پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): شاید اولین و ابتداییترین، و البته اساسیترین مبحث لازم، جهت فراگیری در علوم دینی این باشد که اصلاً بدانیم "علوم دینی" یعنی چه؟ کدام موضوعات را شامل میشود؟ و بالاخره آن که به چه دردی میخورد؟
اگر به همین چند نکتهی مهم فکر شود، سؤال فوق مثل آن میماند که پرسیده شود: انسان تا کِی باید فکر کند؟ تا کِی و کجا باید بشناسد؟ محدوده یا شعاع شناخت در هر علمی و موضوعی چیست و سقف آن کجاست؟!
پایه و اصل علوم دینی:
پایه و اصل علوم دینی "توحید و معاد" میباشد.
الف - بدیهی است از آنجا که "اصول دین"، از بدیهیات عقلی و فطری انسان میباشد، انسان راه گریزی از آن ندارد، بلکه اگر "حقیقی" را نشناسد، حتماً "بدلی و جعلی" را جایگزین آن مینماید. یعنی اگر کسی خدا، خالق، مالک، إله، معبود و ربّ حقیقی را نشناخت، حتما و یقیناً و بدون استنثاء، خدایان، مالکان، معبودان و ارباب دروغین و جعلی را جایگزین مینماید؛ و اگر "معاد = عود = بازگشت" حقیقی را نشناخت، عاقبت و پایان دروغین و جعلی را جایگزین آن مینماید و بیراهه میرود!
در این حقیقت، دیگر فرقی ندارد که آن جایگزینهای جعلی، اَشکال خرافات سنّتی (بت پرستی، فرعون پرستی، اعتقاد به تناسخ و ...) را داشته باشد و یا به ظواهر مدرن آراسته شده باشد و تحت عنوان "ایسم"ها مطرح گردد.
*- حال آیا کسی میتواند بگوید که تا کِی باید خداشناسی و معادشناسی نمود و محدوده و سقفش چیست و کجاست؟! و یا تا کِی و کجا باید "معاد اندیشی" نمود؟!
ب – از آنجا که تعریف انسان، به جسم او نیست که فقط تعریفی حیوانی دارد، بلکه به جهانبینی و تعلقات اوست، کسی که "مبدأ و معاد" حقیقی را نشناسد، نداند که خالق، مالک و معبود او کیست و به کجا باز میگردد، یقیناً تعریف خود را نیز از دست میدهد، یا به تعبیر دیگری دچار "خودفراموشی = الینه" میشود. خود را حیوان دوپا، حیوان ناطق، ابزار تولید، وسیله شهوت و ... تعریف میکند و بالتبع به جای راه رشد، راه گمراهی و هلاکت را میپیماید. چنان که فرمود: اگر خدا را فراموش کردید، خودتان فراموش کرده و از پوستهی (یا مجرای) حقیقی خود خارج (فاسق) میشوید:
« وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » (الحشر، 19)
ترجمه: و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.
*- حال آیا کسی میتواند بگوید که شعاع و محدودهی "خود شناسی" کجاست؟ و یا میتواند حکمت، ضرورت و فواید آن را برشمرد؟!
علوم دینی:
پس از این اصول و توابعش (نبوت، وحی، ولایت)، برای کسی که خدا و معاد را شناخته است و بالتبع تعریفی صحیحی از خود، مبدأ و نهایتش دارد، کدام علمی، "علوم دینی" نمیباشد؟!
عالَم هستی، تجلی عِلمِ خداوند سبحان میباشد. عالَم، یعنی عَلَمها و نشانههای علیم؛ و عالِم (دانشمند) کسی است که این نشانهها را میشناسد و دانشپژوه (مُتِعَلّم) کسی است که به دنبال شناخت این نشانهها میباشد. و البته که نشانه، حتماً صاحب نشانه و هدف را نشان میدهد.
بنابر این، از ادبیات و هنر گرفته، تا فیزیک و شیمی، تا نجوم و علوم طبیعی، تا فلسفه و ریاضیات ... و خلاصه هر چه که هست، در حیطهی همان "علوم دینی" قرار دارد.
*- آیا حال کسی میتواند علم را "تقسیم به دینی و غیر دینی" نماید و بپرسد: تا کجا باید کسب علم نمود و چرا؟!
فقه و اجتهاد:
احکام، تنها بخشی از "علوم" را تشکیل میدهند که به حسب ظاهر در حوزهی فقه مطرح میباشد و عالِم به آن را مجتهد و فقیه میگویند. چنان که عالِم به فیزیک را فیزیکدان و یا عالِم به ادبیات را ادیب، یا عالِم به علم پزشکی را پزشک میگویند. اما، واقع این است که "احکام"، یعنی قوانین و حقوق و عالِم این علم نیز میشود "حقوقدان".
