پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): از تفسیر معذوریم و در مورد بیان نکات یا شرح هر آیهای از آیات قرآن حکیم، کتابها میتوان نوشت، لذا در این مختصر فقط به چند نکته به صورت اجمال اشاره میگردد.
متن و ترجمهی آیه، که باید به همراه آیات و قبل و بعدش مورد توجه قرار گیرد، به شرح ذیل میباشد:
« وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ * وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ * ...» (الأعراف، 198 تا201)
ترجمه: و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمیشنوند! و آنها را میبینی (که با چشمهای ظاهریشان) به تو نگاه میکنند، اما در حقیقت نمیبینند!» * (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان * و هرگاه وسوسهای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست! * پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.
یک – بحث از دعوت خداوند متعال، توسط رسول اعظمش صلوات الله علیه و آله میباشد که آیات قرآن کریم، متن این دعوت است.
دو – مردمان به حسب ظاهر همه یک شکل هستند، همه چشم و گوش و ... دارند، اما به حسب باطن متفاوت هستند و چشم (بصیرت) بسیاری کور است و بر گوشهایشان پرده افتاده و هیچ سخن حقی را دریافت، فهم و درک نمیکنند. لذا میفرماید: این عده صدای تو را میشنوند، اما نمیشنوند؛ به تو (یا امروزه آیات قرآن مجید) نگاه میکنند، اما در حقیقت کور هستند و هیچ نمیبینند.
سه – مخاطبین اولیهی کلام وحی، به ویژه در زمان حیات ایشان، افراد جاهلی بودند که حتی از تربیت و ادب اجتماعی به دور بودند، بالتبع برخوردهای بیادبانه نیز داشتند، فحش، ناسزا، تهمت، افترا، درشت گویی و پرخاش، داد و بیداد و ...، شیوهی سخن آنها بود (و هست)، مضافاً بر این که به آزار و اذیت روحی و روانی و یا حتی جسمی و مادی نیز اقدام مینمودند (و مینمایند).
بدیهی است که در برخورد اول، میتوان پاسخ سخت، محکم و مناسب داد و البته پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، توان آن را نیز داشتند، منتهی جذب عمومی، مستلزم "گذشت" از این برخوردهای شخصی میباشد، مستلزم ندیده گرفتن و نشنیده گرفتن میباشد، لذا فرمود: « خُذِ الْعَفْوَ ».
چهار – منتهی کار با عفو به اتمام نمیرسد، بلکه تربیت لازم است؛ و آن نیز نه فقط در حد نصیحت، لذا از فعل "امر" استفاده نمود و فرمود: آنها را امر به معروف کن « وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ ».
نکته – کاربرد این آیات امروزه اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست، اگر چه مورد سوء استفادهی فاسدان و منکران نیز قرار میگیرد! فساد و تباهی به راه میاندازند، اگر کسی به آنها کاری نداشت، شدت میبخشند، اما اگر به دام افتادند و بنابر تنبیه و مجازات شد، دم از رأفت اسلامی و گذشت میزنند! یا مثلاً چنان میگویند: اسلام پس از چند سال شراب را حرام کرد، که گویی اسلام با انقلاب وارد این کشور شده است و فرهنگ مردم ما، 1400 سال با اسلام شکل نگرفته است - یا در عرصهی سیاست میگویند: باید با دشمنان خونآشام اسلام و مسلمین، با لبخند و دست گُل مواجه شد و از خطاهای آنان درگذشت! در حالی که آیات برخورد و شدت بر دشمنان نیز بسیار روشن و واضح است – یا میگویند: باید تمامی افکار و عقاید را پذیرفت و به آنها احترام گذاشت، که این یک دروغ محض، حکمی غیر معقول و منافی هدایت و وحی و سیرهی عقلا، حکما و به ویژه انبیا و اولیای الهی میباشد.
از این رو شاهدید که علمای بزرگ ما، با بدگوییها و درشتگوییهای جاهلانه شخصی کاری ندارند، اما اجازه نمیدهند که به این بهانه، به اسلام و مسلمین حمله و یا اهانت شود.
پنج – اما معنای جاهل، کسی نیست که علم ندارد، بلکه کسی است که عقل ندارد. جهل مقابل عقل است و نه مقابل علم. لذا بسیاری را میبینید که علم دارند، اما عقل ندارند و جاهلند و گاه با افراد نسبتاً کم دانشی مواجه میگردید که بسیار عاقل و بصیر هستند.
دستور اسلام در مواجهه با "جاهل"، همیشه "اعراضی" بوده است. یعنی باید از آنها دور شد و آنها را به نحو احسن از خود دور نمود. عاقل منفعل جاهل نمیشود. و معنایش این نیست که او و مواضع جاهلانهاش را محترم شمرده و روی چشم میگذارد!
وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
اما، دربارهی آیه 200 از سوره انعام که موضوع سؤال میباشد (در سوره فصلت، 36 نیز تکرار شده است):
شیطان: ابتدا توجه داشته باشیم که "شیطان" فقط شخص ابلیس لعین نمیباشد، بلکه هر دور شده از رحمت الهی، هر تمرد کننده از حق و فرامین الهی، که بالتبع خودش و کارهایش فانی هستند، و هر منحرف و منحرف کنندهای، خودش شیطان میباشد. ابلیس نیز اسم یک شخص است که به خاطر این مواضع، "شیطان" لقب گرفته است.
