آیت الله بهاء الدینی رحمة الله علیه - درس اخلاق / بهشت و جهنم دست خودتان است - چرا این بشر، راه حق را تعطیل میکند و راه باطل را انتخاب میکند؟!
بسم الله الرحمین الرحیم:
از آنجا که این متن، عیناً از روی فایل صوتی و بدون هیچ دخل و تصرفی (ادیت یا ...) نوشته شده است، جملهبندیها محاورهای میباشد.
آیت الله بهاء الدینی، رحمة الله علیه:
... والصلوة و السلام علی سیدنا محمد و آله اجمعین و لعنة الله علی اعدائه اجمعین، الی یوم الدین
تقدیر الهی، تقدیر حق، آن نحوهای که خدا مقدر کرده برای موجودات عالم، از جماد و نبات و حیوان، همه در آن سیر تکاملی حرکت میکنند، همه هم به آن تکامل مربوط نائل میشویم.
معادن باید حرکت کنند به جواهر نفیسه خودشان را برسانند، طلا بشوند، نقره بشوند، آهن بشوند، سرب بشوند، الی آخر؛ و در این مسیر، خب این حرکت را میکنند، و این دستگاه معادن هیچ وقت تعطیل نمیشوند، همیشه مشغولند و همیشه حوائج شما را انجام میدهند؛ آهن فراهم میشود، طلا فراهم میشود، سایر جواهر نفیسه آماده میشوند.
نباتات، حبوبات، در این مسیری که از حرکت خاکی، به حرکت به صورت نباتی نائل میشوند. شاخ و برگ و میوه و همه چیز را در اختیار شما میگذارند. خاک میآید جانور میشود، خاک میآید گندم میشود، و این به قدرت الهی است.
همه در حرکتشان، خلاصه شیطونگری و شیطونبازی نیست، همه، رو مسیری که باید بروند، میروند. یک وقت نمیگویید به این که خلاصه این معادن در حرکتشان شیطنت کردند، خیانت کردند، سرقت کردند! نه، در دستگاه اینها، این حرفها نیست. اینها همه از دستگاه این وجود شریف انسان است. تمام این رذایلی که میشنوی، از خیانت و غصب و سفاکی و بیباکی و سوء نیت و الی آخر، تمام این موجودات از این بازیهای دورند، این بازیها مال این انسان است؛ انسانی که میگوید» «ما اشرف مخلوقات هستیم»!
خلاصه، در مسیر تکامل همهشان، همان آثار الهیهای که برایشان خدا قرار داده، هست. یاقوت دارید، عقیق دارید، طلا دارید، الماس دارید ... الی آخر. همه خلاصه در کار خودشان. یک وقت، - عرض میشود - که یک طلایی نمیآید یک چیز دیگری را به جای خودش قرار بدهد. اینها در مسیر خودشانند؛ ولی فقط این انسان است آقا (که چنین میکند)!
تمام موجودات، حرکتشان، حرکت اضطراری است. یعنی اختیاری نیست. بخواهد معدن (معدن بخواهد) حرکت به جواهر نفیسه نکند، یک همچین ارادهای ندارد، اختیاری ندارد، باید برود. باید رو به جواهر نفیسه حرکت کند. بگوید: خب حالا یک مدتی ما جواهر نفیسه به اجتماع دادیم و به جهان ماده دادیم، حالا یک خرده ما دیگر این جواهر را تحویل این آدمهای سفیه نکنیم! نه نمیشود، باید اینها بروند.
نبابات بگویند، که خیر، گلابیها را بدهد به اینها بخورند که خلاصه معصیت خدا را بکنند و عربده بکشند و کفران نعمت خدایی را بکنند! خب امسال باید جلوی میوه را گرفت! این کار را نمیتوانند بکنند، اختیار ندارند.
این انسان است که خدا به او اختیار داده. همه در مسیرشان اضطراری هستند، انسان در مسیرش اختیار است. انسان به اختیار ولیّ میشود، به اختیار راه حق و راه هدایت و راه ایمان و راه خدا، صالح میشود، کامل میشود؛ و به اختیار خودش، خلاصه از آنهایی که خودت خبر داری میشود! سفیه میشود، آدم کش میشود، سفاک میشود، بیباک میشود، هتاک میشود!
