نهج البلاغه، خطبه 163 (برخی نسخ 162)
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام:
الْحَمْدُ لِلّهِ خالِقِ الْعِبادِ، وَساطِحِ الْمِهادِ، وَ مُسیلِ الْوِهادِ، وَ مُخْصِبِ النِّجادِ.
حمد خدای را که آفریننده بندگان، و گستراننده مهدها (زمین و ...)، و جاری کننده آب در زمینهای گود، و رویاننده گیاه در زمینهای بلند است.
لَیسَ لَیسَ لِأوَّلِیتِهِ ابْتِداءٌ، وَ لا لِاَزَلِیتِهِ انْقِضاءٌ .
برای اولیّت او ابتدا (شروعی) نیست، و ازلیّتش را پایانی نیست.
هُوَ الاْوَّلُ لَمْ یزَلْ، وَ الْباقى بِلا اَجَل.
او اوّل بی آغاز، و باقی بی آخر است.
خَرَّتْ لَهُ الْجِباهُ، وَ وَحَّدَتْهُ الشِّفاهُ.
جبینها (پیشانیها) به تعظیمش بر زمین، و لبها به توحیدش گویاست.
حَدَّ الأشْیاءَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَها اِبانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِها.
اشیاء را در هنگام خلقت حد (اندازهگذاری) نمود تا از همانندهای خود جدا شوند (همه شبیه هم نشوند).
لا تُقَدِّرُهُ الاَوْهامُ بِالْحُدُودِ وَالْحَرَكاتِ، وَ لا بِالْجَوارِحِ وَالاَدَواتِ.
اوهام بشری نتوانند او را با حدود و حرکات و با اعضاء و ابزار اندازه گیری کند.
لا یقالُ لَهُ مَتى، وَ لا یضْرَبُ لَهُ اَمَدٌ بِحَتّى.
گفته نمیشود از کی بوده، و تا چه زمان خواهد بود برای او بیان نگردد؟
الظّاهِرُ لا یقالُ مِمّا؟ وَالْباطِنُ لا یقالُ فیما؟
او آشکار است ولی نتوان گفت (ظهورش) از چیست و او باطن است ولی نتوان گفت در چیست؟
لا شَبَحٌ فَیتَقَضّى، وَ لا مَحْجُوبٌ فَیحْوى.
جسم نیست که زوال پذیرد، مستور نیست تا چیزی او را پوشانده باشد.
لَمْ یقْرُبْ مِنَ الاَشْیاءِ بِالْتِصاق، وَ لَمْ یبْعُدْ عَنْها بِافْتِراق.
نزدیکی او با اشیاء با چسبندگی نیست و دوری او از آن ها با مفارقت و جدایی نمیباشد.
لایخْفى عَلَیهِ مِنْ عِبادِهِ شُخُوصُ لَحْظَة، وَ لا كُرُورُ لَفْظَة،
کمترین نگاه بندگانش از او پنهان نیست، و تکرار هیچ لفظی برای او خفایی ندارد
وَ لاَ ازْدِلافُ رَبْوَة، وَ لاانْبِساطُ خُطْوَة فى لَیل داج،
نه نزدیک شدن به یک بلندی (پناه گرفتن پشت بلندیها) و نه باز نهادن گامی در شب تاریک،
وَ لا غَسَق ساج یتَفَیاُ عَلَیهِ الْقَمَرُ الْمُنیرُ، وَ تَعْقُبُهُ الشَّمْسُ ذاتُ النُّورِ فِى الاُفُولِ وَالْكُرُورِ،
و نه در سکون شبانگاهی، که ماه روشن در سایه آن حرکت میکند، و آفتاب نورانی در حال غروب و نمودار شدن پس از آن،
وَ تَقَلُّبُ الاَزْمِنَةِ وَالدُّهُورِ مِنْ إِقْبَالِ لَیلٍ مُقْبِلٍ وَ إِدْبَارِ نَهَارٍ مُدْبِرٍ
و دگرگونی زمانها و روزگاران از روی آوردن شبی که میآید و روزی که برمی گردد، [هیچ یک از او پنهان نیست].
قَبْلَ كُلِّ غایة وَ مُدَّة، وَ كُلِّ اِحْصاء وَ عِدَّة.
پیش از هر نهایت و مدّتی، و هر ضبط کردن و شمردنی وجود داشته.
تَعالى عَمّا ینْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفاتِ الاَقْدارِ، وَ نِهایاتِ الاَقْطارِ، وَ تَاَثُّلِ الْمَساكِنِ، وَ تَمَكُّنِ الاَماكِنِ.
برتر است از حدود و اندازههایی که تحدیدکنندگان (حد گذاران) به او نسبت میدهند، و از داشتن نهایت اقطار مختلف، و قرار گرفتن در مساکن، و جای گرفتن در اماکن که برایش خیال میکنند.
فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ، وَ اِلى غَیرِهِ مَنْسُوبٌ.
زیرا حدود (و اندازهها)، برای آفریدگان او قرار داده شده و به غیر او منسوب است (اختصاص دارد).
لَمْ یخْلُقِ الاَشْیاءَ مِنْ اُصُول اَزَلِیة، وَ لا مِنْ اَوائِلَ اَبَدِیة، بَلْ خَلَقَ ما خَلَقَ فَاَقامَ حَدَّهُ، وَ صَوَّرَ ما صَوَّرَ فَاَحْسَنَ صُورَتَهُ.
اشیاء را از ریشههای ازلی و مبادی اولیهای که ابدی باشند نیافریده است. ، بلکه آنچه را به وجود آورد خودش حدّش را معین نمود، و آنچه را صورت داد، نیکو صورت داد.
لَیسَ لِشَىْء مِنْهُ امْتِناعٌ، وَ لا لَهُ بِطاعَةِ شَىْء انْتِفاعٌ.
چیزی از فرمانش امتناع نورزد، و او را از طاعت چیزی سودی نرسد.
عِلْمُهُ بِالأَمْواتِ الْماضینَ كَعِلْمِهِ بِالأَحْیاءِ الْباقینَ،
علم او به مردگان گذشته، همچون علمش به زندگان باقی است،
وَ عِلْمُهُ بِما فِى السَّمواتِ الْعُلى كَعِلْمِهِ بِما فِى الاأَرْضینَ السُّفْلى.
و دانش او به آنچه در آسمانهاست همچون دانش اوست به آنچه در طبقات پایین زمین است.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه توحید امیر المومنین