردش کرد و همچنین فرضیه های زیادی از نظریه تکامل حمایت میکنن و هنوز هم رد نشدن درسته شاید اون زمان داروین یه اشتباه هایی کرده باشه ولی بخاطر اطلاعات کم مردم اون زمان از زیست شناسی بوده ولی الان که علم پیشرفت کرده نظریه کامل هم پیشرفت کرده و کامل تر شده
درضمن شما وقتی میفرمایین رد شده باید یه منبع معتبر علمی به ما معرفی کنین بدون سند و مدرک حرف نزنین توی این متن هم متاسفانه خیلی مغلطه کردین و اصلا حرف درستی نزدین حالا من کاری به این ندارم که غرب از این نظریه چقد حمایت میکنه این اصلا مهم نیست مهم اینه که دلایل علمی و محکمی برای این نظریه وجود داره بهتون پیشنهاد میکنم کتاب کمپل رفرنس رو بخونین
سایت - شما که دانشجو و محقق هستید، بهتر می دانید که نظریه تکامل داروین، هنوز اثبات علمی نشده است، وگرنه دیگر نظریه نبود، علم بود.
امیر توکلی6 دی 1397
![]()
سلام. ممنون از اطلاعاتتون. دوستان من كلیپی دارم از دانشمندان بزرگ كه به صورت علمی3تناقض توی نظریه داروین و بیگ بنگ رو مطرح میكنن و ثابت میكنن كه این نظریه‌ها با خود علم تناقض داره.
این جیمیل منه هرکس اطلاعاتی خواست بهم جیمیل بده
omid11 دی 1395
![]()
مگه وجود خدا اثبات شده که شما میگید اونا میخان با نظریه تکامل ردش کنن؟
سایت - هستی و بالتبع هستی محض، اثبات شده همگان است
علی اسلاملو19 آذر 1395
![]()
سلام..
میشه بگید جهش ژنتیکی تا چه حد میتونه باعث تغییر بشه؟
زهرا27 شهریور 1395
![]()
سلام خدمت تمام دانش پژوهان گرامی؛
من با نظریه ی داروین هیچ کاری ندارم. اصلا هم نمی خواهم حرف مذهبی بزنم. فقط سخنی دارم با کسانی که می گویند خدا نیست.
هم اکنون که من در حال تایپ این مطلب هستم ساعت 2 نصف شب است و هه جا تاریک است و با نور لب تابم می توانم فضا را روشن ببینم. آیا روشنایی لمس کردنی است؟ حس کردنی است؟ خیر. ما آن را باید با چشمانمان ببینیم. خدا هم نور آسمان ها و زمین است. و ما باید اورا با چشم دل ببینیم. آیا جان دیدنی است؟ وقتی جان از ما گرفته می شود ما آن را می بینیم؟ خیر. اما بدون حان ما یک مرده هستیم. دوستان این را بدانید که ما خودمان یک پرده بین خودمان و خدا نصب کرده ایم اگر این پرده کنار برود ما می توانیم او را ببینیم نه اینکه حسش کنیم ببینیمش. بیشتر کسانی که فلسفه خوانده اند و راجع به خدا برهان نوشته اند منحرف شده اند زیرا خدا را اول باید دید. بید فقر داشت. نه فقر مادی! بلکه فقر کمالی یعنی هیچ چیز را از خودمان ندانیم مثلا نگوییم : ثروت من یا اگر نماز می خوانیم بگوییم نماز من چرا که نماز را برای نفسمان نمی خوانیم بلکه برای خدایمان می خوانیم. کسانی که نماز را برای نفسشان می خوانند، اسیر نمازشان شده اند زیرا این نفس در آخر تبدیل به خدا می شود. اگر جریان ملاقات ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر را خوانده باشید، ابوسعید پرده ای رو در جلوی ابن سینا کنار زد و گفت: ای سینا ن هر /انچه را که تو می دانی میبینم ولی تو هر چه را که من میبینم می دانی..........یعتی چه؟ یعنی ابن سینا در کتاب هایش یک ساخته ای در ذهنش راجع به خدا داشت را توصیف می کرد. اما ابو سعید این حقیقت را می دید... منکران وجود خدا داستان های ائمه را چه می گویند؟ قرآن را چه می گویند؟ حجت بن الحسن را چه؟....ظهور مولایمان که برسد همه چیز آشکار می شود.........متشکرم و خداحافظ
آذین ناظمی/دانش آموز مدرسه فرزانگان تهران29 خرداد 1395
![]()
اقای بابک دانشجوی دکتری تنوع زیستی... جوابتون خیلی عالی و کامل بود به اون آقای کپی پیست کننده. امیدوارم روزی برسه که علم در جایگاه خودش و به دور از هرگونه دگم اندیشی مورد نقد و در جهت پیشرفت قرار بگیره.
جستجوگر6 اسفند 1394
![]()
حقیقت این است که بر خلاف ظاهر آکادمیک این بحث ها، واقعا چنین برخوردهایی در میان دانشمندان در سطوح اول دنیا وجود دارد. مخصوصا وقتی ریشه های فلسفی و فکری پشت ارائه یک نظریه به ظاهر علمی باشد. در شوروی مندلیستها را با انگ ارتجاع از دانشگاهها اخراج کردند و حتی به سیبری فرستاند و در آمریکا مخالفان داروین را با انگ بیسوادی و ایده آلیسم از دانشگاهها بیرون و بایکوت می کنند. هیچ بحث علمی هم در کار نیست. اساسا اجازه طرح نظرات مخالف داده نمی شود. شما امتحان کنید کما اینکه من امتحان کردم. مخالفت با نظریه داروین را حتی در حد کامنت گذاری تحمل نمی کنند چه رسد به دادن مقاله. لهذا شما نباید بدتان بیاید از اینکه جرا چنین برخوردهایی توهین تلقی می شود. شما می دانید که بسیار بدتر از چنین برخوردهایی در میان دانشمندان علوم دینی و در خود حوزه های علمیه وجود داشته و دارد که معمولا به تکفیر و مباهته منجر می شود! پس چه انتظاری از دانشمندان زیست شناس است؟
محمد به سایت شبهه18 آبان 1394
![]()
نمی دانم چد میلیارد تومان باید میدادیم تا نشان دهیم منطق حامیان داورین ابن است که شما دارید! و چه کار باید می کردیم که این ماسک روشنفکری را بیندازید و ماهیت چاله میدانی خود و میزان منطق و اساتیدتان را جواب دهید. گر چه نوشته تان جز توهین نیست و فاقد ارزش علمی است اما صرفا برای اتمام حجت
