پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر شما اهل ایمان و ذکر شدهاید که نقض آیه را تجربه کرده باشید؟! یا مگر آنان را که تجربه نمودهاید، اهل ایمان و ذکر بودهاند؟!
همانطور که مرقوم نمودید: «اِشکال از خود انسان است»؛ به قول حکما، «نقص و ضعف در "قابل" است و نه در "فاعل"» و به قول شعرا: «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست»؟!
اگر ما سیگار و آثارش را شناختیم، اما خدا را نشناختیم – اگر ندانستیم که ذکر خدا چیست و تنوانستیم [یا نخواستیم] او را یاد کنیم و ...، اشکال به ما برمی گردد.
اگر چه مقصود شما مشخص است، اما بالاخره این جملات هستند که بیانگر مقاصد میباشند، لذا باید با دقت سخن گفت و نوشت. مبادا بیمنطق باشد – مبادا بیادبانه، متکبرانه و توأم با جسارت باشد - مبادا همراه با دروغ، تهمت، افترا، اهانت و تسخیف باشد. به ویژه در مورد خداوند سبحان باید دقت نمود که مبادا افترای به او باشد که فرمود «افترا زنندگان به و تکذیب کنندگان آیاتش، ظالمترینها هستند» و مبادا بوی کفر و شرک دهد!
شما به قول خودتان نمیخواهید کفر بگویید، اما با یک "ولی"، ضمن آن که به او اتهام "ناتوانی" زدید، و بیانش را صادق نداستید [در واقع خطا دانستید]، برایش "شریک" نیز قایل شدید! چرا که هم مدعی شدید اوست که نمیتواند به شما آرامش بخشد، و هم سیگار و موسیقی را مؤثرتر از ذکر او قلمداد نمودید و افزودید که خدا نمیتواند، اما سیگار و موسیقی یا ورزش میتوانند! خب کفر و شرک یعنی چه؟! هر چند چنین قصدی نداشته باشید. پس استغفار و توبهی فوری لازم است. مبادا تکبر کنیم!
بدن و مخدرات:
دقت کنیم که سیگار، تریاک، حشیش، شراب و حتی موسیقی، اولاً مربوط به بدن هستند [اگر چه آثار روحی، روانی و اخلاقی نیز دارند] و ثانیاً "مخدر" میباشند و نه شِفابخش و آرامبخش قلب؛ و ورزش نیز میتواند حواس را متوجه امور دیگر نماید و بدن را قویتر نماید؛ این چه ربطی به اطمینان و آرامش قلبی دارد؟!
دقت شود که بیهوشی، گیجی، مستی، فرو رفتن در اوهام (موسیقی)، بیحسّی و ...؛ هیچکدام و هیچگاه، اطمینان بخش و آرام کننده "قلب" نمیباشند و البته همگی به اضطراب میافزایند.
اگر نوک سونی به انگشت شما فرو رود، سوزش آن شما را اذیت میکند، چه رسد به جراحتی هر چند مختصر، اما با یک داروی بیهوشی، سینه را میشکافند و عمل پیوند قلب انجام میدهند و کاسهی سر را بر میدارند و عمل مغز انجام میدهند و هیچ دردی هم احساس نمیشود! پس از به هوش آمدن نیز تا بهبودی جراحات و کاهش درد، مورفین تزریق میکنند. حال آیا میتواند گفت: یاد خدا اطمینان قلبی نمیآورد، اما داروی بیهوشی یا مورفین میآورد؟!
مثال:
فرض کنید که حال پدر یا مادر کسی، خیلی بد است. او در بیمارستان و بخش CCU بستری شده است و نگرانی و ترس بر ذهن، فکر، حواس و تمام وجود فرزند غلبه یافته است. حال اگر این فرزند، خدابارو باشد، میتوانید به او بگویید: «نگران نباش، تو دعاکن، پزشکان نیز کار خود را میکنند، اما خدایی هست که هم به حال او آگاه و رحیم است و هم به حال تو، پس توکل کن» - اما آیا میتوانید به او بگویید: «هیچ نگران نباش، چون سیگار، تریاک و شراب داری، در ضمن میتوانی بروی خانه و موسیقی گوش کنی و کمی هم ورزش کن تا کلاً پدر و مادر یادت رود، چه رسد به بیماری آنها؟!»
فرض کنید کسی فردا امتحان مهمی دارد و نگران و مضطرب است؛ حال آیا اگر سه پاکت سیگار بکشد، اضطرابش بر طرف میشود و یا احتمالاً سکته میکند؟! یا مگر میتواند بگوید: من به جای مطالعه، ورزش میکنم تا مطمئن شوم که حتماً در امتحان فیزیک یا ... موفق میگردم؟!
آیه:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: آنها كسانى هستند كه ايمان آورده اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد!
