پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
"اصول دین" یک مقولۀ شناختی میباشد و خداوند متعال برای "شناخت"، نیروی "عقل" را موهبت نموده است، چنان که برای شناخت محسوسات، حواس پنجگانه را به بشر داده است.
خداوند متعال، دو کتاب خلقت و وحی را پیش روی انسان گشوده است و فرموده که هر دو را تفکر و تعقل بخوانید؛ تا این علم نور عقلتان شود و بتوانید نتایج معقول بگیرید.
●- بنابراین اصول دین، شناختی است که مبتنی بر "عقل" و مستدل میباشد - باید باشد.
"اصول دین تحقیق است و تقلید در آن جایز نیست"، یعنی: کسی نمیتواند بگوید که چون پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند، یا پدر و مادرم چنین باوری داشتند و یا محیط بر این باور است، پس من نیز میگویم: «لا إله الّا الله - محمد رسول الله - و من معاد را باور دارم»! بلکه چه آن کسی که مؤمن است و چه آن که کافر است، باید برای مدعای خود دلیل عقلی داشته باشد. خداوند متعال به کافران نیز بگو: دلیل بیاورید: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ - بگو: دلیل خود را بیاورید اگر راست میگویید / البقره، 11 و ...»
●- استفاده از عقل و تکیه بر عقلانیت، آدمی را از خرافات و تعصبات بیهوده و انحراف دور میسازد.
●- نیازی نیست که همه فیلسوف و ملاصدرا شوند. پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از یک پیرزن عوام پرسیدند: «رب تو کیست؟»، عرض کرد: «الله وحده لا شریک له»؛ خب پاسخ از این بهتر و کاملتر نمیشود، اما ایشان او را رها نکردند و پرسیدند: «از کجا فهمیدی؟» و او به چرخ ریسندگیاش اشاره کرد و به ضرورت چرخاننده برای زمین و آسمان استدلال نمود. این همان بحث "حرکت و محرک" است که از ارسطو گرفته تا فلاسفه امروزی نیز به صورت علمی و استدلالی مطرح میکنند؛ اما واقعیت این است که اصول عقلی، یا همان بدیهیات عقلی، فطری هستند که در همگان وجود دارد.
●- تقلیدی نبودن در اصول، اختصاصی به اصول دین در اسلام ندارد، بلکه در تمامی امور چنین میباشد. به عنوان مثال: وجود سلامتی، فایده سلامتی، ضرورت حفظ سلامتی، وجوب دفع خطرات یا رفع بیماری را همگان با عقل میشناسند و درک میکنند، اما ممکن است که همگان علم چگونگی حفظ سلامتی و یا بهبود بیماری (فروع) را ندانند و به متخصص مراجعه کنند.
منابع شناخت
ممکن است کسی به زمین و آسمان بنگرد و در عظمت و نظم و حکمت آن تفکر نماید - ممکن است کسی استدلالی از کسی بشنود - و یا کسی کتابی بخواند و یا ...؛ اینها همه منابع مطالعاتی و شناختی میباشند؛ مهم این است که شخص، پس از دیدن پدیدهها، شنیدن سخن، خواندن کتاب و ...، گزارهها و استدلالهایش را به عقل ارجاع داده و سپس بپذیرد و یا با استدلال نپذیرد، نه به صورت تقلیدی از این و آن!
کسی نمیتواند بگوید: «چون شهید مطهری رحمة الله علیه در کتاب معادش نوشته، معادی هست، پس من نیز میگویم هست» و حتی نمیتواند بگوید: «چون در قرآن کریم فرموده که معادی هست، پس من هم میگویم هست»؛ بلکه باید دلایل اقامه شده را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، به عقل ارجاع دهد. مثل این که بگوید: «چون خدا را شناختم، چون نبوت و وحی را شناختم، پس این خبر که در وحی آمده را نیز قبول میکنم»؛ البته مباحث شناختی در قرآن کریم نیز خبری نیستند، بلکه استدلالی میباشند.
خداوند متعال بر معادش دلایل اقامه مینماید، سپس از چگونگی این معاد وقایع آن خبر میدهد. بنابراین، پذیرش اخبار معاد بدین ترتیب نیز استدلالی و عقلی میشود.
نتیجه آن که صرف مطالعه و پذیرش، کفایت ندارد، بلکه پذیرش باید مبتنی بر شناخت و براهین عقلی باشد؛ منتهی هر کسی در سطح خودش. خواه بوعلی سینا باشد، یا آن پیرزن ریسندۀ عوام.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
«در اصول دین تقلید جایز نیست» یعنی چه؟ آیا همگان باید بروند و براهین عقلی را یاد بگیرند، یا اگر کسی کتابی خواند و پذیرفت، کافیست؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/shortanswer/11764.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه توحید معاد