1- کی گفته نزدیگ بودن تعداد کروموزومها به معنای هم ریشه بودن است؟ مگر می شود در تقسیم سلولی این 46 تا روزی 48 تا شود یا برعکس؟ تازه جهت اطلاع شما دانشجوی متعصب! اصلا برخی گونه های جانوران مثل انسان دقیقا 46 گرموزوم دارند! نظیر آنتلوپ یا گوزن شاخ بلمند آفریقایی یا مثلا بیور سگ آبی که 48 کروموزوم دارد با منطق شما بابد هم ریشه با شمپانزه و انسان باشد و یا حتی گیاه تنباکو هم 48 کرموزوم دارد!!! 2-و این به دلیل وجودن این ژنها از قبل است. لیکن اگر حهش ژنتیگی رخ دهد حیوانات و جانداران ناقص اتلخلقه و متفاوت ایجاد می شوند که در بعضی موارد زنده هم می مانند و تولید نسل می کنند.مثل گوسفند پاکوتاه بریتانیایی. 3- شرایط محیط صفات اکتسابی ثانویه هستند! همان نظریه میچورین که اساتیدتان قبولش ندارند! ضمنا سبب تغییر تعداد کرموزمها نمی شوند! 4- در مورد شتر حتما بیشتر مطالعه کنید! گلبول قرمزش هسته دارد! اما عجالتا همینکه قبول کردید بیضوی باشد! چرا هیچ پستاندار دیگری چنین چیزی ندارد؟ مگر کم پسانداران در نواحی خشک و بی آب زندگی می کنند؟ چرا شتر استثنا است؟ اتفاق موشهای صحرایی با ضربان قلب بسیار بالاتر از شتر بیشتر شایستگی دارند تا به قول شما گلوبولهای قرمزهاشان بیضوی باشد که نیست! 5- این بازی گسلنده و پایدار را اساتید شما اختراع کردند چون داروین اصلا از وجود اکاپی خبر نداشت! و سوال اینجا است که چرا باید چنین روندهایی به قول شما ایجاد شود؟ چرا در شرایط نزدیک باید یکی گسلنده شود و یکی پایدار وقتی هر دو به منابع عذایی مشابه دسترسی دارند و به قول شما محیطشان یکسان است؟ 6- این است منطق شما. اتفاقا سهره ها با هم رقابتی ندارند! نکند نشسته اند و با هم مشورت کرده اند و هر گروهی تصمیم گرفته برود غذای جداگانه ای بخورد؟ همین دلیلی محکم بر بطلان تکامل است. 7- و سوال این جا است که چرا نباید پنگونها هم مثل سهره ها رفتار می کردند!!! ضمن اینکه پنگونهای گالاپاگوس به هرحال 9 ماه از سال غذا نمی خورند! چرا این همه ریاضت باید تحمل کنند؟ چرا گوارششان نباید طوری دیگر تکامل می یافت آنهم در جزیره ای با وفور غذا؟ 8- الان هیچ یک از اساتید شما در تعلق پاندا به خرسها شک ندارند! اما هنوز نمی توانند بگویند چرا ناگهان این انگشت تحول یافته است! حال آنکه در سایر خرسها اثری از این انگشت نیست چه رسد که بخواهد بلند تر شود! جهت اطلاع شما اساتید پرادعا و زورگوی شما مثل خودتان با گردن گلفتی مدعی شدند تکامل در مورد پاندا به صورت ناگهانی رخ داده است!!! 9- و کار شما نمونه فرار از پاسخ با دادن توضیحات بی ربط و اظهار فضلهای بیمورد است. سوال ایجا بود که چرا نباید جانداران و گیاهان هر دو سیستم تقسیم سلولی مشابه داشته باشند چرا جانوران سانتریول دارند اما گیاهان نیازی به آن ندارند؟ اگر براستی اینها از یک منشاء ایجاد شده باشند چرا باید اندامکهایشان فرق کند و چه عاملی این تفاوت را ایجاد کرده است؟
در پایان اینکه حرف آقای قرائتی را در عین ساده بودن جواب ندادید چون جوابی ندارید که بدید. لهذا ما هم نه برای شما و نه برای اساتید شما که جهل و تعصب را به جای علم رنگ کرده و به خورد مردم دنیا می دهند هیچ ارزشی قایل نیستیم.
نکته دیگر اینکه الکی زحمت نکش. منهمین سوالات را از اساتید شما پرسیده ام. منتها آنها قدری از شما آزاده تر بودند و راحت گفتند پاسخ این سوالات را بشر هنوز نمی داند!!! آری. اعتراف به بسوادی سخت است. دلیل آنهمه مخالف طرفداران هیات بطلمیوسی با امثال گالیله این بود که نمی خواستند کسی بفهمد دانش این آقایان عین بیسوادی است. هنوز هم گالیله ها اخراج و وادار به سکوت می شوند. و توسط مافیای حامیان داروین از دانشگاهها اخراج می شوند. مستند expelled بسیار دردناک و دیدنی است.
سایت - هیج دقت کرده‌اید که برخی هر بحثی را با یک کلمه «توهین» تخطئه می کنند؟! آیا این تکبر نیست که کسی هر نظر مخالف با نظر خود را نوعی اهانت قلمداد کند.
فرض کنید که چند دانشمند زیست در کنفرانسی علمی با یک دیگر صحبت می کنند و هر کدام که نظری دادند، آن یکی بگوید: همه اش توهین بود؟!!!
محمد به دانشجوی دکتری تنوع زیستی16 آبان 1394
![]()
تبریک به دانشجوی دکترای تنوع زیستی***
در 23 اردیبهشت 93 کامنتی از ایشان ثبت شده است. در قسمت 5 نوشته اند: "واقعا کسل کننده هست که به یه آدم نادان و پرادعا جواب بدی". در قسمت 6 نوشته اند: "حال ندارم از صفر همه چی رو توزیح بدم". در قسمت 9 نوشته اند: "این از نظر مغز ناقص شما تضاد هست" و همین طور ادامه داده اند تا نهایتاً رسیده اند به اینکه "اه اه". معمولاً کسانی که دکترا می گیرند عضو هیأت علمی یا مدرس مدعو می شوند. به عبارت دیگر، یکی از وظایف اصلی آنها تعلیم دانش است که مستلزم صبر و حوصله و تحمل و بردباریست. اگر ایشان بخواهند امر تعلیم دیگران را بر عهده بگیرند چه خواهد شد؟ دانشجوی ایشان خواهد پرسید: "آیا ممکن است این مطلب را برای من توضیح بیشتری بدهید؟" و ایشان جواب خواهند داد: "به هیچ وجه، زیرا حال ندارم از صفر توضیح بدهم و واقعاً کسل کننده است که به آدم نادانی چون شما جواب داد"، در حالی که اگر دانشجو همه چیز را می دانست و نادان نبود دیگر لازم نبود که ایشان به دانشجو تدریس کنند، ضمن اینکه دانشجو خواهد اندیشید که استاد با این بهانه حاضر به گفتن جمله ساده "نمی دانم" یا "نمی توانم" نیست. دانشجوی دیگری می پرسد: "عذر خواهی می کنم. شما حاصل تقسیم 46 کروموزوم بر 2 دسته را 24 نوشته اید. آیا بهتر نیست تصحیح و 23 نوشته شود؟" و ایشان پاسخ خواهند داد: "این از نظر مغز ناقص شما تضاد است. آه و آه از این نقص" و دانشجو تعجب خواهد کرد که چرا استاد از روش متداول و مقبول استفاده نمی کند و نمی گوید که "این اشتباهی عمدی بود و می خواستم بدانم شما متوجه آن می شوید یا نه". در هر حال، به نظر می رسد که تدریس ایشان با مشکلاتی روبرو خواهد گردید.
