ش: در مورد اسم اعظم خداوند جل جلاله بگویید. برخی گفتهاند نقطه ندارد، برخی گفتهاند ممکن است در دعای جوشن کبیر و یا فلان آیات باشد، میگویند: هر کس آن را بداند، هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد، پس چرا بلعم باعور با آن همه علم منحرف شد؟!اسم اعظم چیست؟ آیا کسی میداند؟
ش(تهران): در مورد اسم اعظم خداوند جل جلاله بگویید. برخی گفتهاند نقطه ندارد، برخی گفتهاند ممکن است در دعای جوشن کبیر و یا فلان آیات باشد، میگویند: هر کس آن را بداند، هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد، پس چرا بلعم باعور با آن همه علم منحرف شد؟!
x-shobhe: اسماء الله و اسم اعظم الهی، مبحث بسیار کلان، گسترده و عمیقی است که معارف حاصله از مطالعهی آن در هیچ سطحی پایان ندارد. چرا که اساساً خداوند متعال با اسماءاش شناخته میشود و او محدود نیست. لذا در این فرصت و امکان کوتاه نمیتوان بحث جامعی را ارائه داد، اما برای نزدیکی ذهن به موضوع، ذیلاً مباحثی مطرح میگردد که لازم است مرحله به مرحله با دقت مورد مطالعه قرار گیرد:
الف – به طور کلی واژهی «اسم»، یعنی «نشانه». پس هر چیزی که نشانهی چیزی قرار گرفت، «اسم» آن میشود. البته گاهی اسمایی که ما میگذاریم اعتباری و فاقد واقعیت بیرونی و یا بیمسما است. مثلاً ممکن است اسم فردی که کافر است و بسیار هم ظلم میکند «عبدالله» باشد، در حالی که او بندهی هر چیزی است به جز الله! اما منظور ما در این بحث آن دسته از اسامی میباشد که مفهوم و مسما نیز دارد.
با این تعریف، هر آن چه که نشانهی خداوند متعال باشد، اسم اوست. لذا همهی مخلوقات عالم، از آن جهت که نشانهی خالق هستند، «اسم الله» هستند. چنان چه امام خمینی (ره) در تفسیر سورهی حمد بدین مضمون میفرمایند که حتی چشم شما، زبان شما و دست شما نیز اسمالله است. چون همهی اعضاء نشانگر خالق علیم، حکیم، قادر، کریم و ... است.
ب – ممکن است یک چیز یا یک شخص یا یک موجود، چندین اسم داشته باشد که هر کدام از آن اسامی، از جنبهی خاصی معرف صاحب اسم باشند. به عنوان مثال به اسامی ذیل دقت شود:
ب/1- اگر بگوییم «مرتضی مطهری» به اسم و نشانهی یک شخص معینی اشاره کردهایم و همه متوجه میشوند که منظور چه کسی است.
ب/2 – حال اگر بگوییم: استاد شهید. هم کلمهی «استاد» اسم است و هم «شهید» و باز به همان شخص اشاره کردهایم، اما این بار معلوم میشود که او در مقام علمی «استاد» بوده و به درجهی «شهادت» نیز نائل شده است.
ب/3 – همینطور است اگر بگوییم «روح الله»، یا بگوییم «امام»، یا بگوییم «بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران» و ...، همه نشانههای یک شخص معین هستند و همه با شنیدن این اسمها میفهمند که منظور کیست، اما هر کدام از این اسماء (نشانهها)، معرف و شناخت دیگری از صاحب اسم معرفی میکنند.
اسمای الهی نیز همینطور هستند. چه بگوییم الله، چه رحمن، چه رحیم، چه غفور و ...، خداوند متعال را منظور داشتهایم، اما هر اسم معرفت دیگری از او را قصد کرده است. لذا میفرماید:
«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى ...» (الإسراء – 110)
ترجمه: بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را، هر كدام را بخوانيد نامهاى نيكو از اوست ... (یعنی او را خواندهاید).
ج – اما منظور از اسم یا نشانه، الفاظ و حروف و کلمات نیستند. چرا که هر اسمی در قالب کلمه، فقط نشانهی مفهوم آن کلمه است، نه نشانهی خود آن. به عنوان مثال: اگر بگوییم: «کتاب»، یا بگوییم «عالم»، یا بگوییم «طبیعت»، یا و ...، مفاهیمی از آن درک میکنیم که با مفاهیم کلمات دیگر متفاوت است. پس هر اسمی در قالب کلمه، فقط نشانه و اسم مفهوم خودش است. یعنی این کلمات «اسمِ اسم» هستند.
آن مفهوم خود نشانهی یک واقعیت خارجی است. یعنی اگر ما در عالم واقعیت خارجی «کتاب»، «علم»، «عالم»، «طبیعت»، «انسان» و ... ندیده باشیم، از اسم و مفهوم آنها هیچ درکی نمیکنیم. و آن گاه الفاظ و کلمات برای ما جز اصوات گنگ و بیمعنی چیزی نخواهند بود.
د – اسماء (نشانههای) خداوند متعال نیز واقعیت خارجی دارند که برای ما مفهوم میشوند. مثلاً اگر گفته شد: «رحمان»، چون رحمت را در واقعیت خارجی (عالم خلقت) دیدهایم، این مفهوم را درک میکنیم و میفهمیم که پس خداوند متعال رحمان است. همین طور اگر گفته شد: جمیل، علیم، قادر، رئوف و ... .
