ایرانپیان – یادداشت/ سلیم: بازگرداندن شخصیتهای دهه اول و دوم انقلاب به صحنه سیاست و به دست گرفتن مجدد قدرت توسط آنها، موج جدیدی است که به راه افتاده و بسیاری سعی دارند به صورت صریح یا تحت پوشش سؤال و ...، به آن دامن بزنند؟! به عنوان مثال خبرنگار از آقای لاریجانی میپرسد: «در شرایط کنونی در سطح جامعه و افراد صاحبنظر بر این موضوع تاکید میشود که چهرههای دهه اول انقلاب مثل ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی باید وارد عرصه شوند؛ فکر میکنید چرا افکار عمومی به این سمت رفتهاند؟»
در اصطلاح اهل قلم و آشنایان با تکنیک ها و تاکتیکهای تبلیغاتی، به این سؤال میگویند: «یک سؤال انحرافی و القایی»!
در اصطلاح اهل قلم و آشنایان با تکنیک ها و تاکتیکهای تبلیغاتی، به این سؤال میگویند: «یک سؤال انحرافی و القایی»! چه کسی گفته که در سطح جامعه و افراد صاحب نظر مطرح است که حضرات برگردند؟ چه کسی گفته که افکار عمومی به این سمت رفتهاند؟ که حالا بپرسیم: چرا؟
آیا واقعاً افکار عمومی که تجربیات سنگین و گاه بسیار تلخی را پشت سر گذاشته است، اکنون در اندیشه و آرزوست که ای کاش امثال هاشمی، ناطق نوری، خاتمی و ... برگردند؟!
البته آقای لاریجانی که گویا متوجه این ترفند تبلیغاتی شده است، پاسخی نسبتاً متناسب داده و میگوید: «بنده در مورد این که منشا و دلیل این که چهرههای نسل اول و دهه اول باید وارد عرصه شوند، چیزی نمیدانم و دلیل صحبتهای شما را نمیدانم چیست و این موضوع به وضوح روشن است که در حال حاضر برخی از جریانهای سیاسی آرای مختلفی در این رابطه دارند و هر کدام چیزی میگویند . » و البته جای داشت با توجه به شناختی که از افکار عمومی و هم چنین سابقه افراد و نیز نیازهای امروز کشور دارند، به صراحت میگفتند: «القای کاذب نکنید، مردم چنین نظری ندارند». . » اصرار بر تطهیر مواضع آقای عسگراولادی دارند و تأکید میکنند که الا و لابد منظور ایشان این نبوده است. در حالی که وی به صراحت تمام اعلام کرده است که «موسوی و کروبی را سران فتنه نمیشناسد». . . » اصلاً پذیرفته نیست و به نوعی نقض غرض است.
حلقه تطهیر:
در تطهیر چهرهها و شخصیتهای دهههای اول و دوم، به ویژه در ارتباط با فتنه 88 و چگونگی موضع گیری آنها در مقابل آن فتنه شوم که مبین بینش و گرایش اعتقادی، سیاسی و ملی هر شخص و گروهی است، یک حلقهای تشکیل شده که نه تنها نباید از نظرها پنهان بماند، بلکه باید بسیار مورد توجه و بصیرت قرار گیرد و بسیاری نیز خواسته و ناخواسته در این حلقه قرار میگیرند.
هاشمی از سران فتنه حمایت میکند؛ عسگراولادی از هاشمی و سران فتنه، و عدهای هم از عسگراولادی؛ و بدین ترتیب «حلقه تطهیر» شکل میگیرد.
به عنوان مثال: آقای هاشمی رفسنجانی از فتنه حمایت کرد و حتی یک بار هم واژه فتنه را در خصوص فتنه 88 به کار نبرد و مواضعش را نیز بارها بسیار صریح و آشکار بیان نمود و همکاری گسترده فرزندانش نیز در تمامی اخبار منتشر شد. پس از گذشت چند سال از این فتنه شوم و برملا شدن نقش مستقیم بیگانگان و اهداف و ارتباطات به ویژه با شبکههای جاسوسی و حتی سفارتخانهها، یک دفعه یک بازنشسته سیاسی به نام آقای عسگراولادی به میدان میآید و به شدت از آقای هاشمی و هم چنین سران فتنه دفاع کرده و سعی بی جهت و ناپختهای در تطهیر این چهرههای شناخته شده و تجربه پس داده میکند و پس از مشاهده بازخوردها باز هم دست بر نمیدارد و شروع به نامه نگاری مینماید تا مبحث هم چنان در افکار عمومی داغ و زنده بماند(؟!) و پشت سر آن یک عده هم از آقای عسگراولادی دفاع میکنند؟! و بدین ترتیب یک «حلقه تطهیر» شکل میگیرد. تا آنجا که حتی آقای لاریجانی ضمن تصریح بر این که: «سران فتنه و یا داشتن اشکالات فاحش با یکدیگر فرقی ندارد. نباید خیلی به عبارات تکیه کرد
«لاریجانی: ... لاریجانی در پاسخ به پرسش ایسنا درباره اظهارات اخیر عسگراولادی به نامهنگاری وی با برخی شخصیتهای سیاسی و تاثیر آن بر باز شدن باب گفتوگو اظهار کرد: حقیقتا دلیل این موضوع را نمیدانم. اینکه این مباحث و بگوو مگوها چه وجهی دارد اطلاع دقیقی از آن و پشت صحنهاش ندارم، مطمئنا وقتی برگشتم از خود آقای عسگراولادی و دیگران موضوع را جویا خواهم شد و خواهم پرسید که ریشه این قضیه چیست، بعد از این میتوانم اظهارنظر درستی را انجام دهم
... یقین دارم که حرف ایشان با دیگران خیلی متفاوت نیست. ایشان معتقدند که این افراد اشتباهات فاحشی داشتهاند، ضمن اینکه این حرف در گذشته نیز مطرح بود و رهبری نیز فرموده بودند که ریشه اصلی اینها در خارج از کشور بوده است. البته ممکن است عدهای بگویند این افراد در داخل هم فتنه کردهاند با این وجود باز هم آقای عسگراولادی نگفته که اینها فتنهای انجام ندادهاند، این دعوای سیاسی باثمری نیست و نباید مواضع را نیز تند کرد.»
