ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: البته که رحمت خداوند متعال به هیچ حدی محدود نیست، چنان که هیچ یک از اسماء و صفات او [که همگی عین ذات است] محدود نمیباشد، چرا که خداوند متعال محدود نیست. تصریح آیات قرآن به جای خود، حکم عقل این است که «واجب الوجود»، خیر محض است و محدود نمیباشد.
الف – رحمت خدا، واسعه است. در قرآن کریم میخوانیم: «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ – و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است / الأعراف، 156»؛ و در اولین فراز دعای کمیل میخوانیم که خداوند را به همین رحمت واسعهاش قسم داده است و به موجب همین "رحمت" مسئلت مینماید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ».
ب – اگر چه اسمای الهی، همه نشانههای یک ذات واحد هستند، اما هر کدام معنا و مفهوم خود را دارند تا معرفت انسان کامل شود. پس فرق است میان رحمان، غفور، عفوّ، اتوب، ستارالعیوب، غفار الذنوب ... . و البته جبار، قاصم و منتقم نیز از اسمهای اوست. در عین حال، میبینیم که هم غفران و عفو و پذیرش توبه از مصادیق رحمت است و هم عدل، مکافات و حتی عذاب.
ج – بله، خداوند رحمان و غفار همه گناهان را جمیعاً و یکجا میبخشد، اما به شرط همان «استغفار و طلب توبه»؛ چنان چه توسط رسول رحمتش «رحمة للعالمین» برای بندگان گناهکارش پیام، مژده و بشارتی امیدوار کننده، مبنی بر بخشش جمعی گناهان فرستاد:
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: اى بندگان من كه در جنايت به خويش (به واسطه گناه) از حد گذشتيد، از رحمت خدا نوميد مگرديد، بىترديد خداوند همه گناهان را (به وسيله توبه هر چند شرك باشد) مىآمرزد، زيرا اوست آمرزنده و مهربان. [توضیح" بدیهی است مشرک نیز اگر توبه کند (باز گردد)، دیگر "مشرک" نیست].
*- در آیه فوق دقت شود که اسم «رحمت» - اسم «غفور» و اسم «رحیم»، هر یک جدا آمده است، یعنی معنا و مفهوم هر کدام متفاوت است. اگر خداوند رحمتش را از مخلوقی بردارد، او محو و نابود میشود (چون وجود خودش تجلی رحمت الهی است)، اما اگر غفرانش را شامل کسی نکند و او را نبخشد، او محو نمیشود.
استغفار، توبه و بخشش:
استغفار: یعنی "طلب بخشش". مرحله استغفار قبل از توبه است، یعنی باید پیش از آن انجام پذیرد، چنان چه در لفظ نیز ابتدا استغفار را بیان میکنیم و بعد توبه را میگوییم: «اَسْتَغْفِرُاللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیه». از حکمتهای این تقدم و تأخر آن است که ممکن است انسان با گناهان خود، غل و زنجیرهایی به دست و پای خود زده باشد، یا خود را در حصاری محبوس کرده باشد که دیگر نتواند برگردد؛ پس اول باید آنها مرتفع گردند. ندیدید برای معالجه مسموم، اول سم را با شستو خارج میکنند و بعد به مداوای آثار سوء آن و یا رفع کاستیهای به وجود آمده میپردازند. از این رو خداوند متعال فرمود: اول استغفار کنید و بعد توبه نمایید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ».
توبه: یعنی بازگشت. پس صِرف لفظ نیست. بلکه کسی که خطا رفته، باید باز گردد و البته بازگشت نیز با "اصلاح" کامل میگردد.
«إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ الله غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آلعمران، 89)
ترجمه: مگر كسانى كه پس از آن توبه كردند و به اصلاح و جبران پرداختند كه بىترديد خدا آمرزگار مهربان است.
ممکن است انسان خدایی ناکرده مرتکب گناهی شود و یا آن قدر گناه کند که دیگر نه راه بازگشت باقی مانده باشد و نه امکان اصلاح. چرا فرمود: توبه در حال احتضار و یا دیدن فرشته مرگ، قبول نیست؟ چون دیگر نمیتواند بازگردد و بالتبع نمیتواند اصلاح کند.
بخشش: البته رحمت الهی واسع و غفران او کریمانه و بی انتهاست، تا آنجا که نه تنها میبخشد، بلکه گناه و آثارش را محو میکند؛ و نه تنها محو میکند، بلکه آن را مبدل به حسنه نیز مینماید.
اگر ابن ملجم واقعاً استغفار و توبه میکرد، چه بسا خدا میبخشید، البته اگر حضرت امیرالمؤمنین علیهاسلام زنده میماند و میبخشید، چرا که گناه کبیرهی او «حق الناس» ایشان، اولاد ایشان و کل جامعه بشریت بود. اما شاهدیم که خداوند رحمان و رحیم، به واسطه «امام الرّحمة»، حرّ را هم بخشید، او ابتدا استغفار کرد، سپس توبه کرد و بازگشت و سپس به اصلاح قیام نمود.
گناه و امید بازگشت:
ما چون مفهوم و حقیقت "گناه" را درست ندانسته و درک نکردهایم، گمان میکنیم که یک امر اعتباری است. کاری کردیم که خدا خوشش نیامده، خب بعد میرویم استغفار و توبه میکنیم!
اما تا به حال دیدهاید که کسی با پای خود وارد باتلاق شود و بگوید: "إنشاء الله" بعداً سر فرصت بیرون میآیم؟ آیا دیدهاید کسی به امید نجاتی در آینده، خودش را در دل شب، وسط دریا یا اقیانوسی مواج و پر از کوسه بیاندازد؟! آیا دیدهاید کسی مرتب سمّ و زهر بخورد و بگوید: إن شاء الله یک وقتی دیگر نمیخورم و این سموم را نیز خارج میکنم؟! ... پس چرا انسان به بهانه رحمت و غفران الهی، گمان کند که میتواند خود را وسط آتش بیاندازد و یا زقوم آتشین و مسموم فرو برد و بعداً خود را نجات دهد؟!
آیا مطمئن است که بعدی برای او وجود دارد؟
آیا مطمئن است که محض مسموم ساختن یا شعلهور نمودن خویش، هلاک نمیشود؟
آیا مطمئن است که امکانی برای بازگشتش وجود دارد و همه پلهای پشت سر را تخریب نکرده است؟
دقت کنیم که تکرار گناه، سبب میشود که آن گناه مَلَکهای انسان شود، پس تغییر آن بسیار بسیار سخت و گاه ناممکن است.
***- از همه مهمتر، رابطه "عبد با معبود" – "عاشق با معشوق" و "محبّ با محبوب" است. کدام عبد و عاشقی به امید آن که روزی بر میگردد و لابد محبوب و معشوق حقیقی و مولایش نیز مشتاق اوست و او را میپذیرد، خیانتهای پیاپی، جفاهای مکرر، عهد شکنیهای مداوم، بیتوجهیهای مستمر، دور شدنهای طویل و ... را پیشه میکند؟!
ارتکاب عالمانه و عامدانهی گناه، به امید استغفار و توبه در آینده، وسوسهی مُهلک ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس است، تا انسان را هلاکت بکشانند.
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس (حافظ)
مرتبط:
*- آیا واقعاً خدا همه گناهان را میبخشد و آیا در آیات یا روایات چنین بیان شده است؟ چگونه توبه کنیم؟ چه دعایی بخوانیم؟
کلمات کلیدی:
قرآن