ﻫ - بیان شد که هر چه هست، اسم و نشانهی خداوند خالق است. اما هر اسمی به حد ظرفیت وجودی خود میتواند صاحب اسم (خداوند) را بشناساند. یا به تعبیر دیگر: هر نشانهای به حد ظرفیت وجودیاش تجلی آن ذات مقدس و صاحب نشانه است.
پس هر چه وجودها کاملتر باشند، اسمهای بزرگتر و برتری هستند. یعنی نشانههای برتری از صاحب نشانه هستند. پس، اسم اعظم خدا، یعنی بزرگترین و برترین نشانهی خالق کریم.
و - حال اگر سؤال شد که اسم اعظم خدا چیست؟ میگوییم اعظم مخلوقات او. یعنی کاملترین مخلوق او. و ما میدانیم که انسان کاملترین مخلوق است و در میان انسانها نیز «انسان کامل» از دیگران برتر است. پس اسم اعظم الهی ذات مقدس انسان کامل است. پس، ذات مقدس حضرت محمد مصطفی و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، اسمای اعظم الهی هستند. چنان چه امام صادق علیهالسلام در ذیل آیهی مبارکه فوقالذکر (الإسراء – 110) میفرمایند: «والله که ماییم آن اسمای حسنای خداوند متعال».
ز – این است که میفرمایند: اسم اعظم خدا نقطه، شکل، حرف و صدا ندارد. چرا که به وجود مقدس تعلق میگیرد و وجود شکل و حرف و صدا ندارد.
لذا اگر فرمودند: هر کس حرفی از حروف اسم اعظم را بداند میتواند چنین و چنان کند، منظور حروف الفبای لفظی نیست، بلکه هر کس به اندک معرفتی دربارهی انسان کامل (معصوم ع) دست یابد، خود نیز صاحب ولایتی میشود و میتواند کاری کند و هر کس بیشتر نسبت به آنها معرفت پیدا کرده باشد، بیشتر این اسم را میداند.
ح – دعاها یا آیات و ... که اشاره شده است، از سویی به ظاهر کلمات (که اسم اسم اسم) هستند اشاره دارد و از سوی دیگر به معنا، مفهوم و واقعیت خارجی آنها. که هر دو به جهت تعلقشان به آن وجودهای مقدس دارای ارزش و اعتبار و قداست خاص میباشند. چنان چه اگر گفتید: «محمد» و منظور اسم فرزند یا برادرتان بود، به همان میزان حرمت قائلید، اما اگر منظور وجود مقدس نبیاکرم (ص) بود، حتماً به دنبال آن صلوات میفرستید. یا اگر گفتید: حسین و منظور شخص امام و سیدالشهداء بود، حرمتی قایل میشود و سلام میفرستید، اما اگر منظور «صدام حسین» یا «باراک حسین اوباما» بود، لعنت هم میفرستید.
ط – اما چرا امثال بلعم باعور با آن همه علم منحرف و گمراه شدند و میشوند؟ باید دقت کرد که به طور قطع، ابلیس از همه آنها نیز عالمتر بود! و این نشان میدهد که اگر چه «علم» به معنای «معرفت و شناخت»، چراغ است و بدون آن انسان در تاریکی سیر میکند، اما کافی نیست. بلکه عقل، ایمان و تقوا لازم است. چرا که نفس با اطاعت از وسوسههای درونی و بیرونی (شیطان) پردهای بر عقل و قلب که باید بفهمد و ایمان بیاورد میاندازد و آن گاه این چراغ در دست نفس اماره قرار میگیرد و در راه دیگری به کار میرود و مسیر دیگری را روشن میکند که مسیر ضلالت و گمراهی است، نه صراط مستقیم.
ی – پس وقتی در دعای سمات میخوانیم:
«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ الاَْعَزِّ الاَْجَلِّ الاَْكْرَمِ الَّذى اِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَغالِقِ اَبْوابِ السَّمآءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ ...»
ترجمه: با الها! من از تو میخواهم به آن اسم عظیم اعظم و اعز و اکرم خودت، همان که وقتی آن را برای فتح بر درهای بستهی آسمان میخوانی به رحمت باز میشوند... .
یا در دعای جوشن کبیر میخوانیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا كَرِيمُ يَا مُقِيمُ يَا عَظِيمُ يَا قَدِيمُ يَا عَلِيمُ يَا حَلِيمُ يَا حَكِيمُ سُبْحَانَكَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ»
خدایا از تو مى خواهم به حق اسمت، اى خدا اى بخشاینده، اى مهربان، اى بزرگوار، اى برپا دارنده، اى بزرگ، اى قدیم، اى دانا، اى بردبار، اى فرزانه، منزهى تو، اى که معبودى جز تو نیست، فریاد فریاد، بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار من.
منظور الفاظ نیستند، بلکه واقعیتهای خارجی هستند. ما میگوییم: خدایا تو نشانهای (تجلیای) داری، که وقتی او را متجلی میکنی، به تجلی او، درهای رحمت آسمان باز میشود. لذا خطاب به اسم اعظم خود فرمود:
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» (الأنبیاء - 107)
ترجمه: و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستادهايم.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم»
- تعداد بازدید : 17415
- 15 شهریور 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید علم