ایکس – شبهه – پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متن و ترجمه: آیاتِ موضوع به شرح ذیل است (البقره، 73 و 74):
«فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»
ترجمه: پس گفتيم: پارهاى از گاو را به مقتول زنيد [تا زنده گردد]. آرى خداوند مردگان را اين گونه زنده مىكند و [بدين سان] نشانههاى قدرت خود را به شما نشان مىدهد، باشد كه بينديشيد.
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»
ترجمه: پس از آن [همه معجزات] دلهاى شما سخت شد، به سختى سنگها يا سختتر از آن، در حالى كه از پارههاى سنگها، جوىها مىجوشد و پارهاى از آنها مىشكافد و آب از آن خارج مىشود و برخى از آنها از هيبت خدا فرو مىريزد، و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست.
الف – قوم حضرت موسی علیهالسلام، حالات، مواضع و رفتارهایشان، همان حالات، مواضع و رفتارهای بیشتر مردمانی که اهل دنیا هستند میباشد، لذا در قرآن کریم مثالهای بسیاری از احوال آنان آورده شده، تا درس و عبرتی برای همگان باشد.
از جمله همین حکایت است. شخصی به قتل رسید، مقتول شناخته نشد، بیگناهی متهم شد و خداوند دستور داد گاوی را ذبخ کنند و پارهای از جسم آن را به مقتول بزنند، تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند. یعنی معجزه و نشان دادن قدرت خدا – زنده شدن مردگان و دلیلی بر رسالت حضرت موسی علیهالسلام.
ب – اما قوم حضرت موسی علیهالسلام، بسیار جاهل و بالتبع غافل و اهل دنیا بودند، لذا به رغم آن که معجزات بسیاری برای آنها آمد، با هر معجزهای اظهار ایمان و اسلام (تسلیم شدن به خدا و نبی) مینمودند، اما دوباره و به سرعت به همان کفر، شرک، نفاق، دنیاطلبی، غفلت و ... باز میگشتند، چنان چه در یک غیبت صغری (کوتاه)، اغلب گوساله پرست شدند، هر چند که معجزه شکافتن دریا و غرق فرعون و جنودش را دیده بودند! این، حکایت اغلب مردمانی است که ایمانهای ضعیف و متزلزلی دراند، لذا هر آنی که معجزات الهی را میبینند، تکانی میخورند، اما سریعاً به نقطه اول باز میگردند.
ج – خداوند متعال میفرماید: این معجزه را نیز دیدید، ابتدا متعجب شده و اظهار ایمان کردید، اما سریعاً به همان کفر، شرک، نفاق و جهل خود بازگشتید، چرا که «قلب» شما مانند سنگ (كَالْحِجَارَةِ) سخت شده است و ایمان به آن نفوذ ندارد.
مراحل وجودی و رشد:
انسان، به صرف برخورداری از شکل ظاهری، انسان نمیباشد. او باید مراحل متفاوتی از عوالم وجود و حیات را طی کند تا به مرحله انسانیت برسد و سپس مراتب انسانی را تا اعلا علیین بالا رود. «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند».
در یک دستهبندی کلی، این مراحل وجودی عبارتند از: جمادی، نباتی، حیوانی و انسانی. چنان چه مولوی در وصف این مراحل تکاملی در انسان میگوید:
از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مُردم به حیوان برزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کِی ز مردن کم شدم
حملهی دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک پرّ و سر
وز مَلک هم بایدم جستن ز جو کلّ شیء هالِک الاّ وَجهَهُ
بار دیگر از مَلک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انّا إلیهِ راجِعون
زندگی جمادی:
برخی در همان مرحله نخست جمادی متوقف میشوند. هیچ هدف و دغدغهای ندارد. جمود صرف هستند. خداوند متعال میفرماید: اینها مثل سنگ و حتی بدتر از آن هستند «كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ»، چون از سنگ گاهی چشمهای میجوشد و یا از خوف خدا متلاشی میشود، اما به اینها قطرهای از فهم و شعور و ایمان نفوذ نمیکند و خیری هم بیرون نمیآید. خداوند متعال در آیه بعد، دربارهی این سنگدلان میفرماید که به هیچ وجه طمع ایمان از آنها نداشته باشید، قرآن را میشنوند، تحریف میکنند و به این کار خود نیز آگاهند.
زندگی نباتی:
برخی از این مرحله گذر میکنند و وارد زندگی نباتی میشوند، اما آنها نیز در این مرتبهی از حیات متوقف میگردند. دغدغهای جز گرفتن غذا و آب از زمین و رسیدن به اندام، مو، ناخن و ... ندارند؛ البته نه تنها سایه، چوب، میوه و بار مثبتی نمیدهند، بلکه فقط هیزم جهنم را رشد میدهند. خداوند در قرآن کریم از آنها به عنوان درختانی چون: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ – شجره ملعونه در قرآن – الإسراء، 60» مینامد و حرف، مرام، فعل و قول آنها را به باروری درخت ناپاک و خبیث مثال میزند:
«وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ» (ابراهیم ع، 26)
ترجمه: و مثال كلمه پليد (ساختار، شاکله، رفتار و گفتار مبتنی بر كفر و شرك و نفاق و ظلم و ...) مانند درخت پليدى است كه از روى زمين بركنده شده (از ريشه درآمده) هيچ ثبات و قرارى ندارد.
زندگی حیوانی:
برخی از این مرحله نیز گذر میکنند و وارد مرحله حیوانی میشوند، اما در همین مرتبه توقف میکنند. آنها حیوانی بیش نیستند، خواه برای خانوادهی خود با شکار دیگران آذوقهای تهیه کنند، خواه از مرزهای خود دفاع کنند و یا حتی از صاحبان خود دفاع کنند و یا حامل بار آنها گردند ...، حالات و رفتار آنان کاملاً حیوانی است. لذا خداوند خالق و علیم، از آنها به عنوان حیوان و بلکه پستتر نام میبرد، هر چند ظاهرشان بسیار آراسته و شبیه انسانهای با شعور و منطقی باشد:
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (الفرقان، 44)
ترجمه: آيا مىپندارى بيشتر آنان مىشنوند يا مىانديشند؟ (نه) آنها جز همانند چارپايان نيستند بلكه گمراهترند.
انسان:
برخی از مرحلهی حیوانیت نیز گذر میکنند و وارد حیات انسانی میشوند که کف آن اسلام (تسلیم حق شدن) و سقف آن ایمان و یقین کامل به الله جلّ جلاله و معاد است، که از این گروه همیشه تحت عناوینی چون: والذین امنوا و عملوالصالحات، متقین، مؤمنین، خاشعین و ... یاد میگردد.
کلمات کلیدی:
قرآن سوره بقره حج