ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همانطور که مرقوم نمودید، خداوند متعال به ملائک فرمود: « وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً - و (به ياد آر) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد» (البقره، 30)
الف - در اذهان اینگونه شایع شده است که حضرت آدم علیهالسلام به خاطر اغوای شیطان و از روی تنبیه به زمین فرستاده شد! در صورتی که چنین نیست، بلکه خداوند متعال اراده نمود تا آدم علیهالسلام و از نسل او انسان را خلق نماید و جایگاه عنصری او را زمین قرار داد، اما جایگاه معنوی او، همان مقام اعلی میباشد.
از این رو، مسئلهی اغوا، منجر به زندگی با مشقات حیات طبیعی در زمین گردید. همانطور که اگر اولاد آدم (ع)، اهل تقوا باشند، خوفی بر آنان نیست و اگر لباس تقوا از آنان گرفته شود، بدیهای طینت آنها بیرون بریزد و ...، دچار مشقت خواهند شد.
ب – بهشتی که حضرات آدم و حوا (ع) در آن بودند، بهشت اخروی نبوده است. به آن بهشت شیطان راه ندارد، مضافاً بر این که کسی نیز از آن اخراج نمیشود، بلکه بهشت برزخی بوده است و انس و جنّ به برزخ راه دارند. چه برزخ قبل از حیات دنیوی و چه برزخ بعد از مرگ.
ج – بیان « إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً »، به شخصیت حقیقی آدم و اولاد او اختصاص ندارد، بلکه به شخصیت معنوی و حقوقی آنها تصریح مینماید. خداوند متعال نفرمود که میخواهم موجودی به نام «آدم» خلق کنم و او را در زمین قرار دهم، بلکه فرمود: میخواهم خلیفهی خود را [یعنی مخلوقی که مظهر اتمّ اسما و صفات من (مستخلف) است را در زمین قرار دهم. از این رو شاهدیم که هبوط حضرت آدم علیهالسلام، به همراه توبه، نبوت و رسالت بوده است.
چنان چه حضرت آیت الله جوادی آملی میفرمایند: « مقصود از خليفه شخص حقيقى آدم نيست، بلكه مراد، شخصيت حقوقى آدم و مقام انسانيت است، يعنى خليفةالله، مطلق انسانها، يا دست كم نوع انسانهاى كامل هستند و مقصود از مستخلف عنه خداوند سبحان است، نه گروهى از فرشتگان كه در زمين مى زيستند، يا جنيان مفسد و خونريزى كه منقرض شدند، يا انسانهاى پيشين موسوم به نسناس، يا مطلق موجودات عالم».
د – اما در مورد گناه حضرت آدم علیهالسلام، به شرح ذیل از تفسیر المیزان اشاره میشود:
« درباره مقام حضرت آدم و ارتکاب گناه و فریب شیطان را خوردن و خوردن از درخت ممنوعه بحث های مفصلی در کتب کلامی و تفسیری شده که به صورت اجمال عرض می کنیم: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ، فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ)»
خطيئه و گناه آدم، چه معنا دارد؟ مگر پيامبر هم گناه مىكند؟ در پاسخ از اين سؤال مىگوئيم، آنچه در بدو نظر از آيات ظاهر ميشود، اين است كه آن جناب رسما گناه كرده، مانند جمله «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ»از اين درخت نخوريد كه از ستمگران ميشويد و نيز جمله « وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» - آدم پروردگار خود را نافرمانى كرد، و در نتيجه گمراه شد. و نيز اعترافى كه خود آن جناب كرده و قرآن آن را حكايت نموده فرموده« رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا، وَ تَرْحَمْنا، لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» - پروردگارا به خود ستم كرديم، و اگر ما را نيامرزى، و رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود .
اين آن مطلبى است كه از نظر خود اين ظواهر، و قطع نظر از رسيدگى به دقت همه آيات داستان، بنظر مىرسد، اما اگر در همه آيات داستان تدبر كنيم، و نهى از خوردن درخت را مورد دقت قرار دهيم، يقين پيدا مىكنيم كه نهى نامبرده نهى مولوى نبوده، تا نافرمانيش معصيت خدا باشد، بلكه تنها راهنمايى و خير خواهى، و ارشاد بوده، و خداى تعالى خواسته است مصلحت نخوردن از درخت و مفسده خوردن آن را بيان كند، نه اينكه با اراده مولوى آدم را وادار به نخوردن از آن كند.
دليل اين معنا چند چيز است، اول اينكه خداى تعالى هم در آیه مورد بحث و هم در سوره اعراف، ظلم را متفرع بر مخالفت نهى كرده و فرموده: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ، فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» و آن گاه در سوره طه اين ظلم را به شقاوت مبدل نموده، و فرموده « فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى » مواظب باشيد شيطان شما را بيرون نكند، و گر نه بدبخت میشويد.
آن گاه اين بدبختى را در چند جمله كه به منزله تفسير است بيان كرده و فرموده:« إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فيها وَ لا تَعْرى وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فيها وَ لا تَضْحى» - تو در اين بهشت نه گرسنه میشوى و نه تشنه و نه عريان و نه گرمازده. خداوند با اين بيان روشن كرده كه مراد به شقاوت، شقاوت و تعب دنيوى است، كه از لوازم جدا ناشدنى زندگى زمينى است، چون در زمين است كه انسان به گرسنگى و تشنگى و لختى، و امثال آن گرفتار میشود.
پس معلوم شد خدا آدم را نهى كرد تا گرفتار اينگونه عوارض نشود، و هيچ علت ديگرى كه باعث نهى مولوى باشد، بيان نكرد، پس به اين دليل نهى نامبرده ارشادى بوده، و مخالفت نهى ارشادى گناه نيست، و مرتكب آن را خارج از رسم عبوديت نمىشمارند.
حال كه مسلم شد نهى مزبور ارشادى بوده، بايد ظلم در آن چند جمله را هم طورى معنا كنيم، كه به نافرمانى و معصيت سر در نياورد، و آن اين است كه بگوئيم: مراد از آن، ظلم بنفس، و خود را گرفتار تعب و هلاكت كردن است، نه ظلم بحقوق خدا، كه در باب مسئله ربوبيت و عبوديت، از منافيات شمرده میشود» (طباطبایی، محمد حسین، المیزان، (ترجمه) انتشارات جامعه مدرسین، ج1، ص207)
کلمات کلیدی:
قرآن سوره بقره