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا » (1) – ما راه را نشان شما میدهیم. اختیار راه بهشت و جهنم به دست خودتان است. خب یک دسته میگویند: ما جهنمی هستیم، خب اختیار با خودشان است، یک دسته هم میگویند: ما بهشتی هستیم. در اختیار خود انسان است.
چرا این بشر، راه حق را تعطیل میکند و راه باطل را انتخاب میکند؟! چرا به دستگاه الهی اهتمام نمیکند؟! برای این که فهمش را ندارد، آقا.
کباب برگ را گربهها هم فهمش را دارند، خیال میکنید ندارند؟! میگویند که این خرسها، گوسفند را که صید میکنند، میبرند زیر بهمن میگذارند، از یخچال شما خیلی است، آقا؛ بهمن مطابق صد یخچال، هزار یخچال، گوشت را نگهداری میکند. این هم شعور حیوانی که دارد. میداند که این گوشت اگر در یک جای خنکی نباشد، فاسد میشود. ولی شعور انسانی ندارد. با تمام این مزاحمینی که در بیابانها مواجه میشود، یک جهات دفاعی دارد؛ نفس ناطقهی الهیه را ندارد که آن حرکت انسانی را بکند؛ و الاّ در فهم و شعور حیوانیاش، کباب برگ را خوب میشناسد.
باغدارها برای ما نقل کردهاند [که] این شغالها، خلاصه بهترین انجیرهای درخت را این شغالها میچینند! خیال نکن که انجیر را نمیشناسند، خربزه را هم خوب میشناسند. یکی میگفت که رفته بود، هر چه خربزه خوب ما داشتیم، جدا کرده بود! یک آدمی که پنجاه سال خربزه خورده، خربزه را نمیشناسد، این شغالها خوب میشناسند.
اینها را خیال نکن که دروغ است، اینها حقیقت دارد. ولی آن آثار انسانیست و نفس ناطقهی الهی، [آیا] این که بگوید: من خوب خربزه را میشناسم؟ خوب کباب برگ من درست میکنم، خوب گوشت ران را انتخاب میکنم؟! خب اینها را حیوانات هم بلدند آقا، از تو چیز دیگری خواستهاند.
تو باید حاکم بر ماده باشی. میگویند که هر وقت « دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا »– هر وقت زکریا در محراب مریم آمد، دید آنجا سات و سور به راه است، « قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا »، (گفت:) این روزیها از کجا آمده؟ « قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ » (2) اینها را خدا رسانده.
مائدهها را خدا میرساند، ولی نه بر همه! بلکه، کسی که مثل گرگ تو اجتماع افتاد، حصر و غارتگری میکند، کوفت و کاری هم خدا نمیدهد، او باید همان غارتگری را بکند. ولی برای مریم، همیشه در محراب، رزقش آماده است.
خیال نشود که اگر انسان در مسیر حق قرار گرفت و در راه خدا حرکت کرد، از ماده محروم میشود، نه! نانش تعطیل میشود، گوشتش تعطیل میشود، غذایش تعطیل میشود! نه، خدا میرساند بر انسان.
در مائدهای که برای پیغمبر اکرم نازل شد، پیامبر خدا دعا کرد «اللهمّ ائتنی بأحَبِّ خَلقِک إلیک یَأکُل مَعیَ هذا الطیر» (3) - خدایا، بهترین خلق خودت را سر سفره برسان، که در این طیر مَشوی (مرغ بریان) با ما شرکت کند. خب یک دستهای گفت، بابای من خوب بود الان میآمد، آن یکی گفت بابای من خوب بود اول میآمد، یک وقت دیدند که علی علیه السلام پیدایش شد، ناراحت شدند. خب این میشود. میوهی این مائدهی بهشتی، مال علی است، این مال کس دیگری نیست. میگویند این مائده را خوردند و حتی به عایشه هم ندادند. نباید به عایشه بدهند آقا؛ این غذای بهشتی مال پیامبر خدا و علیست.