*- آیا کسی میتواند بگوید که ما تا چه حدی و تا کجا حق و حقوق داریم؟ تا چه حدی به "قوانین" احتیاج داریم، کاربرد آنها چیست؟ و سقفشان کجاست؟!
*- اما، در عین نیاز به حقوق (احکام) و ضرورت دانستن آن، نه همگان "حقوقدان" هستند و نه همگان فقیه. بلکه یک عده میروند در رشتهی حقوق و زیر مجموعههایش [حقوق عمومی، حقوق مدنی، حقوق کیفری، حقوق بین الملل، حقوق اقتصادی و ...]، تحصیل تخصصی میکنند، استاد دانشگاه در رشتههای حقوق، و یا وکیل و یا قاضی و یا فقیه میشوند، و یک عدهی دیگر، در آن چه نمیدانند، به آنها رجوع میکنند. چنان که در پزشکی، مهندسیهای گوناگون، حتی نانوایی و خیاطی نیز همینطور میباشد. پس، به کسانی که رجوع میکنند «مُراجع و مُقلِد» گفته میشود و به کسانی که به آنها رجوع میشود، «مرجع تقلید» گفته میشود.
در اسلام:
در اسلام نیز ضرورت و نیاز به تحصیل علوم فقهی و آگاهی از مسائل (احکام و قوانین)، مانند همهی امور و شئون زندگی فردی و اجتماعی میباشد. هر مکلفی باید حقوق و احکام اولیهی خود را بداند و در ریز آنها یا سایر احکام، به فقیه مراجعه نماید، چرا که خودش نمیداند و او میداند.
مثال:
همه به حکم عقل میدانند که "سلامتی" خوب و لازمهی حیات و عمر بیشتر و موفقیتها میباشد – همه میدانند که "حفظ سلامتی" نیز ضروری است – همه میدانند که به هنگام بروز خطر و به مخاطره افتادن سلامتی، باید علت و آفت را دور کرد، همه میدانند که اگر خودشان علم محافظت یا دور کردن آفت را ندارند، باید به متخصص و توانمند مراجعه کنند [تا اینجا میشود علوم عقلیِ پایه و اساسی] – از سوی دیگر، عموم مردم (به تناسب)، در امور بسیاری از شئون فردی و اجتماعی، مانند خوراک، یا بهداشت عمومی – نظافت – پوشاک مناسب فصل یا مکان – نظم شخصی یا عمومی و ...، به قواعد و قوانین بسیاری علم دارند و رعایت نیز میکنند؛ [تا اینجا میشود علم و آگاهی به ضروریات مستمر از احکام، حقوق و قوانین] – و همگان در رفع نیاز به آن چه که خود علم و توان آن را ندارند، به دیگران رجوع میکنند [میشود: اطاعت و یا تقلید از مرجع ذیصطلاح].
*- بنابر این، هر مکلفی باید احکام ضروری خود را فرا بگیرد (چنان که بسیاری از حقوق و قوانین مربوط به تَن و یا حقوق شهروندی یا ترافیک و ... را فرا گرفته است) – سپس اگر در خود ذوق و تمایل تحصیل تخصصی میبیند، میتواند برود در رشته حقوق (فقه) تحصیل کند و اگر ذوقها، استعدادها و یا امیال دیگری دارد (مثلاً صنعتگری)، در رشتهی خود متخصص میشود و در حقوق و احکامی که نمیداند، به آن که میداند، رجوع میکند.
مجتهد، به هنگام بیماری نزد پزشک میرود – اگر خودوری او نیاز به تعمیر داشته باشد، نزد مکانیک میرود – اگر در خود ذوق و استعداد ریاضی یافت، نزد ریاضی دان میرود و برای خرید نان نیز به نانوایی مراجعه میکند؛ آنها نیز متقابلاً در تخصص خود تحصیل و کار میکنند، طبق احکام ضروری که فراگرفتهاند عمل میکنند و در سایر نیازهایی که علم به آن ندارند، به مجتهد و فقیه رجوع مینمایند.
***- بنابراین، در این پهنهی "عِلم، عالِم و معلوم"، و در این چرخهی حیات و نظم حاکم بر کارگاه هستی، محدودیتی برای "عِلم" وجود ندارد و انسان عاقل، تا زنده و عقلش سالم است، تفکر میکند و علم میآموزد؛ بنابر این اگر "خداشناس و معاد شناس" بود و به آن اعتقاد داشت، تمامی علوم برای او، همان "علوم دینی" میباشد و در احکام و حقوق نیز به حقوقدان (فقیه) رجوع مینماید؛ و در غیر این صورت، هر چه بیاموزد نیز فقط "علوم ابزاری" و برای مصرف "تن و بدنِ حیوانی" و آن هم بدون اهداف انسانی خواهد بود.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
کسب علم دینی تا کِی؟ چرا؟ چگونه؟ چقدر؟ آیا همه باید مجتهد شوند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8226.html
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام علم