بی نشان3 تیر 1394
![]()
در جاییکه ذکر کردید: "ما امروزه به خوبی می دانیم که در تمام موجودات زنده پرسلولی ، کروموزوم ها به تعداد زوج در هسته وجود دارد."، لازم به ذکره که این در تمام جانداران پر سلولی صدق نمیکنه مثلا" در ملخ نر که 2n=23 هست که این یه حالت طبیعی هم محسوب میشه!
حسین راعی26 فروردین 1394
![]()
نظریه داروین به رلایل زیر فاقد اعتبار میباشد
1- در زمان داروین هرگز مفهومی به نام کروموزم و اسیدهای نوکلئیک و یا ژن شناخته نشده بود. ما امروزه به خوبی می دانیم که در تمام موجودات زنده پرسلولی ، کروموزوم ها به تعداد زوج در هسته وجود دارد. در تمام انواع تقسیم های سلولی اعم از میوز و میتوز، همیشه تعداد نهایی کروموزم ها ثابت می ماند. برای مثال سلولهای انسان همگی 46 کروموزم دارند و تمام تقسیمات سلولی میتوز در بدن انسان سلولهایی دقیقا با همین تعداد کروموزم تولید می شود. در تقسیم سلولی میوز هم به اندازه نصف این عدد یعنی 23 کرموزم در سلولهای گامت نر و ماده ( مرد و زن) ایجاد می شوند که مجددا در موقع لقاح به ایجاد یک سلول 46 کروموزمی منجر می شود. این فرآیند در تمام موجوادت زنده پر سلولی کمابیش مشابه است. اگر در موارد بسیار نادر هم اتفاق بیفتد که مثلا انسانی با مثلا 47 کروموزم ایجاد شود ، وی دچار بیماریهای شدید کروموزمی نظیر نشاندانگان خواهد بود و هرگز به سن بلوغ نخواهد رسید. موردی هم با 48 کروموزم تاکنون دیده نشده است. حال سوال اینجاست که اگر نظریه داروین را بپذیریم و قبول کنیم باید تمام موجودات زنده روی زمین و لااقل گونه هایی که از هم تکامل پیدا کردند ( مثل پرندگان و خزندگان یا خزندگان و دوزیستان) باید تعداد کروموزمهایشان برابر باشد. چرا که در تمام تقسیمات میوز موفق تعدا کروموزومها حفظ می شود. داروین در مقابل این پرسش چه پاسخی دارد؟ هیچ. چون اساسا در زمان داروین کروموزم ها که سند یکتایی گونه ها هستند شناخته نشده بودند. در بهترین حالت تنها می توان پذیرفت که تغییرات ظاهری در یک گونه با حفظ تعداد کروموزمها قابل پذیرش است . ( مثل تحول در اسبها یا اشکال مختلف گونه انسان که در دنیا زیست می کنند) . اما پذیرش ایجاد انسانی از یک میمون کاملا محال است. 2- امروزه می دانیم که نقش وراثت و ژنتیک امری است که همواره به عنوان فاکتور قطعی برای تعیین خصوصیات ظاهری گونه ها فعال است. داروین معتقد است که دوزیستان از ماهیها تحول یافته است. اگر چنین است چرا هیچ دوزیستی را نمی بینیم که دارای فلس باشد؟ چرا پوست همه دوزیستان عاری از هر نوع پوشش است؟ اگر هم بپذیریم که دوزیستان از ماهیانی تحول یافته اند که دارای فلس نبوده اند باید پرسید پس چرا مجددا پوست خزندگان دارای پوشش فلس است؟ چرا هیچ خزنده ای با پوست برهنه دیده نمی شود؟ چگونه یک خصلت مهم وراثتی در شاخه دوزیستان گم شده است؟ 3- داروین معتقد است که پرندگان از خزندگان تکامل یافته اند و شباهتهای ظاهری و برخی فسیلها را ملاک این عقیده می داند. باید پرسید پس چگونه تمامی پرندگان خونگرم هستند در حالی که خزندگان خونسرد هستند؟ چگونه حتی یک پرنده خونسرد در تمام پرندگان عالم کشف نشده است؟ این خصلت ژننتیکی چرا باید ناگهان مفقود شود؟ 4- داروینیستها معتقدند که دلیل بدون هسته بودن گلبولهای قرمز انسان و سایر پستانداران و حتی پرندگان ، این است که این موجوادت به دلیل فعالیت بیشتر باید از همه ظرفیت حجمی گلبول برای دریافت اکسیژن استفاده کنند. سوال اینجا است که پس چرا جانوری مانند شتر به صورت استثنایی در میان پستانداران یافت می شود که دارای گلبولهای قرمز هسته دار است؟ درحالی که فعالیت هوازی شتر بسیار بیشتر از یک میمون اسلات( میمونهای تنبل آمازون) است در حالی که این موجوادت گلبول قرمز بدون هسته دارند؟ 5- بر اساس نظرات داروین دلیل تحول زرافه ها این بوده است که بر اساس انتخاب طبیعی زارفه های با گردن کوتاه در رقابت با زرافه های گردن بلند حذف شدند. این سخن تا جانی صحیح می نمود که زرافه های گردن کوتاه کشف نشده بودند. اما کشف گونه موسوم به " اکاپی" که گونه ای زرافه با گردن کوتاه است این عقیده را باطل نمود. این نوع زارفه مانند گورخر و سایر چارپایان از علف ها و بوته های کم ارتفاع تغذیه می کند. حال باید از داروینیست ها پرسید که اگر زرافه های گردن کوتاه قادر به یافتن غذاهای جدید روی زمین بوده اند چرا نباید مانند اکاپی ها از این غذا تغذیه می کردند؟ واقعیت این است که زرافه های باستانی دلیلی برای اثبات نظریات داروین نداشتند! 6- مجمع الجزایر گالاپاگوس مجوعه ای است به نسبت کوچک با آب و هوای یکسان در سراسر آن. داروین در این جزایر متوجه تنوع گونه های سهره ها شد و انتخاب غذای متفاوت را دلیل تفاوت منقارهای آنان دانست. حال سوال اینجا است که اگر همه این سهره ها دارای یک نیای مشترک بوده اند چرا در یک منطقه کوچک که تنوع آب و هوایی گسترده ای ندارد بایستیغذاهای نسلهای بعدی متنوع می شده است؟ اگر نوعی تنوع در طلبی در گونه عامل ایجاد تحول است چرا همان تنوع طلبی در مورد زرافه ها صادق نباشد؟ 7- داروین ظاهرا پنگوئن های جزیره گالاپاگوس را مورد بی مهری قرار داده است. این پرندگان تا ماهها چیزی نمی خورد و منتظر رسیدن جریان های سرد قطب جنوب که سرشار از ماهی های قطبی است می مانند. چه عاملی باید سبب شود که این پرنده در جزیره پر نعمت گالاپاگوس که در منطقه استوایی قرار دارد منتطر رسیدن آبهای سرد قطبی بماند؟ آیا انتخاب طبیعی در این مورد اساسا قابل پذیرش است؟ 8- قطعا داروین اگر در تحول خرسها تحقیق می کرد با دقت بیشتری به نظریه انتخاب طبیعی می پرداخت. اگر بپذیریم که نیای همه خرسها مشترک بوده است چرا باید خرس ها پاندا یک انگشت اضافه برای گرفتن شاخه های خیزران داشته باشند؟ چه نوع انتخاب طبیعی برای این خرس کاملا گیاهخوار قابل توجیه است؟ اگر این یک جهش ژنتیکی بود چرا هیچ خرس پاندایی بدون آن انگشت اضافی یافت نمی شود و هرگز گزارش نشده است؟ جالب اینکه مورد خرس پاندا امروز به صورت یکی از بحثهای بغرنج و معماهای زیست شناسی در آمده است و حتی سر از کتاب های درسی دبیرستانهای رشته تجربی ما در آورده است. مضحکترین توضیحی که دارویسنیست ها ارائه کرده اند این است که تحول گاهی اوقات ناگهانی اتفاق می افتد! باید گفت اگر قرار بود تغییرات ناگهانی را بپذیریم که اساسا نیازی به نظریه تحول نبود! 9- از جالبترین تضادهای نظریه داروین با دانش امروزی ، موضوع اندامک های سلولی و تقسیم سلولی است. بر اساس نظریه داروین گیاهان و جانوران نیای مشترکی دارند. حال اینکه در تمام جانوران وظیفه تقسیم سلولی بر عهده اندامکی به نام سانتریول است در حالی که اساسا چنین اندامکی در سلولهای گیاهی وجود ندارد! با پذیرش انتخاب طبیعی باید جتنوران به خاطر داشتن این اندامک باقی می مانده اند و گیاهان از بین می رفته اند!.. موارد تضادهای علمی نظریه داروین با دانش امروز بقدری است که هر کدامش می تواند موضوع یک تز دکتری زیست شناسی تحول یا زیست زیست سلولی و مولکولی یا دیرین شناسی باشد. واقعیت این است مواردی نظریه انسانهای دم دار و یا پشمالو با پذیرش چهش های ژنتیکی که اغلب رخ می دهند بسیار بهتر توجیه می شوند تا نظریه داروین. در اینجا خالی از لطف نیست به عنوان مطایبه به بحثی که حاج آقای قرائتی همیشه مطرح می کنند که فرض کنید انسانها از بین برود موجوادتی از کرات دیگر بیایند و اختراعات انسانها نظیر دو چرخه و موتوسیکلت و اتومبیل را ببینند و بعد از روی ظاهر نتیجه بگیرند که اول دوچرخه پدید آمد و بعد کمی پیشرفت کرد شد موتوسیکلت و بعد شد اتومبیل و بعد اتومبیل هم تبدیل به قطار شد! در حالی که ما بخوبی می دانیم ترتیب اختراع این وسایل اصلا به این صورت نبوده است. واقعیت اینجاست که تا قرون آتی باید نظریه داریون را همچون بسیاری از نظرات ارسطو و بطلمیوس در موزه تاریخ علوم جستجو کرد. البته همیشه دل کندن از نظریه برای کسانی که به آن معتقد بوده اند و مخصوصا برای ماتریالیست ها بسیار مشکل است .. اما سوای این بحثها ، شخص داروین به عنوان یک شخص محقق که تلاش زیادی را برای اثبات نظرات چارلز لیل انجام داد قابل احترام است. و هیچ کس حق ندارد به اسم دفاع از خداپرستی به این مرد اهانت کند. اتفاقا شخص داروین هم به هیچ وجه نظرات خود را بر ضد دین نمی دانست. چرا که حتی اگر کسی هم اصول تحول را بپذیرد بایستی قبول کند وجود چنین اصولی به هیچ وجه تصادفی نیست و وجود تحول هدفمند در مخلوقات مطلقا نافی وچود خداوند نیست. به قول ژان گیتون فیلسوف مشهور فرانسوی " اصول تحول مرا به خدا نزدیکتر می کند". ضدا خدا بودن نظریه تحول ، برداشتی است که ماتریالیست ها از نظریه داروین کردند . والا داروین خود یک مسیحی بود و یک مسیحی مرد نه یک ملحد. گر چه به شدت مورد حمله ارباب کلیسا قرار گرفته بود.
نمایش موارد کمتر
حسین راعی26 فروردین 1394
![]()
ثمن عرض سلام در خصوص دلیل شر که فرمودید امری عدمی و سلبی است باید عرص کنم در خیلی از موارد شر به راستی موجود است قرآن نیز به پیامبر اکرم می فرمایید از شرور به خداوند پناه ببرد
پژمان12 اسفند 1393
![]()
من خدا رو قبول ندارم
اما اینو میدونم که این هنوز ثابت نشده
دلیل من برای رد خدا قضیه شر هست
سرچ کنید تا بفهمید
سایت - شاید معنای شر را نمی دانید و نمی دانید که شرور از عدمیات می باشد. نبودن عقل را می گویند جهل و نبودن خیر را می گویند شرّ
منکر خدا15 بهمن 1393
![]()
اگه نویسنده سایت دلیلی علمی برای رد نظریه داروین نداره نباید مدعی نادرست بودن نظریه بشه.
سایت - ملا نصرالدین یک میخ زد زیر پایش و گفت: اینجا مرکز زمین است و هر کس قبول ندارد، برود متر کند و ثابت کند. عزیز دل برادر، خودتان می گویید (نظریه)، پس ما چکار داریم که نفی کنیم یا اگر نشد حتماً قبول کنیم، هر گاه علم ثابت کرد، خود به خود از حیطه نظریه خارج می شود و علم تلقی می گردد
محمد13 آبان 1393
![]()
با سلام بنده دانشجو ارشد زیست میخونم مخاطب دکتری تنوع زیستی،بابک،
شما هر مدرکی که داشته باشید لحن و ادبیاتت تخریب کننده است
به کلام فرگشت و تنسفورماسیون در مورد انسان صادق نیست
صحبت داروین بر میگرده به قبل حضرت آدم
جناب داروین آفرینش رو به عقب رونده
و در مورد انسان کنونی این قضیه فراجهشی وتبدل انواع از حیوانی به حیوانی دیگر محال است
محمد کریمی24 مهر 1393
![]()
با تشکر از سایت شما...
یه سوال دارم که چرا نظریه تکامل بیش از 150 صفحه از کتاب درسی پیش دانشگاهی را اشغال کرده ؟؟؟
آیا در دنیای امروز هیچ مطلب علمی وجود ندارد؟
سایت: هر چند که این موضوع در علم زیست، یک موضوع اصلی است، اما باید از وزارت علوم سؤال کرد؟
یک افراطی بی سواد جهنمی26 شهریور 1393
![]()
اگرانساني كه نخواد قبول كنه - متقن ترين و علمي ترين دليل رو هم واسش بياري ميگه: *ممكن است اينطور نباشد!!! مهدي جان هرچه زودتر بيا.....
آدم به نظر غرب زده ها بي سواد!11 شهریور 1393
![]()
امیدوارم انقدر جسور باشی که مطلبمو درج کنی، مطلبت سرتاسر دروغ بود... انری برگسون نوبل ادبیات گرفته نه نوبل زیست در رد داروین.کمی شرم و خجالت هم خوب چیزیه... حداقل شعور رو برای مخاطبینت در نظر بگیر
سایت: چقدر علمی و با ادبانه بود
حامد28 خرداد 1393
![]()
پاسخ به محمد | 24 مهر 1392 |
آقا محمد شما با آوردن کلمات علمی میخوای بگی از زیست شناسی و تنوع زیستی سررشته داری و از راه علمی داری نظریه داروین رو رد می کنی. حالا من جواب تک تک سوالهای شما رو خیلی کوتاه می دم.