خلاصه این اختیار، در دست انسان است. در راه خدا - تاریخ را همهتان فی الجمله با اطلاع هستید؛ انتهای راه حق و باطل را شنیدهاید؛ این قدر تاریخ عالم به شما نشان داده که آخر راه شیطان چیست و آخر راه حق هم چیست؟
فرعون آن وقت که دیگر دید حالا موقع خطر است، گفت: «الان آمَنْتُ برب الموسی – الان به رب موسی ایمان آوردم» (4)؛ گفتند: نه، حالا دیگر وقتش گذشته، حالا دیگر تو باید بروی به اسفل السافلین.
و حالا چرا این انسان، راه حق را تعطیل میکند و راه باطل را انتخاب میکند؟! چرا اهل راه حق خیلی کم هستند «اَکثَرهُم لَا يَفْقَهُونَ» - «اَکثَرهُم لا یَعلَمون»؟!
این برای این است (که)، طبیعیات و مادیات، درکش بر همهی موجودات سهل و آسان است. همه میفهمند (که) طبیعات مورد حاجت است، از طبیعات باید استفاده کرد، از طلایش باید استفاده کرد، از میوهاش باید استفاده کرد، از غذایش باید استفاده کرد.
ولی ایمان به خدا، هدایت به خدا، اینها را احشام نمیتواند بفهمد! چرا نمیفهمد؟ برای این که باید یک حرکتی بکند تا بفهمد؛ تا حرکت نکند، نمیفهمد!
ولی ایمان به خدا، هدایت به خدا، اینها را احشام نمیتواند بفهمد! چرا نمیفهمد؟ برای این که باید یک حرکتی بکند تا بفهمد؛ تا حرکت نکند، نمیفهمد!
آن حرکت، حرکت تهذیبیه و حرکت تزکیه است؛ یعنی باید یک قدری خودش را از بدیهای نفس اماره پاک کند تا با دستگاه خدا آشنا بشود، بفهمد دستگاه خدا هم راست است. اگر بفهمد که دستگاه خدا راست است، دستگاه خدا را تعطیل نمیکند. یک دستگاهی است که در این جهان و برزخ و قیامت و ...!
جنایات همیشه در مسیر انسان است آقا؛ اگر انسان در مسیر شیطان آمد، روزی یک معصیت هم بکند، روزی یک جنایت، ببین چندتا میشود! روزی دو تا معصیت هم بکند، چه میشود؟! وقتی توجه پیدا کند که اِ، ما هشتاد سال، همه روز، معصیت خدا را کردیم، همه جور عصیانی، همه جور خرابکاری که حالا خودمان هم خجالت میکشیم که این کارها چه بود که ما کردیم؟!
ولکن بندگان خدا، آنهایی که بندهی حقند، اگر جوانیشان رفته، اگر حواسشان رفته، چشمشان رفته، دستشان از کار افتاده، اگر قوایشان از بین رفته، عمرشان از بین رفته، با دستگاه خدا آشنا شده باشند، جبران همه مشکلات را میکند.
میگویند: دستگاه خدا. میفهمندها، خیال نکن تبلیغات است، میفهمد، درک میکند دستگاه خدا را؛ که دستگاه خدا، تنها، از تمام کره، همه چیز را برای انسان آماده میکند. ولی کی؟ کسی که تزکیه بکند، کسی که تهذیب بکند، کسی که زبانش در اختیار خودش باشد آقا، دستش در اختیار خودش باشد، چشمش در اختیار خودش باشد، شکمش در اختیار خودش باشد، مال مردم را! چشمش، همه شاکر خدا باشند، یعنی صرف بکنند این اعضا و جوارح را در آن چیزی که خدا خواسته، نه تسبیح را به دست بگیرد و بگوید: «شکراً لله».
