امام خامنهای:
بعضى تعمّد دارند براى اين كه ذهن و اعصاب مردم را خراب كنند!
در فيلمهاى ايرانى و نمايشنامههاى فارسى كه از راديو پخش مىشود، به يك نكته حتماً توجّه كنيد؛ ولو براى مدت سه سال طول بكشد و آن را تجربه نماييد. آن نكته كه تاكنون هم كسى به آن توجّه نداشته اين است كه فيلم و نمايشنامه ايرانى را از حوادث آشفته كننده و برانگيزاننده ذهن و حالت سوهان براى روح، خالى كنيد. متأسفانه اين كار صورت نمىگيرد و نمىدانم چرا! با اين كه مكرّراً، هم به جمع آقايان عضو صدا و سيما گفتهام و هم به برادرانى كه به امور فيلمسازى اشتغال دارند، ولى نمىدانم چرا اين مسأله مهم رعايت نمىشود. يعنى ممكن است عيب و ايرادى در اين جا وجود داشته باشد كه اين كار نمىشود؟
فيلم ايرانى را وقتى شما نگاه مىكنيد مثل اين كه بايد حتماً يك مبالغه در اظهار غصّه، اظهار ناراحتى، اظهار گريه، دعوا و تشنّج اعصاب در آن باشد! كأنّهُ بدون اين عناصر، فيلم و نمايشنامه ايرانى چيزى كم دارد!
من يك وقت در اين جا، در مقابل جمعى مثل شما آقايان، مثالى زدم. گفتم مثلاً فرض بفرماييد در تلويزيون ما برنامهاى درست كرده بودند و مىخواستند بچهها را به بُرُس زدن تشويق كنند. ما هم طبق معمول، فيلم بچهها را نگاه مىكرديم. البته در قالب كارتون، ساختن فيلمهايى اين گونه براى بچهها، تشويق خوبى است و تبليغ خوبى نيز براى رعايت بهداشت موى سر است.
ماجرا اين طور بود كه يك بُرس عروسكى، لحظاتى زار مىزد و گريه مىكرد؛ به گونهاى كه دل آدم كباب مىشد! در اين حال يكى ديگر از بُرسها به بُرس گريان مىگفت:«چرا گريه مى كنى؟» او هم جواب مىداد كه مثلاً «صاحب من، موى سرش را بُرس نمىزند!»
اين قضيه كه اين قدر گريه نداشت؛ به طورى كه دل مستمع را خون كند! لااقل صداى دختر بچه يا پسر بچهاى را كه در حال زار زدن روى بُرس گذاشتهايد، يك لحظه اش بكنيد، نه به قدر يك دقيقه و يك دقيقه و نيم! همين طور متّصل گريه، گريه، گريه! خوب؛ اعصاب مستمع خرد مىشود! متأسفانه چنين حالتهايى در فيلم و كارتون و نمايشنامه ما وجود دارد .
●- موضوع ديگرى كه در فيلمهاى ما به آن مىپردازند، پديده طلاق است؛ و گريه و زاریها در اين مقوله هم آزار دهنده است. خب، آدم به فيلمهاى خارجى، از جمله فيلمهاى خانوادگى ژاپنى - كه فيلمهاى خوب ژاپنى است - نگاه مىكند، مىبيند در ارتباط با مسائل خانوادگى، آن جا هم از اين حرفها هست. ولى اين همه گريه و ناراحتى در فيلمها رواج ندارد. نمىدانم چرا بايد فيلمهاى ما اين طورى باشند! حتماً عيبى در كار هست.
من البته چون به بعضى از جاها و به بعضى از آدمها سوءظنهايى دارم كه دير زايل مىشود، مىگويم لابد تعمّدى در كار است. بعضى تعمّد دارند براى اين كه ذهن و اعصاب مردم را خراب كنند!
خب؛ شما در خانهتان نشستهايد. اگر بچه همسايه بناى گريه كردن بگذارد، اعصابتان ناراحت مىشود. اين، امرى طبيعى است. لازم نيست بچه خود آدم باشد. تلويزيون هم مثل بچه همسايه است. اعصاب انسان را با دعوا، تشنّج و گريه بىخودى خراب مىكند.
بياييد واقعاً برنامه ريزى كنيد. هم در كارهاى صدا و قصّههاى شب و بقيه برنامههايش و هم در كارهاى سينمايى. اين يك كار اساسى است. اين حفظ سلامت اعصاب مردم است. اعصاب آشفته، در محيط كار، در محل كسب، در خيابان و پشت ترافيك، همه جا خودش را نشان خواهد داد.
اين كه يك وقت ما عرض كرديم و حالا هم آقاى لاريجانى تكرار كردند، مسأله آرامش بخشى به ذهن مردم، يك بخش عمدهاش مربوط به صدا و سيما و فيلمها و نمايشنامههاست كه هنوز تأمين نشده است. البته بعضى از فيلمهاى نسبتاً فكاهى و با مايههاى طنز، قدرى رواج يافته است كه عيبى ندارد. خوب است كه اين كارها انجام گيرد.