1) یکی از راههای تکامل جهش ژنتیکی هست. به همین سادگی. در ضمن گونه های نزدیک دارای تعداد کروموزومهای نزدیک به هم هستند. مثلا انسان 46 کروموزوم و شامپانزه 48 کروموزوم داره. همین نشون می ده که نیای مشترک داشتند.
2) آقای باهوش! ذخیره ژنتیکی با بروز صفات متفاوت هست. چطور یه بچه با چشمای سبز از پدر و مادری به دنیا می آد که هیچکدوم چشم سبز نیستن؟
3) شرایط محیطی اینو تعیین می کنه. (شما چون نمیتونی تاریخ تکاملی رو مجسم کنی فکر میکنی مثل شیر آب سرد و گرم هست که تو یه لحظه میشه آب سرد و بست و آب گرم رو باز کرد. این اتفاق طی چند ده میلیون سال افتاده نه یه لحظه. حتی فسیل آرکئوپتریکس رو هم پیدا کردن)
4) گلبول های شتر بیضوی شكل هستند نه هسته دار. بیضوی بودن گلبول قرمز کمک میکنه که بتونه آب بیشتری رو در خودش ذخیره کنه. وقتی آب داخل گلبول بیضوی میشه ، گلبول میتونه متورم بشه و تا رسیدن به حالت کروی آب را در داخل خودش قرار بده. ولی وقتی گلبول کروی هست ، با ورود آب ، زود میترکه. برای همینه که شتر مقاوم به کم آبی است ،چون مقدار زیادی آب داخل خون خود ذخیره میکنه.
5) واقعا کسل کننده هست که به یه آدم نادان و پرادعا جواب بدی. خب داداش من وقتی هیچی نمیدونی چرا اظهار فضل می کنی؟ هی می گم کوتاه جواب بدم ولی میبینم کسی که اینجوری حرف میزنه معلومه که کل اطلاعاتش رو از ویکی پدیای فارسی جمع کرده. ببین! انتخاب طبیعی سه جور عمل می کنه. انتخاب پایدار کننده، جهت دار و گسلنده. مال زرافه گسلنده بوده. یعنی شما اگه صفت قد زرافه رو در نظر بگیری که توزیع نرمال (زنگوله ای) داره طی انتخاب طبیعی زرافه هایی انتخاب میشن که یا قد بلند دارن که بتونن از درختا راحتتر تغذیه کنن (سرشاخه خواری) یا قد کوتاه دارن که از رو زمین تغذیه کنن (علف خواری). و صفت حد واسط حذف شده. انتخاب گسلنده موجب گونه زایی میشه که شده. قد کوتاه شده اکاپی قد بلند شده زرافه امروزی. وقتی تو دلیل چیزی رو نمی دونی معنیش این نیس که اشتباهه.
6) برو در مورد مفهوم آشیان اکولوژیکی یا نیچ مطالعه کن جواب سئوالت رو می فهمی. حال ندارم از صفر همه چی رو توزیح بدم. فقط اینو بدون که رقبای کامل امکان همبودی ندارن.
7) تنها راه تکامل اینه که پنگوئنها رژیم غذاییشون رو عوض کنن؟! خب پسر جان سیستم گوارششون تکامل پیدا کرده و می تونن منتظر ماهی های قطبی باشن. شما نگران نباش. گرسنه نمی مونن.
8) اصلا معلومه چی میگی؟ خب تکامل یعنی همین که از یه نیای مشترک گونه های مختلفی به وجود بیاد. پاندا که تا همین اواخر معلوم نبود جزو خانواده راکونهاست یا خرسها. با ژنتیک ملکولی ثابت شده که جزو خرسهاست. خب طی تکامل هم یه انگشت شست اضافه شده که راحتتر شاخه بامبو رو بگیره. اگه اضافه نشده بود جای سئوال داشت!
9) خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی! این از نظر مغز ناقص شما تضاد هست. اولا خزه ها و سرخسها گیاهانی هستند که سانتریول هم دارند. ثانیا سانتریول یک اندامک ابتدایی هست که بازدانگان و نهاندانگان برای تقسیم سلولی نیازی به اون ندارن. در سلولهای جانوری دوک‌های تقسیم در اطراف سانتریول جمع میشن. سلول های جانوران معمولا یک جفت سانتریول دارن که در نزدیکی هسته قرار داره. بعد از ورود به مرحله‌ی میتوز جفت سانتریول ها شروع به دور شدن از هم می کنن و هر یک از جفت سانتریول ها به سوی یکی از دو قطب سلول حرکت می کنن و از جفت سانتریول دیگه دور میشه. در سلولهای گیاهی هم همین فرایند انجام میشه اما بدون حضور سانتریول. ویزیکول‌هایی که توسط دستگاه گلژی ساخته می شن در میانه ی سلول به هم وصل میشن و صفحه ای رو ایجاد می کنن که در واقع دیواره سلولی هست که توسط غشا احاطه شده. اتفاقا در رد حرفای شما جالبه بدونین که ريبوزوم های پروکاريوتی کوچیک تر از يوکاريوتی هستند و ريبوزم های پروکاريوت به ريبوزوم های ميتو کندری و کلرو پلاست شبيه اند شباهت ريبوزوم هاي پروکاريوتی و ميتوکندری و کلروپلاست يوکاريوتی براي دانشمندان اهميت زيادي داره چونکه شاهدی بر نظريه درون همزيستی هست که بيان می کنه که منشاء يوکاريوت ها، پروکاريوت ها هستن. حیات بی چون و چرا با تک سلولی ها شروع شده.
اه اه. من همینجور که سوالاتت رو میخوندم، جواب می دادم. الان که همشو جواب دادم دیدم آخر حرفات، صحبت قرائتی رو آوردی که از دید فضایی ها دوچرخه تکامل پیدا کرده و قطار شده. اگه اینو همون اول می نوشتی و می فهمیدم همچین دیدگاهی نسبت به تکامل داری اصلا جوابتو نمی دادم. ولی حالا که تایپ کردم، اینتر رو هم می زنم.
کتاب "سوسیوبیولوژی، تلفیق نوین" نوشته ادوارد ویلسون رو بخونی همه تناقضاتت برطرف میشه. فقط ببرای اینکه بفهمی چی نوشته حداقل باید ده دوازده تا کتاب دیگه رو به عنوان پیش نیاز بخونی که اولیشون کتاب زیست سال دوم دبیرستانه. موفق باشی.
دانشجوی دکترای تنوع زیستی22 اردیبهشت 1393
![]()
سلام.
جلوی دارو دسته ی داروین هیچ وقت نگین ما آدمیم..ی وقت بهش بر می خوره.. چون از نسل میمون!!!حتما بهش بگین میمون.. یعنی با نام جدش صداش بزنین..
از قول من بهش بگین..آخه میمون..
اگه آدم تکامل یافته ی میمون بود الان دیگه هیچ میمونی نمی بایست باشه..
یعنی ب آدم تغییر کرده باشه..
مثل بقیه موجودات ما قبل تاریخ...
...
