پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی، که خود را «شاهنشاه آریامهر» مینامید و نزد مردم ملقب به «شاهنشاه عاری از مهر» بود نیز (مانند همه دورانها در همه جا و امروز)، جریانهای سیاسی متفاوتی وجود داشتند که مشهورترین آنها عبارتند بودند از:
یک / سلطنتطلبها، شامل محمدرضا، خویشان، سرمایهداران کلان، بهاییها ... و سایر طرفداران. سلطنتطلبها به صورت کامل، جیرهخواران انگلیس بودند و سپس به صورت صد در صد، به امریکا وابسته شدند.
دو / تودهایها، که به صورت حزبی فعالیت داشتند و به صورت صد در صد، وابسته به رژیم کمونیستی شوروی بودند. از این جهت، در نظر مردم و حکومت، هم "ملحد" قلمداد میشدند و هم جاسوس!
البته همینطور هم بود. چنان که پس از انقلاب اسلامی نیز طی نشستی تلویزیونی، مرحوم آیت الله شهید دکتر بهشتی، به کیانوری (رئیس حزب)، به صراحت گفت: «شما جاسوسید!» - کیانوری گفت: «پس چرا مرا را دستگیر نمیکنید؟» و ایشان پاسخ داد: «این کار را نیز خواهیم کرد» و چنین هم شد؛ و البته اعترافات سران حزب به جاسوسی، بارها در شبکههای رسانه ملی، پخش شد.
سه / ملیگراها، که به حسب ظاهر [یا دست کم باور خودشان] گرایشات ملیگرایانه (ناسیونالیستی) داشتند، اما به حسب واقع، به خاطر اندیشههای به اصطلاح لیبرالی، گرایش شدیدی به غرب داشتند و البته به "غربزدهها" نیز معروف بودند، اما خودشان را "روشنفکر" میخواندند!
این جریان، خود به چند جناح تقسیم شده بود که مشهورترین آنها «جبهه ملی» و سپس انشعاب آن «نهضت آزادی» بود که کمی بیش از جبههی ملی، ادعای مسلمانی داشت.
چهار / اما جریان اصلی، "اسلامگراها" بودند. متشکل از مراجع تقلید، علمای اسلام و مردمی که اکثریت آنان را مسلمانان تشکیل داده بودند. منتهی این جریان، خطر درجهی اول جناحهای چپ و راست محسوب میگردید. بنابراین، هیچ گاه نگذاشتند که به عنوان یک جریان مطرح شوند و در نهایت به عنوان "گروه" از آنان نام میبردند (مثل گروه فدائیان اسلام). اما در نهایت معلوم شد که جریان قدرتمند، پرنفوذ، مؤثر، مردمی و البته موفق در مقابله با تمامی جریانها و جناحها، همین جریان بوده است. چنان که مردم به رهبری یک فقیه قیام کردند و انقلاب اسلامی شکل گرفت و منجر به سقوط رژیم سلطنتی، پایان بخشیدن به استعمار و استثمار چند صدساله، و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران گردید.
ملیگرایی و مصدق، پس از انقلاب:
پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، جریانهای چپگرا (مارکسیستی، کمونیستی ...) و هم چنین "ملی گرایی"، با سوء استفاده از اوضاع آشفتهی کشور، جان تازهای به خود گرفتند. البته چپگراها، با تشکیل گروهکهای وابستهای چون: خلق، دموکرات، کومله و ...؛ دست به اسلحه بردند و جنایاتی چون داعش امروز را در سرتاسر کشور مرتکب شدند، و به اصطلاح "ملیگراها"، سعی در نفوذ "سیاسی" و به دست گرفتن "قدرت و حکومت" نمودند.
●●● – بیتردید، هر جریانی، نیازمند به "رهبر"ی به عنوان الگو، لیدر، پیشرو یا امام میباشد، حال فرقی ندارد که در قید حیات باشد یا نباشد. چنان که برای جریانات فکری نیز رهبرانی چون: چگورا، کاسترو، تیتو، گاندی و ... را معرفی کرده و میکنند.
●●● – به اصطلاح "ملیگراها"، هیچ چهرهی شناخته شدهای به جز "مصدق" نداشتند و با تبلیغات دروغ او را "ملی گرای واقعی" – "دشمن غرب" و تنها عامل "ملی شدن صنعت نفت" معرفی میکردند، و حال آن که چندبار نخست وزیری شاه ستمگر را گردن نهاده بود و پس از انقلاب نیز جوسازی گستردهای (به ویژه با توجه به نفوذ در مجلس خبرگان و مجلس اول) برای حذف نام اسلام از نظام سیاسی و مجلس و ... نمودند!