نکات:
ابتدا باید دقت نمود که آیه مربوط به کدام گروه است؟ سپس دانست که "اطمینان – قلب و ذکر" یعنی چه و چه هستند؟ وگرنه وقتی خداوند متعال از "اطمینان قلبی" سخن میفرماید، ذهن "بیحسّی و تخدیر جسمی" را جایگزین مینماید.
البته توضیح هر کدام، از مجال این پاسخ بیشتر است، اما به چند نکتهی مهم اشاره میشود:
الف- چرا این توصیف و تجویز را برای همگان نفرمود و به مؤمنان اختصاص داد «الَّذِينَ آمَنُوا»؟ زیرا قلبی که به خداوند سبحان ایمان ندارد، اولاً همیشه در اضطراب خواهد بود و ثانیا ذکر (یاد) او را نخواهد داشت و ثالثاً اگر ذکری هم بگوید، فقط الفاظ و اصوات است و برایش فایدهای نخواهد داشت.
ب- "قلب"، در واقع همان روح (جان) انسان است که تحول و تقلب بسیار دارد و جایگاه فهم، ایمان، کفر، حبّ و بغض میباشد؛ پس مانند قلب مادی در بدن که خون را تصفیه و پمپاز میکند، آن نیز مرتب تولید انگیزه میکند. انگیزهایی را میمیراند – انگیزههایی را تصفیه و خالص میگرداند – و در نهایت انگیزههایی را صادر و پمپاژ مینماید که زمینه برای تفکر، تعقل، تدبر، تصمیم، اراده و عمل میگردند.
این قلبِ مُنقلِب، همیشه حیران و بالتبع مضطرب است، به هر چه روی میآورد، از همان فرار میکند، مگر آن که محکم به قرارگاه حقیقیاش بسته شود، که به آن "ربط" گفته میشود؛ لذا فقط در چنین حالتی اطمینان مییابد و این اطمینان سبب بر طرف شدن اضطرابش میگردد.
«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (الکهف، 14)
ترجمه: و دلهايشان را (با ربط دادن به خود) محكم ساختيم، در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است؛ هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم؛ كه اگر چنين كنيم، سخنى بگزاف گفتهايم.
اطمینان یا آرامش – متأسفانه کمبود کلمات مناسب برای جایگزینی در ترجمه، مشکلات بسیاری در شناخت و فهم به وجود میآورد؛ از جمله همین کلمهی "اطمینان" در این آیه است که همه جا به "آرامش" ترجمه شده است!
معادل آرامش در زبان عربی، سکون (تسکین) است که در برخی آیات به کار رفته است؛ اما "اطمینان" یعنی "ثبات و استحکامی که مبتنی بر عقلانیت، علم، ایمان و توکل درست باشد".
بنابراین، هیچ قلبی، هیچ گاه "آرامش = سکون" نمییابد، حتی در بهشت؛ چرا که دست کم این است که آدمی در بهترین شرایط نیز در قلبش "عشق، شوق و میل" دارد. عشق به کمال و میل و شوق وصال و لقای محبوب، که با آرامش و سکون سازگاری ندارند!
اما اطمینانی که به واسطه این "ربط" ایجاد میشود، یعنی: او مرا چنان محکم بسته و ثبات بخشیده [ربط داده]، که یقین دارم هیچ طوفانی، هیچ وزنهای، هیچ کید و مکری و هیچ مشکل و مصیبتی، نمیتواند مرا را جدا، حیران، پریشان، مضطرب و گمراه سازد. چنان که در توصیف دیگری راجع به مؤمنان فرمود: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ - همانها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: «ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى گرديم / البقره، 156»
نتیجه:
ابتدای آیه، توصیف مؤمنان است، میفرماید: قلب و جان آنها، با یاد خدا [نه با تکرار الفاظی تحت عنوان ذکر]، به اطمینان میرسد. یعنی از اضطراب، ابهام، شک، تردید، نگرانی، ترس و ... خلاص میشود، چون متوجه آن قادر متعال شده و به او "ربط" داده شده است؛ اما انتهای آیه، یک تذکر، اطلاعرسانی، آگاهیبخشی، پند و آموزه به همگان است که آگاه باشید، این جان و قلبی که به شما موهبت نمودهام، فقط با یاد من به اطمینان میرسد. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ چرا که همین یاد [ذکر] است که قلب را ربط داده و محکم میبندد تا با هیچ حادثهای مضطرب نگردیده و از جا کنده نشود.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
برای آرامش قلب، فرمود: «الا بذکرالله تطمئن القلوب»؛ اما من در خودم و در جوامع، نقض آیه را دیدیم. میگویند: خداوند نمیتواند آرامم کند، اما سیگار، موسیقی، ورزش و ... آرامش بخش هستند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10224.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن ذکر