اميدواريم كه خداوند كمكتان كندو بتوانيد اين كار بسيار بسيار بزرگى را كه بر عهده داريد به بهترين وجه انجام دهيد. البته به بهترين وجه ممكن، وَاِلّا بهترين وجه كه خيلى بالاست. ان شاءاللَّه كه رسالت خود را بتوانيد به انجام برسانيد؛ و اين رسالت هم رسالتِ يك ملت است؛ رسالتِ فرهنگى است. شما هم حقيقتاً تنها هستيد. حتّى الان مطبوعات از صدا و سيما عقب است. در كشور ما مطبوعات كه بايد عِدل صدا و سيما باشد، متأسّفانه عقب افتاده است. ما پيشرفت كار و تحرّكى را كه در صدا و سيما وجود دارد، مع الاسف در مطبوعات خودمان مشاهده نمىكنيم. خلأ آنها را هم شما بايستى تا حدود زيادى جبران كنيد.
ان شاءاللَّه خداوند به همه شما توفيق عنايت فرمايد. (23 فروردین 1375)
عشقهای مثلث و مربع:
طرف دیگر قضیه این است که واقعاً خط قرمزهائی هست که باید رعایت شود. یک جاهائی عبور از برخی از خطوط قرمز اخلاقی - منظورم خطوط قرمز سیاسی هم خیلی نیست؛ عمدتاً انسان نگران اخلاق و دین و این چیزهاست - در بعضی از فیلمها و سریالها لزومی ندارد.
انسان نگاه میکند، میبیند این سریالِ خوشساخت و خوشمضمون اگر این زائده را نداشته باشد، هیچ زیانی به این سریال نمیرساند؛ از این قبیل هم ما داریم.
بعضی از ارتباطات عشقی دختر و پسر که توی فیلمها منعکس میشود، بد است، بدآموز است. این فرق میکند با آن چیزی که فرض کنید در سریال «اغماء» وجود داشت؛ کسی اول یک توهّم یا تصوری به ذهنش میآید، آخر سریال میفهمد نه، این اشکال نداشته. بله، این حق با شماست. اما اینکه شما نوع برخورد یک زن و مرد را، یک عشق غلط را - این عشقهای مثلث و مربع را - توی فیلم بیاورید، این مضر است؛ این را کاریش نمیشود کرد. کاری کنیم که اینها توی فیلمها نیاید. حالا این یک اشکال. (12/4/1389)
زبان فارسی:
راجع به زبان، بنده حقیقتش [این است که] نگرانم؛ واقعاً نگرانم. حالا در زمینهی شعری خوشبختانه شعرهایی که شماها میگویید، خب شعرِ خوب، و زبان، زبان استوار است، امّا در جریان عمومی، زبان دارد دچار فرسایش میشود؛ این را آدم میبیند. حالا امشب یکی از برادرها از رادیو بودند و یک چیز خوبی را نقل کردند برای من، لکن من از صدا و سیما گلهمندم به خاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقلخوردهی کاملاً درست را ترویج کنند، زبان بیهویّت، گاهی غلط، تعبیرهای غلط و بدتر از همه پُر از تعبیرات فرنگی و خارجی و مانند اینها را دارند ترویج میکنند. وقتی مثلاً فلان لغت فرنگی را که حالا یک نویسندهای، یک مترجمی -که ترجمه میکرده یک مقالهی انگلیسی یا فرانسوی را- آورده و عیناً به کار برده، و مجری شما این را در تلویزیون، در رادیو یک بار، دو بار تکرار میکند، این میشود عمومی؛ ما بیخود و مُفتامُفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم به زوائد مضر.
... من حتّی گاهی اوقات میبینم در رژیم طاغوت که خب همه چیزشان به فرنگیها و به خارجیها بسته بود، روی مسئلهی زبان، یک گوشهای بود یک تعصّبی وجود داشت، یک چیزهایی داشتند؛ ما هم اوایل انقلاب از این جهت خیلی خوب بودیم، بعد یواشیواش خیلی ولنگوواز شد.
حالا در عالَم شعر هم همین حالت ولنگاریِ زبانی وارد شده، منتها در بحث ترانهسازیها، سطح بعضی از این ترانههایی که ساخته میشود، واقعاً خیلی پایین است؛ حالا از لحاظ مضمون که معیوب است، از لحاظ ساخت لفظی هم بعضی از این ترانهها بسیار ساختهای بدی دارد. آن وقت این ترانهها میآید با همین ساخت -حالا در فضاهای زیرزمینی و مانند اینها که بحث دیگری است- در تلویزیون، رادیو خوانده میشود، در تیتراژ فیلمها تکرار میشود، پخش میشود و اینها شایع میشود؛ به نظر من روی اینها باید فکر کنید. (30/2/1398)
کلمات کلیدی:
رهبری ذکر