این تبلیغات دروغ و جایگزینی "ملیگرایی" به جای "اسلامگرایی"، برای ملت مسلمانی که با مجاهدت فراوان و تقدیم شهدای گرانقدر، قیام اسلامی کرده بود و نظام جمهوری اسلامی ایران را جایگزین تمامی نظامات وابسته به غرب و شرق نموده بود، سبب گردید تا حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، چندین بار در مورد "ملیگرایی" و "مصدق"، سخن بگویند.
امام خمینی (ره):
*- «آقایان سر یک ملی شدن ...، التماس میکنند که بگذارید یک قدری بگذرد یک قدری بگذرد ببینیم ملی چطوری است! ما چقدر سیلی از این "ملیت" خوردیم؟! من نمیخواهم بگویم که در زمان "ملیت"، در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف (میکنند)، چه سیلیای به ما زد آن آدم! (منظور مصدق است)
... ما نمی توانیم تحمل کنیم به این که هرکسی هر جور دلش میخواهد! «خیر من دلم میخواهد که حالا دموکرات باشد، من دلم میخواهد که ملی باشد، من دلم میخواهد که ملی و اسلامی باشد»! ما از اینها ضربه دیدهایم ما اسلام را میخواهیم، غیر اسلام را نمی خواهیم. مجلس باید اسلامی باشد مجلس باید افکارش افکار اسلامی باشد تا ما بتوانیم چه کنیم.» (صحیفه نور جلد 12 ص 256)
*- « آنهایی که از بعض جبههها هستند، تکلیفشان معلوم است، آنها از اول هم، از آن وقتی هم که تاسیس شده است، مساله اسلام پیش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگویند همان ملی گرایی بوده است و من در این هم شک دارم، برای اینکه افرادی که سر دسته اینها بودند و به ملیگرایی معروف بودند، ما دیدیم که بر ضد ملت اینها قیام کردند، الان هم که در خارج هستند دعوت میکنند که بر ضد این ملت، قدرتها فعالیت کنند و این قدرتهای بزرگ هم همه جور چیزی دارند، ملی هم دارند، مذهبی هم دارند، معمم هم دارند. » (صحیفه نور جلد 15 صفحه 11)
*- در پاسخ به اعلامیهی متحد جبههملی، نهضتآزادی، منافقین و ... برای شورش، به عنوان یک تکلیف:
«در تمام تکلیفهای شرعی که شما احساس کردید، همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟! نهی از منکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که شما دولت اسلامی را نهی و امر بکنید آن هم با آن کوبندگی؟! و آن هم دعوت به قیام، آن هم دعوت به شورش؟! یا در مقابل این اعلامیه جبهه ملی که مخالف نص قرآن مجید است، در مقابل این دعوتی که مردم را دعوت کرده است به راهپیمائی در مقابل قانون الهی، تکلیف دیگر ندارید شما؟ آقایان تمام تکلیفها را بجا آوردند و عمل کردند! فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! در تمام تکلیفهائی که بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور طور دیگری که هست نمایش بدهید و مردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟ شما دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکی مانده؟!». (صحیفه نور، جلد 15 صفحه 12)
*- « مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی که از اولش باطل بودند، من از آن ریشههایش میدانم، یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر میکنند به وجود او (مصدق)، او هم مُسلِم نبود.
من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها میگردانند، من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام میزد. اینها تفالههای آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را غیر انسانی میخوانند .
ما تکلیفمان با آنها خوب، تا یک حدودی معلوم است، هر وقت هم مصلحت پیدا بشود، روشنش میکنیم.» (صحیفه نور، جلد 15 صفحه 15)
*- «شما ریشههایتان! از ریشه ها خراب بودید، ولی حالا من نظرم به این جمعیتی است که اینها را تایید میکنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا، چرا برای دنیا اینقدر دست و پا میزنید؟! انسان اینقدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سب میکنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت میکنند برای ضدیت با اسلام، شما تاییدشان میکنید. شما ناهی از منکر، مفسر قرآن (منظور امثال بازرگان در نهضت آزادی میباشد)، خوب بیائید در مقابل اینها بایستید، در مقابل اینها بگوئید این امری که گفتند اینها، کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا غیر انسانی است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است.» (صحیفه نور، جلد 15 صفحه 17)
*- « خب شما تا آن آخر هم اعلیحضرت را میخواستیدش، به من گفتید دیگر؛ این (را) که نمیتوانید حاشا کنید، تا آن آخر هم میگفتید خب، ایشان باشند، اعلیحضرت همایونی باشند، حکومت نکنند. شمائی که تا آخر هم اینطور بودید، بختیار (را) هم تا آخر میخواستید، آخر شما نباید دیگر ما را بازی بدهید بگوئید که ما چه، ما چه. من گفتم که در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سب به اسلام تو کار نبوده و جبهه ملی سب اسلام کرده است » (صحیفه نور، جلد 15 صفحه 21)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا درست است که امام خمینی (ره) فرمودهاند: «مصدق مسلم نبود»؟ لطفا توضیح دهید.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8224.html
کلمات کلیدی:
سیاسی