ایکس – شبهه : بسیاری از باورها و اطلاعات ما راجع به مسائل مختلف اعتقادی، شنیدههای غیر مستند ماست که متأسفانه گاهی با قاطعیت تمام به خدا، کلام وحی و قرآن یا اهل عصمت (ع) نیز نسبت داده میشود! لذا آن اطلاعات شنیداری بدون پیگیری از صحت و سقم به عنوان اصلی محکم در ذهن القا شده و نقش میبندد و سپس سؤال در خصوص چگونگی یا چرایی آن مطرح میشود! در حالی که اصل آن اخبار و اطلاعات صحیح نمیباشد!
در هیچ کجای قرآن کریم نیامده است که حضرت موسی (ع) در کوه طور خدا را به صورت نور دید! و اساساً خداوند متعال با چشم سر و نور فیزیکی قابل رؤیت نیست و چنان چه خود اشاره نمودید اینها همه از صفات و مشخصات و لوازم ماده است و خدا ماده نیست. البته در انجیل یا تورات از این سخنان بسیار است، چرا که برای وجود خدا جسم مادی قائل شدهاند!
در قرآن کریم چنین آمده که حضرت موسی (ع) از دور آتشی دید (و نه نور – اگر چه آتش نیز نوری دارد که دیده میشود، اما این دو مفهوم با یک دیگر متفاوت است) و به اهل و عیال خود گفت: من از دور آتشی میبینم، شما بمانید و من میروم، یا آتشی است که برای شما نیز میآورم، و یا خبری هست (یعنی آبادی یا ...)، اما به آن جا که رسید، به او ندا شد که ...:
«إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُواْ إِنىِّ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىِّ ءَاتِيكمُ مِّنهَْا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلىَ النَّارِ هُدًى * فَلَمَّا أَتَئهَا نُودِىَ يَمُوسىَ * إِنىِّ أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَ أَنَا اخْترَْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنىِ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى» (طه، 10 تا 14)
ترجمه: آن دم كه آتشى ديد، و به اهل خود گفت: بمانيد كه من آتش مىبينم شايد شعلهاى از آن برايتان بياورم يا به وسيله آتش راه را پيدا كنم- پيرامون آن كسى را ببينم كه راه را وارد است * و چون به آتش رسيد ندا داده شد كه اى موسى! * من خود پروردگار توام كفشهاى خود را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى * من تو را برگزيدهام به آنچه بر تو وحى مىشود گوش فرا دار * من خداى يكتايم، معبودى جز من نيست، عبادت من كن و براى ياد كردن من نماز به پا كن.
پس، طبق آیات قرآن کریم، نه حضرت موسی (ع) خدا را صورت به صورت دید و نه صدای خدا به صورت مستقیم شنید و نه اصلاً چنین چیزی متصور است، چرا که خدا ماده نیست که صورت یا صوت داشته باشد. بلکه او خالق است. هم نور خلق میکند و هم ملائک و هم انسان و هم صدا و ... . و آن چه مخلوقات میبینند و میشنوند، تجلی دیگری از او در مرتبهی نازلتر و مخلوقات دیگر چون ملک وحی، ندا، نور، انسانها یا ... میباشد، نه این که ذات مقدس را با چشم یا گوش درک کنند، صورتش را ببینند یا صدایش را بشنوند، که در این صورت لازم میآید آن ذات مقدس، محدود باشد و انسان بر او احاطهی عقلی، علمی، سمعی، بصری و ... پیدا کند. لذا فرمود: هیچ کس پیامی از خدا اخذ نمینماید، مگر از پس پردهی حجاب. یعنی به سبب واسطهها، که آنها نیز مخلوق هستند. خواه نور باشد، یا ملک وحی باشد، یا صدای خلق شده باشد که از دل درختی شنیده شود و یا ...:
«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ » (الشوری، 51)
ترجمه: و هيچ بشرى را نشايد كه خدا با او تكلم كند، مگر به طريق وحى، و يا از وراء حجاب، و يا آنكه رسولى بفرستد پس به اذن خود هر چه مىخواهد به او وحى كند كه خدا بلند مرتبه فرزانه است.
خداوند متعال ماده نیست که از ماهیت و لوازم آن چون جسم، صورت، صدا، عرض، طول، حجم، رنگ، جرم، وزن، چگالی و ... برخوردار باشد. و چون مخلوق نیست که ناقص و نیازمند بوده و بدین سبب حرکت (مادی یا معنوی) نماید تا تغییر به او راه یافته و به کمال برسد، لذا قیام و قعود و گذرگاه و نشیمنگاه نیز ندارد. خدایی که لحظهای در جایی بنشیند، معلوم است در آن لحظه جای دیگری نیست و خدایی که حرکت کند و در نقطهای قرار گیرد، در سایر نقاط عالم هستی وجود نخواهد داشت. و این خرافهها [که به آنها اصطلاحاً اسرائیلیات اطلاق میگردد]، بدین سبب است که آنها خدا را جسم فرض نموده و موسی، عزیر، عیسی (ع) و سایرین را خدا خواندهاند و مجبور به این توصیفهای غلط شدهاند.
در خاتمه متذکر میگردد که «نور» به معنای وجودی که خود ظاهر و پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر میشود، الزاماً فقط مادی نیست و «ندا» نیز تا به صدا مبدل نگردد، الزامی به ماده و وسایل مادی ندارد. مثل الهامی که به ما میشود. ندا است، ولی صدا ندارد. پس اگر قرار باشد که ندای وحی در قالب صدا نیز منتقل گردد، حتماً صدا از یک شیء مادی [مثل درخت] شنیده میشود و یا ملک وحی به صورت انسان نزول و ظهور مییابد و با صدا تکلم مینماید.
کلمات کلیدی:
قرآن