آقای روحانی میگوید: «امیرالمؤمنین، مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم میدانند»، آیا چنین است؟! (جمعی از کاربران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): خیر، ایشان هم دروغ میگویند، هم تحریف میکنند و هم به امیرالمؤمنین علیه السلام و اصول اعتقادی اسلام و تشیع افترا میبندند.
اگر بگوییم که آقای روحانی هیچ علم و اطلاعی از معارف اسلامی، به ویژه دربارهی ولایت ندارند، صحیح به نظر نمیرسد، چرا که بالاخره او یک تحصیلکردهی حوزوی است و لباس روحانیت به تن دارد و لابد با این اصول اولیهی اعتقادی آشنایی دارد؛ و اگر بگوییم که "به سهو خطا کرده است" نیز درست نیست، چرا که با قصد، انتخاب و فکر، مطلبی را بیان داشته است.
بنابراین، باید بدون هیچ تعارف و خوفی بگوییم که به "عمد" تحریف کرده است، چنان که در سفر به مشهد و یا در برخی از ایام نیز سابقه دارد.
عجب عجوبهای بود "بنیصدر":
جوانان "بنیصدر" را نمیشناسند و فقط اخباری از خیانتهای او به کشور (به ویژه در زمان جنگ) و جنایتهایش (به ویژه در همدستی با منافقین و انفجار حزب جمهوری اسلامی ایران) شنیدهاند.
بله، او بسیار جاسوس، خائن و جنایتکار بود، اما باید اذعان داشت که "انصافاً عجوبهای" بود!
اگر کسی مواضع، ادعاها، شعارها و عملکرد "بنیصدر" را کامل مطالعه کند، به وضوح میبیند که تمامی انحرافات پس از او و شعارهای تحریفی و اختلاف برانگیزی که توسط افرادی چون: خاتمی، سروش، شبستری، هاشمی، روحانی و ... سر داده شده است، همه عیناً همان مواضع، شعارها و عملکردهای اوست!
بنیصدر نیز پس از رأی آوردن، به خودش متکبر شد و گمان کرد که مردم عاشق چشم و ابروی وی هستند. لذا در سخنرانیهای اختلاف برانگیز و تفرقهافکن خود مرتب میگفت: «من، من، مردم من را انتخاب کردند» آنقدر این شعار را تکرار کرد تا امام خمینی رحمة الله علیه در پاسخش فرمود: « این قدر «من»، «من» نگویید: این من شیطان است».
او سپس امر ولایت را به رهبری تحریف کرد و گفت: « عملاً آن کسی رهبر است که بیشتر کار کرده است» و با بیان این که من چنین و چنان کردم، مجدداً نتیجه میگرفت که «مردم با من هستند»!
بنیصدر نمیخواست خودش و مردم متوجه این بشوند که مردم نیز براساس یک باور، به خاطر اسلام، انقلاب و ایران به او رأی دادهاند، لذا امام (ره) در جواب او فرمودند: «اگر امر واقع شود بین شما و اسلام، مردم اسلام را انتخاب میکنند و اگر امر واقع شود بین من و رسولالله (ص)، مردم رسولالله(ص) را انتخاب میکنند».
اکنون گویا همان رویههای بنیصدری تکرار میشود، چنان که مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان نظام، دوران بنیصدر را یادآور شده و فرمودند:
«کشور را دوقطبی نباید کرد، مردم را به دو دسته نباید تقسیم کرد؛ آن حالتی که در سال ۵۹ متأسّفانه از ناحیهی رئیسجمهور آن روز اتّفاق افتاد که مردم را به دو دستهی موافق و مخالف تقسیم کرده بودند که چیز خطرناکی است.» (22/3/1396)
ولایت و حکومت:
مخلوط کردن "ولایت و حکومت"، اگر از روی نادانی و سهو نباشد، حتماً از روی غرض میباشد.
