پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
اگر چه دربارۀ «جبر و اختیار»، مطالب بسیاری در این پایگاه منتشر شده که با درج همین کلمات در بخش جستجو در سایت و ضربه (کلیک) روی آن، در اختیار قرار میگیرد و نیازی به تکرار پرسشهای مشابه وجود ندارد؛ اما باز به نکاتی به صورت خلاصه اشاره میشود.
بر اثر نفوذ اندیشههای کفار و یهود در میان مسلمانان؛ گروهی چون اشاعره، بر این باور شدند که جبر محض حاکم است و آدمی هیچ اختیاری ندارد. اینان افترای سنگینی بر خدا بستهاند، چرا که تمامی مفاسد و جنایات انسان را از خدا دانسته و میدانند!
گروه دیگری چون معتزله، برای باور شدند که اختیار محض حاکم است؛ این همان اندیشه یهود است که گفتند: «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ - دست خدا بسته است» (المائدة، 64).
میگویند: «البته که خدا خالق است، اما او موجوداتی را در اندازههای گوناگون خلق نمود و قوانینی را بر خلقت حاکم نمود؛ پس دیگر خودش نمیتواند کاری بکند! تمام اختیارات به انسان تفویض شده است!» این گروه، به طور کلی ربوبیّت خداوند سبحان را انکار میکنند.
از حضرت امام صادق علیه السلام در این باره پرسیدند، و ایشان فرمودند: «لا جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ - نه جبر محض است و نه تفویض (اختیار) محض، بلکه امری بین این دو میباشد» (الکافي، جلد۱، صفحه۱۶۰)
بنابراین، این که بشر گمان میکند که از اختیار محض برخوردار باشد و هر کاری که دلش بخواهد، میتواند انجام دهد، یک خطای آشکار میباشد.
آدمی در تولد خود اختیاری ندارد، در دوران نوزادی نیز اختیاری ندارد، در طول زندگی نیز اختیار محض ندارد؛ خیلی از امور، از دست او خارج است؛ در برخی از امور نیز اختیار دارد. به عنوان مثال: میتواند کشت کند، اما آفتاب و باران و طبیعت، در اختیار او نیست؛ میتواند یک جرعه آب بنوشد، اما آثارش در بدن، در اختیار او نیست؛ مرگ در اختیار او نیست، اما میتواند خودکشی کند و ... .
محبتها، ریشههای گوناگونی دارند. ممکن است آدمی با عقل خود حقایقی را بشناسد، اوج و کمال مطلوب را بشناسد، آن را هدف بگیرد و بالتبع به آن محبّت پیدا میکند؛ مانند مؤمنان که خیلی چیزها را دوست دارند، اما محبوب غایی و شدت محبّت آنها، به الله جلّ جلاله اختصاص دارد و هر چه را دوست دارند، در راستای محبّت به اوست.
همچنین ممکن است که ریشۀ محبّت، هوای نفس حیوانی باشد که سبب پیدایش و تشدید حبّ الدنیا میگردد.
مودّت، ظاهر نمودن همان محبّت قلبی میباشد، مثل کسی که دیگری را دوست دارد و به او اعلام و اظهار مینماید؛ به محبوبش خدمت میکند، به دیدارش میرود؛ و یا کسی که تلاش میکند به محبوبهای نفسانی خودش برسد.
بنابراین، توجه بر اساس خواستههای عقلانی و یا نفسانی، تقویت یا تضعیف محبّت، و هم چنین چگونگی، کیفیت و میزان مودّت، در اختیار آدمی میباشد.
حدود اختیار
اگر دقت کنیم، اختیار آدمی، به "انتخاب" او اختصاص دارد و حدود این اختیار، فقط تا جایی است که کسی بتواند بین دو یا چند گزینه، یکی را انتخاب کند. به عنوان مثال: اگر برای رسیدن مسافر به مقصد، یک جاده بیشتر نباشد، در اینجا «انتخاب» موضوعیتی ندارد، اما اگر دو یا سه جاده پیش رو داشته باشد، میتواند یکی را انتخاب نماید.