والا شاید میمون از نسل آدم باشه.. برعکسش ممکن نیس...
وقتی ک حضرت آدم اومد.. میمونی نبود حتی نقاشیش کنه ه ه ه ه ه ه ...
سایت: قطعاً انسان از نسل میمون نیست، اما دلیل نمی شود که میمون از نسل انسان باشد و یا آن موقع میمونی نبوده باشد. هیچ وقت عصبانی پاسخ ندهید
جواد16 فروردین 1393
![]()
سلام دوستان من هم مطلبی از دکتر سروش دارم که فکر میکنم به بحث کمک میکنه،
دکتر سروش:به‌طور کلی هر نظریه یا قانون علمی‌از سه صفت برخوردار است که نبودن هر یک از اینها آن نظریه یا قانون را از علمی‌بودن خارج می‌کند:
۱ـ قانون یا نظریه، نظمی‌همیشگی و پایدار را بیان می‌کند و از نظر منطقی شکل یک قضیه‌ی کلی را دارد که با هیچ، همیشه، هر یا همه آغاز می‌شود.
برای نمونه: هرگاه نوری به صفحه‌ای صیقلی بتابد با زاویه‌ای مساوی زاویه‌ی تابش منعکس خواهد شد.
۲ـ نظریات علمی‌توانایی پیش‌بینی مشروط دارند و به کمک آنها می‌توان آینده‌ی حادثه‌ای را معلوم کرد. فرستادن سفینه به فضا، خوردن دارو، به‌کار گرفتن ماشین، همه مبتنی بر اطمینانی است که ما به پیش‌بینی‌های علمی‌داریم.
۳ـ قانون‌ها و نظریه‌های علمی، وقوع بعضی از پدیده‌ها را در جهان هستی ناممکن اعلام می‌کنند و هر چه قانونی بیشتر منع کند بیشتر علمی‌است؛ یعنی قوانین علمی‌با حدوث هر حادثه‌ای سازگار نیستند و به پدیده‌ها رخصت هرگونه مانور و گزینش هرگونه جهتی را نمی‌دهند به‌عبارتی دیگر این قوانین نسبت به جهت‌گیری حوادث حساس‌اند و تغییر جهت پدیده‌ها آنها را زیر و زبر می‌کند.
مثلاً قانون تساوی زوایای تابش و بازتاب اعلام می‌کند که نوری که با زاویه‌ی ده درجه تابیده، محال است با زوایه‌ی ۲۵ درجه منعکس شود. مطابق این قانون نور منعکس یک راه خاص در پیش دارد نه هر راه و مسیری در صورتی‌که نور با زاویه‌ای بیشتر یا کمتر از ده درجه منعکس شود بر افتادن قانون مسلم است. نظریه‌ی برآمدن داروینی از پیش‌بینی‌ای که لازمه‌ی هرنظریه‌ی علمی‌است عاجز است. به کمک این نظریه سرنوشت گروهی از جانوران را نمی‌توان معین کرد که ماندنی هستند یا نماندنی. همچنین این نظریه نسبت به سیر و جهت حوادث بی‌تفاوت است. چنین نظریه‌ای از تجربه‌پذیری فرا‌تر می‌رود و آسیب‌ناپذیر می‌گردد و وقوع هیچ پدیده‌ای را ناممکن اعلام نمی‌کند و حساسیتی را که قوانین علمی‌نسبت به جهان دارند از خود نشان نمی‌دهد و از پیش‌بینی عاجز می‌ماند و سرانجام خصلت توصیفی عام و متافیزیکی به خود می‌گیرد.
دانشجوی ارشد محیط زیست4 فروردین 1393
![]()
سلام ، چه کتابی ؟
اینجور که از شواهد پیداست جایزه نوبل ایشون برای نقد داروین نبوده بلکه جایزه نوبل ادبیات بوده !
http://en.wikipedia.org/wiki/Henri_Bergson
He was awarded the 1927 Nobel Prize in Literature "in recognition of his rich and vitalizing ideas and the brilliant skill with which they have been presented".[2] In 1930, France awarded him its highest honour, the Grand-Croix de la Legion d'honneur.
سایت: ایشان ادیب نبوده است، عکس و خبر و متن کتاب نیز مستند موجود می باشد
بهنام5 اسفند 1392
![]()
سلام،در جایی بحث میکردم که گفتند اون جایزه نوبل هنری بریگسون در ادبیات بوده ! نه بخاطر نقد فرضیه داروین ! که گویا درست می گفتند !!
سایت: اشتباه به عرض مبارک رساندند و ایشان اصلاً ادیب نبوده است و کتابش نیز هنوز موجود است
بهنام2 اسفند 1392
![]()
جای بسی تقدير است که در اين سايت نظرات و نظريه های مختلف بطور هم زمان نقد می شود، پاسخ سايت به سؤال قانع کننده است( البته برای افرادی که عناد نداشته باشند)، در تعدادی از کشورهای پيشرفته علمی نيز نظريه داروين کاملآ ملغی اعلام شد البته اګر هم آنها نظرشان دوباره عوض شود آیه قرآن مجيد عوض نمی شود: پدر و مادر انسانها آدم و حوّا بوده اند نه ميمون های با شيارهای مغزی متراکم تر. اين زيربنای فکری که همه موجودات زنده حتمآ بايد پدر و مادر واحدی داشته باشند حتّی برای تعداد کثيری از جانوران نيز قابل تعميم نمی باشد.
واعظی11 بهمن 1392
![]()
خیلی عالی بود دمت تون گرم
پرهام حسینی25 دی 1392
![]()
از مطالعه یادداشت آقا محمد بسیار لذت بردم. به عنوان یک عاشق علم می توانم این را بگویم که علم ژنتیک دریای دلایل اثبات خالقی با هوش بیکران است. تعجب می کنم از دانشمدانی که در این علم هستند ولی باز نمی پذیرند. همینطور علوم دیگر همچون فیزیک و شیمی و ریاضی (این ملکه علوم). سوال خیلی ساده است: این نظم چگونه ایجاد شده و پایدار مانده است؟ البته نظریه تکامل به خودی خود نیز شگفت انگیز است. (قانون تکامل) از کجا آمده است؟
رهگذر5 آذر 1392
![]()
آقا محمد خیلی عالی بود دمت گرم.کیف کردم
حسن اسماعیلیان9 آبان 1392
![]()
امیدوارم که خدا هیچ وقت این - غرب - رو ازاسلام گرایان نگیره .... وگرنه معلوم نیست ضعف خودشونو در هر زمینه چگونه توجیه خواهند کرد .
سایت: الان مشکل شما غرب بود یا اسلام گرایان یا نظریه داروین؟
....8 آبان 1392
![]()
سلام.
خیلی مطالب جالبی بود.
حتما خیلی ها این رو میدونن،اما میخوام بگ تا اونهایی که نمیدونن،بدونن.
علت پافشاری غربی ها بر نظریه داروین،فقط و فقط انکار خدا هست تا بتونن افکار فراماسونی خودشون رو گسترش بدن و اسلام رو از میان بردارن.
که البته،شتـــــر در خواب بیند پنبه دانه!
هوی الله الذی لا اله الا هو
شاهرخ مستقیمی8 آبان 1392
![]()
به شدت از محمد (نظر بالایی)تشکر می کنم. خیلی چیزها برای من روشن تر شد.