"ولایت"، مخصوص الله جلّ جلاله میباشد و هر کس که او به عنوان «ولیّ الله» برگزیده باشد، اما "حکومت"، مبتنی بر نظر و خواست مردم استقرار مییابد و البته مفهومش این نیست که هر چه مردم نظر دادند و انتخاب کردند، حتماً همان درست، حق و مرضی خداوند سبحان و ولیّ الله میباشد. مردم گاهی به عمد خطا میکنند و گاهی نیز فریب افراد ظاهر الصلاح و شعارهای خوب را میخورند و بعد که نتیجهای روآمد، اگر درس و عبرت بگیرند، پشیمان میشوند.
•- امیرالمؤمنین علیه السلام را خداوند متعال به ولایت و امامت برگزید و در این امر هیچ با نظر و خواست و میل مردم کار نداشت؛ و فرمود: خلیفه (حاکم) بر حق اوست؛ پس در این گزینش، هیچ با مخلوقاتش مشورت ننمود و رأی و نظر آنها را جویا نشد، اما انتخاب حق و باطل را بر عهدهی مردم گذاشت، لذا مردم وقتی نخواستند، او حکومت ننمود و وقتی خواستند، با اکراه پذیرفت و حکومت نمود.
حضرت ولیّ عصر، امام مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف، از ناحیهی خداوند حکیم و رب العالمین، به عنوان «ولیّ الله و امام» و کسی حکومت بر جهان حق اوست، برگزیده شده است، بدون مشورت و نظرخواهی از مردم – اما، فعلاً حکومت نمینمایند، چون مردم به حد مطالبهی حکومت جهانی او نرسیدهاند.
مبنای ولایت و حکومت:
پس حکومت، حق ولیّ الله است، اگر چه مردم نخواهند و آن حکومت استقرار نیابد، نه این که هر چه مردم نظر دادند، همان مبنای ولایت و حکومت حق است! مگر مردم صدر اسلام با معاویه بیعت نکردند و امام حسن مجتبی علیه السلام، از حکومت کنار نرفتند؟! آیا این نظر و رأی مردم، حق و مبنای ولایت و حکومت الهی بود، یا نتیجهی دنیاپرستی و بیبصیرتی خودشان؟!
اگر قرار باشد که "نظر مردم"، مبنای ولایت و حکومت باشد که مردم فقط مردم ایران نیستند! مردم امریکا و بسیاری دیگر از مردمان جهان که کثرتشان به مراتب بیش از مردم ایران میباشد، ولایت و حکومت شیطان بزرگ را برگزیده و گردن نهادهاند! حال ما چه کنیم؟ بگوییم: نظر مردم مبنای ولایت و حکومت است؟ یا بگوییم: نظر آنها شرط نیست، بلکه نظر و انتخاب ما شرط است؟ یا بگوییم: مرز و حدود ولایت و حکومت، تقسیمات جغرافیایی، ملی و قومی میباشد؟!
کجای این نظرات با اسلام وفق دارد و کجایش با نظرات کفار منافات دارد؟ اگر چه مستکبرین میان ما تفرقه میاندازند، اما خودشان داعیه ولایت و حکومت جهانی را دارند و اینگونه نظرات انحرافی که در داخل و برای مسلمانان داده میشود، همه مؤید خواست آنها و در جهت تحقق اهداف آنهاست.
اگر نظر و انتخاب مردم مبنای صحت ولایت و حکومت باشد، پس چرا مسلمانان با حکومت معاویه و یزید مخالفت داشته و دارند؟! چرا نهضت کربلا را زنده نگه میدارند و راه امام حسین علیه السلام را دنبال میکنند؟ آنجا هم نظر (اکثریت) مردم بود.
مردم سالاری:
خاتمی با تقلید از "بنیصدر"، شعار "مردم سالاری" سر داد! این فقط یک شعاری که به حسب ظاهر به مذاقها خوش آید نبود، بلکه ریشهی فکری و نظری همین انحراف بود.