"شکراَ لله" که خب یک شکر لفظی است. شکر خدا این است که نیرویت را، قوایت را صرف در راه خدا کرده باشی. صرف در راه بطالت نکنیها! چشمت را در راه باطل مصرف نکنی! این عبارت از شکر نعمتهای الهی است و ان شاء الله خداوند هم جبران میکند.
اگر ارتباط با خدا پیدا کردی، از تمام ارتباطات غنا پیدا میکنی، یعنی بینیاز میشوی. «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» (5).
اون که خیلی ناراحت میشوی، موضعی را مدتی است ندیدیم، عمرو ندیدیم، ازش پذیرایی نکردیم، چه نکردیم، چه نکردیم؛ اگر یک ارتباط با خدا درست بشود، همه را خدا برایت درست میکند. ارتباط با خدا درست باشد، آنجا کلک و حقه بازی، خلاصه کاری نمیکند آقا؛ کلک و حقهبازی آدم را غرق میکند.
من نمیگویم برود معتزل بشود و از مردم کنارهگیری کند! نه، بیاید در اجتماع، ولی برای رضای خدا بیاید در اجتماع.
و من نمیگویم برود معتزل بشود و از مردم کنارهگیری کند! نه، بیاید در اجتماع، ولی برای رضای خدا بیاید در اجتماع. نیاید تو اجتماع که از اجتماع استفاده کند. ما اینجا جلسه درست نکنیم که خلاصه پولی، اقتصادی از شما استفاده کنیم. برای رضای خدا، احکام الهی، اخلاق اسلام، احکام اسلام؛ اینها را اگر ما برای رضای خدا ذکر کردیم، اقتصادش را هم خدا میدهد. خیال نکنید! بهتر از شما میتوانند کار کنند آنها ... . یک جوری که اصلش کسی حالیش نشود، خبر نشود، آبرومند باشد.
[پس]، تو اجتماع بیاید، ناراحتیهای اجتماع را ببیند، بچشد. پیامبر اسلام، مورد تهمت بودند، انبیاء، مریم با آن وضع کذاییاش! «مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا» (6)! مریم، تو چطور همچنین بیحساب کار کردی؟! تو که بابات آدم خوبی بود، مادرت هم اهل خرابی نبود، تو چه؟!
آن وقت خب، یک هم چنین تحملاتی هم هست؛ خیال کردند مریم از سر (مثل) خودشان است!
نه بابا! مریم یک موجود الهی است، آن وقت باید خدا بگوید که بروید سراغ این بچهی توگهواره، ببینید این چی میگوید؟ بچهی تو گهواره میگوید:
«قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا» (7)
بچه تو گهواره یک حرفهایی میزند که صد سالهها بلد نیستند اینگونه حرف بزنند. آن وقت این بچه، بچهی مریم است، آن وقت شما یک همچین تهمتهایی به مریم میزنید؟! خدا اینگونه تبرئه میکند.
خدا به شما توفیق بدهد، آنی که به شما نافع است، اگر تحول عملی در شما ایجاد بشود، منتجی.
ما همه آلوده هستیم، من نمیگویم آلودگیها را همه را تعطیل کنیم، آلودگیها را کم کنیم.
اگر کم هم بکنیم، خیلی برای ما نافع است. اگر توطئههای فسادمان کم شود خوب است، اگر غیبتهایمان کم شود؛ اینها همه همان تزکیه است، و اینها آن وقت در راه خدا، انسان را به خدا نزدیک میکند. آن وقت هم همتون به خودتون خدمت کردید. موفق باشید – یک صلوات.
منبع: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم – واحد صوتی / 1361
پاورقی:
1- الإنسان، 3 / ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس
2- آل عمران، 37
3- عبقات الانوار، جلد چهار، حدیث طیر
4- یونس علیه السلام، 90 - «حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ - تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده اند نيست و من از تسليم شدگانم»
5- نهج البلاغه، قصار 89 - « هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید».
6- مریم علیهاالسلام، 28
7- مریم علیهاالسلام، 30 و 31 - «(نوزاد در گهواره) گفت: من، بندهی خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است * و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است».
- تعداد بازدید : 2209
- 9 دی 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد انتخاب