علیرضا2 آبان 1392
![]()
من نمی دانم افرادی که مکررا ادعا می کنند رفرنسی موجود نمی باشد تا کی منتظرند دیگران به جای آنها فکر کنند؟
بیاییم با دیدگاهی صرفا ماتریالیستی نظرات داروین را صرفا از دیدگاه
زیست شناسی امروز بررسی کنیم. باید توجه داشته باشیم که در زمان داروین
اطلاعات بشر در مورد موجوادت زنده نسبت به امروز بسیار محدود بود و لازم
است تجدید نظر کلی در بسیاری از نظرات داروین صورت گیرد:
1- در زمان داروین هرگز مفهومی به نام کروموزم و اسیدهای نوکلئیک و یا ژن
شناخته نشده بود. ما امروزه به خوبی می دانیم که در تمام موجودات زنده
پرسلولی ، کروموزوم ها به تعداد زوج در هسته وجود دارد. در تمام انواع
تقسیم های سلولی اعم از میوز و میتوز، همیشه تعداد نهایی کروموزم ها ثابت
می ماند. برای مثال سلولهای انسان همگی 46 کروموزم دارند و تمام تقسیمات
سلولی میتوز در بدن انسان سلولهایی دقیقا با همین تعداد کروموزم تولید می
شود. در تقسیم سلولی میوز هم به اندازه نصف این عدد یعنی 23 کرموزم در
سلولهای گامت نر و ماده ( مرد و زن) ایجاد می شوند که مجددا در موقع لقاح
به ایجاد یک سلول 46 کروموزمی منجر می شود. این فرآیند در تمام موجوادت
زنده پر سلولی کمابیش مشابه است. اگر در موارد بسیار نادر هم اتفاق بیفتد
که مثلا انسانی با مثلا 47 کروموزم ایجاد شود ، وی دچار بیماریهای شدید
کروموزمی نظیر نشاندانگان خواهد بود و هرگز به سن بلوغ نخواهد رسید.
موردی هم با 48 کروموزم تاکنون دیده نشده است. حال سوال اینجاست که اگر
نظریه داروین را بپذیریم و قبول کنیم باید تمام موجودات زنده روی زمین و
لااقل گونه هایی که از هم تکامل پیدا کردند ( مثل پرندگان و خزندگان یا
خزندگان و دوزیستان) باید تعداد کروموزمهایشان برابر باشد. چرا که در
تمام تقسیمات میوز موفق تعدا کروموزومها حفظ می شود. داروین در مقابل این
پرسش چه پاسخی دارد؟ هیچ. چون اساسا در زمان داروین کروموزم ها که سند
یکتایی گونه ها هستند شناخته نشده بودند. در بهترین حالت تنها می توان
پذیرفت که تغییرات ظاهری در یک گونه با حفظ تعداد کروموزمها قابل پذیرش
است . ( مثل تحول در اسبها یا اشکال مختلف گونه انسان که در دنیا زیست می
کنند) . اما پذیرش ایجاد انسانی از یک میمون کاملا محال است.
2- امروزه می دانیم که نقش وراثت و ژنتیک امری است که همواره به عنوان
فاکتور قطعی برای تعیین خصوصیات ظاهری گونه ها فعال است. داروین معتقد
است که دوزیستان از ماهیها تحول یافته است. اگر چنین است چرا هیچ دوزیستی
را نمی بینیم که دارای فلس باشد؟ چرا پوست همه دوزیستان عاری از هر نوع
پوشش است؟ اگر هم بپذیریم که دوزیستان از ماهیانی تحول یافته اند که
دارای فلس نبوده اند باید پرسید پس چرا مجددا پوست خزندگان دارای پوشش
فلس است؟ چرا هیچ خزنده ای با پوست برهنه دیده نمی شود؟ چگونه یک خصلت
مهم وراثتی در شاخه دوزیستان گم شده است؟
3- داروین معتقد است که پرندگان از خزندگان تکامل یافته اند و شباهتهای
ظاهری و برخی فسیلها را ملاک این عقیده می داند. باید پرسید پس چگونه
تمامی پرندگان خونگرم هستند در حالی که خزندگان خونسرد هستند؟ چگونه حتی
یک پرنده خونسرد در تمام پرندگان عالم کشف نشده است؟ این خصلت ژننتیکی
چرا باید ناگهان مفقود شود؟
4- داروینیستها معتقدند که دلیل بدون هسته بودن گلبولهای قرمز انسان و
سایر پستانداران و حتی پرندگان ، این است که این موجوادت به دلیل فعالیت
بیشتر باید از همه ظرفیت حجمی گلبول برای دریافت اکسیژن استفاده کنند.
سوال اینجا است که پس چرا جانوری مانند شتر به صورت استثنایی در میان
پستانداران یافت می شود که دارای گلبولهای قرمز هسته دار است؟ درحالی که
فعالیت هوازی شتر بسیار بیشتر از یک میمون اسلات( میمونهای تنبل آمازون)
است در حالی که این موجوادت گلبول قرمز بدون هسته دارند؟
5- بر اساس نظرات داروین دلیل تحول زرافه ها این بوده است که بر اساس
انتخاب طبیعی زارفه های با گردن کوتاه در رقابت با زرافه های گردن بلند
حذف شدند. این سخن تا زانی صحیح می نمود که زرافه های گردن کوتاه کشف
نشده بودند. اما کشف گونه موسوم به " اکاپی" که گونه ای زرافه با گردن
کوتاه است این عقیده را باطل نمود. این نوع زارفه مانند گورخر و سایر
چارپایان از علف ها و بوته های کم ارتفاع تغذیه می کند. حال باید از
داروینیست ها پرسید که اگر زرافه های گردن کوتاه قادر به یافتن غذاهای
جدید روی زمین بوده اند چرا نباید مانند اکاپی ها از این غذا تغذیه می
کردند؟ واقعیت این است که زرافه های باستانی دلیلی برای اثبات نظریات
داروین نداشتند!