از اینرو، امام خامنهای، این انحراف را اصلاح کردند و فرمودند: «مردم سالاری دینی»؛ یعنی رأی و نظر اکثریت برای اجرا، در چارچوب دین خدا – در چارچوب قرآن کریم؛ نه این که اکثریت هر نظری که بدهند، همان خوب، صحیح و ... میباشد!
امروزه سعی میشود همین انحرافات، حتی شده با تحریف قرآن کریم، احادیث و سیرهی اهل عصمت علیهم السلام، در اعتقادات مردم ایجاد شود!
رأی مردم به آقای روحانی:
آقای روحانی، با لباس روحانی، عمامه به سر و عبا بر تن، به عنوان یک نامزد ریاست جمهوری اسلامی ایران به میدان آمد؛ یعنی پذیرش اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و اصل ولایت فقیه. بنابراین تعدادی به او رأی دادند که اکثریت بودند و جمع بسیاری نیز رأی ندادند. حال آیا اگر کسی به این میدان بیاید، کت و شلوار و کراوات بپوشد، به صراحت بگوید که من علیه اسلام، ایران، مردم، نظام جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و ولایت فقیه هستم، آیا باز هم تعداد کثیری به او رأی خواهند داد؟!
رییس قوهی مجریه، یا نظریهپرداز؟
مشکل اساسی ما از اول پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، همین بوده است که تا کسی برای انجام کاری از سوی مردم انتخاب میشود، گمان میکند که برای نظریهپردازی، به ویژه در معارف اسلامی و قرآنی انتخاب شده است؟!
بنیصدر همین شیوه را پیش گرفت، چنان که خاتمی چنین کرد، چنان که وزرایی چون مهاجرانی چنین کردند و اکنون نوبت آقای روحانی رسیده است!
واقعیت این است که مردم رییس جمهور را به عنوان رییس قوه مجریه انتخاب کردهاند، نه به عنوان رهبر، مرجع تقلید، مفسر قرآن، نظریهپرداز و ... .
بنابراین، او باید تمام فکر، ذکر، همّ، غمّ و توان خود را صرف امور اجرایی کشور در عرصههای گوناگون سیاسی، روابط بین الملل، اقتصاد، فرهنگ، امنیت و ... بنماید، نه این که همه اینها را رها کند و فرصت ایجاد شده و امکانات دولتی را صرف نظریهپردازی کند و آن هم با تحریف اصولی چون «مبنای ولایت و حکومت»!
توصیه و نقد:
اگر ایشان واقعاً نمیداند که مبنای "ولایت و حکومت" در اسلام چیست؟ دچار یک ضعف بزرگ علمی و نقیصهی خطرناک در اعتقاداتش میباشد، اما اگر میداند و چنین میگوید که ...؛ پس شنونده باید عاقل و بصیر باشد و بفهمد که چه اهدافی دنبال میشود و در مقام اجرا و تحقق آن اهداف، چه برنامههایی در نظر گرفته شده است؟! چه شده که رییس جمهور به جای رکود اقتصادی کشور، جنگ نیابتی پنهان اقتصادی برای به ورشکستی کشاندن ایران، نقض شدن روح و جسم برجام و آن چه باید ایران در عکس العمل نشان دهد، رکود فرهنگی و ...، از "مبنای ولایت و حکومت" میگوید، آن هم کاملاً غلط و تحریف شده؟!
بنابراین، به ایشان توصیه میشود که یا بالاترین مسئولیت اجرایی را رها نماید و به مطالعه، تحقیق، تألیف، سخنرانی و نظریهپردازی مشغول شود، و یا در فکر و تدبیر برای چگونگی اجرای احسن مسئولیت و پاسخگویی به مطالبات برحق مردم، از رییس قوه مجریه و دولت باشد.
مشارکت و هم افزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی):
آقای روحانی میگوید: «امیرالمؤمنین، مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم میدانند»، آیا چنین است؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8652.html
- تعداد بازدید : 2748
- 28 خرداد 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی انتخاب