از این در قرآن کریم به "شیاطین جنّ و انس" تصریح شده است. در قرآن مجید، کلمه (یا اسم) شیطان به صورت مفرد در هفتاد مورد و به صورت جمع (شیاطین) در هجده مورد، به کار رفته است. پس، ابلیس رجیم، خودش شیطان است و سایر ایادی او از جنّ و انس نیز شیطان هستند.
نَزغ: به معنای مداخله، جهت خرابکاری و تباه کردن میباشد. بنابراین در آیهی کریمه میفرماید: هر موقع دیدید که "شیطان – اعم از جنّ و انس"، قصد نزدیک شدن، ورود، نفوذ، خرابکاری، تباهی و فساد دارد، [در تعقل، تفکر، قلب و عمل]، به خدا پناه ببرید.
•- بدیهی است که انسان از یک سو ضعیف است و از سوی دیگر همه چیز را نمیداند و نمیبیند؛ اگر یک شیطنت، توطئه و فتنهی آشکار را تشخیص دهد، صدها شیطنت و مکر دیگر را نمیبیند، پس توان دفاعی او ضعیف است؛ مضافاً بر این که اگر از یاد خدا غفلت کند و از او دور شود، خودش نیز یک شیطان میشود [اگر چه یک شیطان بچه]. اما وقتی به خداوند علیم، حکیم، خبیر و قادر پناه برد، دیگر در یک قلعهی غیر قابل نفوذ قرار میگیرد، خودش نیز بحول و قوهی الهی، قوی میگردد [مثل قطرهی سرگردانی که به اقیانوس وصل شده است]؛ لذا شیاطین جنّ و انس، نمیتوانند در او و در کار او نفوذ کنند و بر او و اراده و عملش سلطه یابند، چنان که در مورد شیطان فرمود:
« إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ » (النّحل، 99 و 100)
ترجمه: چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند، تسلّطی (غلبه و سلطهای) ندارد * تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او [= خدا] شرک میورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند).
طواف شیطان:
اما، چنین نیست که شیطان (اعم از ابلیس لعین یا سایر شیاطین جنّ و انس)، از مؤمن ناامید شده و او را رها سازند. از این رو، دائماً دور قلب او طواف میکنند و مترصند که روزنهای برای نفوذ از راه نفس به قلب پیدا کنند و در آنجا شروع به افساد و تباهی (نَزغ) نمایند. اما اگر شخص مؤمن باشد، شیاطین هیچ راه نفوذی نمییابند؛ چنان که به رغم تمامی شیطنتها، هیچ راه نفوذی به اهل عصمت علیهم السلام نمییابند.
بصیرت:
پس، فرمود: « إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ »؛ یعنی به محض آن که در ظاهر و باطن (و با قوهی عاقله و ادراکات و با چشم بصیرت)، احساس کردید که شیطان قصد نفوذ و تباهی (فساد) دارد، « تَذَكَّرُوا = خدا را یاد کنید».
•- همانطور که فراموشی خداوند سبحان، سبب "خودفراموشی" یا به تعبیر امروزی "الیناسیون و الینه شدن" میگردد، یاد خدا نیز سبب خودشناسی، جهانبینی، انسانشناسی، دوستشناسی، دشمنشناسی، راه شناسی و در کلمه "بصیرت" میگردد؛ لذا فرمود که فوری خدا را یاد کنید؛ چون آنان که خدا را یاد میکنند، « فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ »، در اثر این اتصال، بینا و با بصیرت میگردند.
آیتالله جوادی آملی:
« حاصل آن که، مؤمن متذکر در دژ خداوند است و شیطان در او نفوذ نمی کند. زیرا او توانایی غلبه بر او را ندارد. چون شیطان از آن دژ مستحکم رانده شده است و از سدی که خداوند با قدرت خود ساخته، دور گردیده است و هر گاه که شیطان راهی به او نداشته باشد و قبیله او و سوارگان و پیادگان سربازان و لشکریانش نیز راهی به او نیابد؛ چنین بندهای آنچه را با قلب مشاهده می کند و با گوش درون می شنود و با چشم بصیرت می بیند، حق است و هر چه در خواب یا بیداری برای او تمثل یابد، الهامی ربانی یا فرشته ای است آسمانی، نه نفسانی است و نه شیطانی. زیرا فرض بر آن است که او با تزکیه ی نفس و یاد پروردگار خویش رستگار شده، از آلودگی نفس که به ناامیدی میانجامد، نجات یافته است و نفس خود را به تقوا ریاضت داده، به واسطهی طاعت و بندگی پاک ساخته، از طغیان و سرکشی برحذر داشته است. » (تفسیر ذیل آیه).
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
تفسیر و نکات آیه دویست از سوره مبارکه اعراف [وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ ...] را تفسیر، تبیین و تشریح نمایید.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8668.html
کلمات کلیدی:
قرآن سوره اعراف