به مردم نباید حمله کرد یا به شخصیتها؟!
بهانهای برای دفاع از آنان به جز تکیه بر دین و ایمان و سابقه باقی نمانده است، در حالی که هیچ کدام سابقه زیاد درخشانی نیز نداشتهاند.
از آن جا که بسیاری از شخصیتهای مشهور دهههای اول و دوم، به ویژه آنان که امیدی به حضور و تصدی مجدد دارند، نه تنها در دهه سوم حضور و حرکت مؤثر و چشمگیری در راستای رشد، استحکام و قدرت بیشتر نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصههای متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... نداشتند، بلکه برخی از آنان نیز از هیچ اقدامی در کارشکنی و تضعیف کوتاهی نکردند، بهانهای برای دفاع از آنان به جز تکیه بر دین و ایمان و سابقه باقی نمانده است، در حالی که هیچ کدام سابقه زیاد درخشانی نیز نداشتهاند.
آقایان هاشمی و ناطق نوری و خانواده و اقربا که با تمام سوابق و افت و خیزهایشان کاملاً شناخته شده هستند. هم چنین آقای خاتمی، موسوی و کروبی و امثالهم. بالاخره اینها هیچ کدام نظریهپرداز (تئوریسین) نبودند، بلکه هر کدام چند دوره نخست وزیر و رئیس دولت، رئیس جمهور و رئیس مجلس بودهاند و نمرات خوب و بد کارنامهی عملکردشان و آثار مثبت و منفی آن در اوضاع امروز کشور کاملاً مشهود است. حال این که مکرر القا کنند: «این آقایان مؤمن، متعهد و با سابقه هستند»، چیزی را عوض نمیکند.
این که آقای هاشمی از فتنه و سرانش دفاع کند و مقابل مقام معظم رهبری موضع بگیرد، سپس خاتمی شال سبز را در تداوم «جریان سبز خاتمی» که ریشه در تئوریها و روشهای انقلابهای مخملی و رنگی دارد به گردن موسوی بیاندازد، حجاریان، عطریانفر و ابطحی دکترین فتنه را بنویسند، موسوی و کروبی در رأس تحقق فتنه 88 در داخل کشور قرار بگیرند، عسگر اولادی بگوید: آنها مؤمن و متعهد هستند، با سابقه هستند، من با آنها کار کردهام و آنها را سران فتنه نمی شناسم و آقای هاشمی را نباید از دست داد و بعد عدهای بگویند: آقای عسکر اولادی مرد مؤمن و با سابقهای است و ...، روش قشنگی نیست و مشکلی از مشکلات امروز جامعه را نیز حل نمیکند.
این که یک شخصیت با درایت سیاسی مثل آقای لاریجانی (رئیس مجلس) می گوید: «الان مساله اصلی کشور این حرفها نیست که محل مناقشه باشد»، سخنی بسیار صحیح و متین است، اما این که در ادامه نتیجه گرفته میشود: «از این رو نباید آقای عسگراولادی را که شخصیتی مبارز، صاحب نظر، متدین و سابقون السابقون انقلاب است بلاوجه مورد آماج قرار داد».
نتیجه منطقی «الان مساله اصلی کشور این حرفها نیست که محل مناقشه باشد» این است که امثال آقای عسگراولادی و امثال ایشان، برای تطهیر و دوباره به عرصه آوردن چهرههای شناخته شده و مؤثر در فتنه 88 تلاش بیهوده نکنند، نه این که وی السابقون السابقون انقلاب است و نباید بلا وجه آماج حمله قرار گیرد.
نتیجه منطقی «الان مساله اصلی کشور این حرفها نیست که محل مناقشه باشد» این است که امثال آقای عسگراولادی و امثال ایشان، برای تطهیر و دوباره به عرصه آوردن چهرههای شناخته شده و مؤثر در فتنه 88 تلاش بیهوده نکنند، نه این که وی السابقون السابقون انقلاب است و نباید بلا وجه آماج حمله قرار گیرد. و البته که این حمله افکار عمومی به مواضع و اظهارات وی، به هیچ وجهی «بلا وجه» نیست و اساساً «بلاوجه خواندن» موضع گیری افکار عمومی در مقابلین مدافعین و تطهیر کنندگان آقایان هاشمی، موسوی، کروبی و ... بعد از فتنه 88، بلاوجه است.
در خاتمه باید دقت داشت که اولاً: «ملاک حال فعلی افراد است» و نه سابقه ایمان شخصی یا نقش سیاسی آنها در گذشته. ثانیاً: «مردم به هیچ وجه بدهکار ایمان و تلاش عدهای در گذشته نیستند. اگر خدمتی کردهاند، به شرطی که با مواضع بعدی حبط نشده باشد، اجرشان با خداست و اگر خیانتی کرده باشند نیز در دنیا و آخرت بی نتیجه نمیماند و موجب خذلان در دنیا و عذاب آخرت میگردد.» ثالثاً: آنان که نباید بلا وجه مورد حمله قرار گیرند، اعتقادات مردم، اصول نظام، مطالبات به حق رهبری و مردم است، که اوج آن در فتنه 88 متبلور شد و نه اشخاص».