آدمی میتواند بین بندگی خدا و یا بندگی هوای نفس خود و دیگران، یکی را انتخاب کند - میتواند معاد را در نظر داشته باشد و یا نسبت به آن غفلت بورزد - میتواند نمازش را اقامه کند، و یا ترک کند - وقتی چیزی را نمیداند، میتواند مطالعه کند و یا بپرسد تا بداند و مبتنی بر علم و آگاهی و بصیرت عمل کند، و میتواند نخواند، نپرسد و مبتنی بر جهل و غفلت عمل نماید و ...؛ اما آثار و تبعات هیچ کدام در اختیار او نمیباشد. این یعنی: «نه جبر محض است و نه اختیار محض، بلکه امری بین این دو امر میباشد».
دین و عقاید
خداوند متعال، برای عقل، قلب، اختیار و ارادهای که در انتخاب به آدمی موهبت نموده، ارزش بسیار والایی قائل است، تا جایی که میفرماید: «تو میتوانی حتی إله و معبود خود را انتخاب کنی - هر دینی را انتخاب کنی - هر انسان به حق و یا ناحقی را به امامت برگزینی و از او تبعیت نمایی ... و میتوانی بین دو راهی بهشت و جهنم، یکی را انتخاب نمایی». چنان که بسیار موحد و مؤمن میشوند، و بسیار کافر، مشرک و فاسق - بسیاری متقی میشوند و بسیاری فاسد - بسیار قسط و عدل را پیشه میکنند، اما بسیاری نیز ظالم میشوند - بسیاری به دین الهی میگروند، و بسیاری دعوت شیاطین جنّ و انس را لبیک میگویند به مکاتب من درآوردی میگروند و ...!
پس، «اختیار در انتخاب» نیز بدین معنا نیست که هر چه را انسان با اختیار و ارادۀ خود انتخاب نماید، همان حق است، خوب است و برایش مفید است! بلکه بسیاری از انتخابها، به ضرر دنیا و آخرت آدمی تمام میشود - فرد و جامعه را دچار زیان (خسران) مینماید - شخصیت و ارزش آدمی را تا «كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ - حیوان چهارپا، بلکه گمراهتر / الأعراف، 179» شدن، پایین میآورد و مانع از فهم او میشود.
●- اگر در توجه اختیاری نبود، همگان یک سو نگر میشدند - اگر در بندگی اختیار نبود، همگان فقط او را میپرستیدند - اگر در عقاید اختیاری نبود، کسی خرافهگرا نمیشد - اگر در انتخاب دین اختیاری نبود، دینی از سوی خداوند متعال وضع و ابلاغ نمیشد - اگر در اخلاق و رفتار اختیاری نبود، کسی ظالم، فاسد و فاسق نمیشد - و خلاصه اگر در انتخاب امام و پیشوا اختیاری نبود، همگان از حجت خدا پیروی میکردند و این همه امامان باطل، برای گمراه نمودن مردم، به وجود نمیآمد و ... .
بنابراین، انسان عاقل، در تمامی انتخابهای خود دقت میکند تا از هدف عالی، مقصد نهایی و محبوب غایی، دور نشود؛ حال خواه انتخاب لباس و آرایش باشد و یا خورد و خوراکش باشد، یا انتخاب دوست، شغل و ...، و یا انتخاب إله و معبود، یا انتخاب دین و مکتب، یا انتخاب ولیّ امر و امام.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
اینکه انسان موجودی مختار است، این اختیار فقط اعمال، عبادات، اخلاق را شامل میشود یا شامل حب و بغضها و دوست داشتنها و دوست نداشتنها و باورها و عقاید هم میشود؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/shortanswer/12177.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه انتخاب