6- مجمع الجزایر گالاپاگوس مجوعه ای است به نسبت کوچک با آب و هوای یکسان
در سراسر آن. داروین در این جزایر متوجه تنوع گونه های سهره ها شد و
انتخاب غذای متفاوت را دلیل تفاوت منقارهای آنان دانست. حال سوال اینجا
است که اگر همه این سهره ها دارای یک نیای مشترک بوده اند چرا در یک
منطقه کوچک که تنوع آب و هوایی گسترده ای ندارد بایستیغذاهای نسلهای بعدی
متنوع می شده است؟ اگر نوعی تنوع در طلبی در گونه عامل ایجاد تحول است
چرا همان تنوع طلبی در مورد زرافه ها صادق نباشد؟
7- داروین ظاهرا پنگوئن های جزیره گالاپاگوس را مورد بی مهری قرار داده
است. این پرندگان تا ماهها چیزی نمی خورد و منتظر رسیدن جریان های سرد
قطب جنوب که سرشار از ماهی های قطبی است می مانند. چه عاملی باید سبب شود
که این پرنده در جزیره پر نعمت گالاپاگوس که در منطقه استوایی قرار دارد
منتطر رسیدن آبهای سرد قطبی بماند؟ آیا انتخاب طبیعی در این مورد اساسا
قابل پذیرش است؟
8- قطعا داروین اگر در تحول خرسها تحقیق می کرد با دقت بیشتری به نظریه
انتخاب طبیعی می پرداخت. اگر بپذیریم که نیای همه خرسها مشترک بوده است
چرا باید خرس ها پاندا یک انگشت اضافه برای گرفتن شاخه های خیزران داشته
باشند؟ چه نوع انتخاب طبیعی برای این خرس کاملا گیاهخوار قابل توجیه است؟
اگر این یک جهش ژنتیکی بود چرا هیچ خرس پاندایی بدون آن انگشت اضافی یافت
نمی شود و هرگز گزارش نشده است؟ جالب اینکه مورد خرس پاندا امروز به صورت
یکی از بحثهای بغرنج و معماهای زیست شناسی در آمده است و حتی سر از کتاب
های درسی دبیرستانهای رشته تجربی ما در آورده است. مضحکترین توضیحی که
دارویسنیست ها ارائه کرده اند این است که تحول گاهی اوقات ناگهانی اتفاق
می افتد! باید گفت اگر قرار بود تغییرات ناگهانی را بپذیریم که اساسا
نیازی به نظریه تحول نبود!
9- از جالبترین تضادهای نظریه داروین با دانش امروزی ، موضوع اندامک های
سلولی و تقسیم سلولی است. بر اساس نظریه داروین گیاهان و جانوران نیای
مشترکی دارند. حال اینکه در تمام جانوران وظیفه تقسیم سلولی بر عهده
اندامکی به نام سانتریول است در حالی که اساسا چنین اندامکی در سلولهای
گیاهی وجود ندارد! با پذیرش انتخاب طبیعی باید جتنوران به خاطر داشتن این
اندامک باقی می مانده اند و گیاهان از بین می رفته اند!..
موارد تضادهای علمی نظریه داروین با دانش امروز بقدری است که هر کدامش می
تواند موضوع یک تز دکتری زیست شناسی تحول یا زیست زیست سلولی و مولکولی
یا دیرین شناسی باشد. واقعیت این است مواردی نظریه انسانهای دم دار و یا
پشمالو با پذیرش چهش های ژنتیکی که اغلب رخ می دهند بسیار بهتر توجیه می
شوند تا نظریه داروین.
در اینجا خالی از لطف نیست به عنوان مطایبه به بحثی که حاج آقای قرائتی
همیشه مطرح می کنند که فرض کنید انسانها از بین برود موجوادتی از کرات
دیگر بیایند و اختراعات انسانها نظیر دو چرخه و موتوسیکلت و اتومبیل را
ببینند و بعد از روی ظاهر نتیجه بگیرند که اول دوچرخه پدید آمد و بعد کمی
پیشرفت کرد شد موتوسیکلت و بعد شد اتومبیل و بعد اتومبیل هم تبدیل به
قطار شد! در حالی که ما بخوبی می دانیم ترتیب اختراع این وسایل اصلا به
این صورت نبوده است.
واقعیت اینجاست که تا قرون آتی باید نظریه داریون را همچون بسیاری از
نظرات ارسطو و بطلمیوس در موزه تاریخ علوم جستجو کرد. البته همیشه دل
کندن از نظریه برای کسانی که به آن معتقد بوده اند و مخصوصا برای
ماتریالیست ها بسیار مشکل است ..
اما سوای این بحثها ، شخص داروین به عنوان یک شخص محقق
که تلاش زیادی را برای اثبات نظرات چارلز لیل انجام داد قابل احترام است.
و هیچ کس حق ندارد به اسم دفاع از خداپرستی به این مرد اهانت کند. اتفاقا
شخص داروین هم به هیچ وجه نظرات خود را بر ضد دین نمی دانست. چرا که حتی
اگر کسی هم اصول تحول را بپذیرد بایستی قبول کند وجود چنین اصولی به هیچ
وجه تصادفی نیست و وجود تحول هدفمند در مخلوقات مطلقا نافی وچود خداوند
نیست. به قول ژان گیتون فیلسوف مشهور فرانسوی " اصول تحول مرا به خدا
نزدیکتر می کند". ضدا خدا بودن نظریه تحول ، برداشتی است که ماتریالیست
ها از نظریه داروین کردند . والا داروین خود یک مسیحی بود و یک مسیحی مرد
نه یک ملحد. گر چه به شدت مورد حمله ارباب کلیسا قرار گرفته بود.
محمد24 مهر 1392
![]()
با کامنت هایی که در مبحث قبلی خواندم، لابد پاسخ علمی این دسته از استادها و دانشجویان به امثال هنری بریگسون و کارل پوپر، این است که : برایت متأسفیم - بی سواد - برو کمی مطالعه کن - حتماًاز آخوندها یاد گرفتی - بلد نیستی حرف نزن - اونایی که به تو نوبل دادند، لابد یه جوری بااینوریا در ارتباط بودند .... و البته اینها با ادب هاش بود
ارشد زمین شناسی21 مهر 1392
![]()
سلام به همه دانش پژوهان ایرانی - وقتی این تعصب کور در مورد یک مبحث در علوم تجربی که حتماً باید به اثبات تجربی برسد را می بینید، بفهمید که ما در علوم انسانی و به ویژه علوم سیاسی چه می کشیم! همه نظریات غربی را باید دربست قبول کنیم، والا اگر اخراج نشویم، می افتیم.
دکترای علوم سیاسی21 مهر 1392
![]()
آیا رفرنس ها کافی بود. البته مدعی نیستم چون رفرنسی آمده، این نظریه رد است، چنان چه قبول دارم هنوز به اثبات علمی هم نرسیده است. اما انفعال ها موجب شرمندگی من دانشجو شد
دانشجوی لابد بی سواد (به خاطر قبول نداشتن نظریه داروین)21 مهر 1392
![]()
سلام دوستان هموطن
اثبات یا نفی این بحث که به قول نویسنده کار این سایت نیست، آن قدر برایم مهم نبود که عصبیت و انفعال سریع و توهین آمیز برخی کامنت گذارها برایم تعجب آور بود. در دانشگاه های انگلیس هنوز در این مورد بحث می کنند، هر چند که القای اجباری هم می کنند، اما کسی مدعی نیست که به لحاظ علمی ثابت شده است. اما ظاهراً در دانشگاه های ایران به اثبات رسیده است؟!
ارشد جامعه شناسی - لندن21 مهر 1392
در خصوص نظریه تکاملی داروین و این که با اسلام منافات یا انطباق دارد توضیح دهید. (کاربران متفاوت از تهران/تبریز/اتاوا و منچستر) - تکرار به جهت تقاضا 
چرا در رد نظریه داروین، هیچ دلیلی نمی‌آورید یا وقتی می‌گویید «رد شده است»، هیچ رفرنسی نمی‌دهید؟ (ارشد زیست/تهران) 
بنا به نظریه پردازان تاریخ، ریشه انسانها از میمون‌ها و ریشه میمون‌ها از باکتری‌ها (بر اثر انفجارات) است. پس چگونه حضرت آدم (ع) اولین بشر است؟ لطفاً گویش خداوند در این مورد را بیان کنید. (دیپلم عمران/اردبیل) 
