ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متأسفانه استاد محترم سخت اشتباه نمودهاند. چه کسی گفته که امام علی، یا امام حسین، یا امام جواد و ... علیهمالسلام، حتماً و در هر شرایطی باید شهید میشدند؟! آنها که امامان را ترور کرده و به شهادت رساندند، برای تبرئهی خود در اذهان عمومی گفتند: لابد باید کشته میشدند.
به همان استاد بفرمایید: اگر من یک سیلی محکم به صورت شما بزنم، باز هم میگویید: باید این سیلی را میخوردم و اگر او نمیزند، لابد دیگری میزد، پس بیتقصیر است؟! یا فقط نسبت به ترور ائمه اطهار (ع) قائل به جبر هستید و میگویید: "باید کشته میشدند".
به استاد بفرمایید: اگر قائل به "جبر محض" هستید، چرا سعی دارید سر کلاس با این حرفها، رخنه در ایمان دانشجویان کنید. بالاخره اعقتادات شما "جبر" است و اعتقادات مخاطبین شما نیز "جبر" است و بر اساس قاعدهی جبر، شما نمیتوانید تأثیری در آنها بگذارید.
*- حکمت وجود و گسیل انبیا و اوصیای الهی به سوی مردم، نزول وحی به آنها و ...، برای این نبوده که "شهید" شوند. بلکه برای این بوده که مردم را تزکیه کنند - آیات را تلاوت نمایند - نشانههای هدایت را بنمایانند و به آنان علم و حکمت بیاموزند - بهترین الگو "اسوة حسنة" و امام، پیشوا و جلودار انسان باشند - تا انسان با اطاعت و تبعیت از آنان، در صراط مستقیم گام بردارد، هدایت شود و رشد کند.
پس، این که گفته شود: "امام علی، یا امام حسین، یا امام حسین ...، باید شهید (یا به تعبیر استاد کشته) میشدند"، کاملاً غلط است.
الف – اتفاقاً حقیقت درست برعکس است، یعنی "نباید کشته میشدند"، بلکه باید "اطاعت و تبعیت" میشدند و چون به جای اطاعت کشته شدند، ظلم واقع شد.
در هیچ کجای قرآن کریم نیامده که ما رسولان را برای کشته شدن گسیل داشتهایم، بلکه مکرر فرموده است که برای اطاعت و تبعیت فرستادهایم. چنان چه فرمود: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ ... - و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق (فرمان و اذن) الهى از او اطاعت كنند / النساء، 64»
ب – اما، دقت نماییم تمامی پدیدهها، تعاملات و حوادث عالم، بر اساس قاعدهی "علت و معلول" است. بله، اصل قاعدهی "علیّت" جبر است، چون ما وضع نکردهایم و در اختیار ما نیست و ما نمیتوانیم آن را از نظام هستی حذف کنیم، اما همیشه "علت شدن" یا فراهم نمودن علل، برای پیدایش معلول که جبری نیست که نفی "اراده و اختیار" باشد. حرارت "علت" است برای جوش آمدن آب. اما اگر شما آب جوش خواستید (معلول) – با اختیار و اراده آن را در معرض حرارت قرار میدهید.
به عنوان مثالی دیگر: نخوردن، علت میشود برای پیدایش معلولی که آن را گرسنگی مینامیم، اما من مختار هستم که بخورم یا نخورم. منتهی اگر نخوردم، چون "علت" فراهم شده، معلول نیز جبراً پدید میآید، یعنی گرسنه خواهم شد. یا مثلاً سقوط از بلندی "علت" است برای مرگ یا دست کم ضربهی مغزی، اما هر سقوطی جبری نیست، یکی میافتد و یکی دیگر خودش را [با اختیار] از بلندی پرت میکند (علت) و میمیرد (معلول).
ج – هدایت نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. اگر عدهای کافر، مشرک و منافق نمیشدند، ایمان میآوردند و از پیامبر اعظم و امامان علیهمالسلام تبعیت میکردند، نتیجه و معلول جبریاش، هدایت، رشد، سعادت، امنیت و رفاه جامعهی بشری بود و هر امامی همان کاری را میکرد که برای ظهور حضرت مهدی علیهالسلام شنیده و انتظارش را داریم. یعنی حکومت جهانی و عدلگستر، بیداری عقول و امنیت، رفاه و بهشت زمینی.
اما اگر عدهای با اراده و اختیار خود، کافر – مشرک – منافق – جانی – فاسد و فاسق شدند و مردم نیز با بیبصیرتی و دنیا طلبی خود را فریب دادند، به معاویه و یزید زمان خود "امیرالمؤمنین" گفتند و [العیاذ بالله] امام حسن علیه السلام را "ذلیل کننده مؤمنان" و امام حسین علیه السلام را "خارج شده از دین" خواندند، دین را تهجر و بیدینیِ جهالتآمیز خود را تمدن و مدرنیته خواندند، مال حرام خوردند، آخرت خود را به چرب و شیرین اندک دنیا فروختند، همه "علل" خودخواسته و اختیاری است که معلول آن، به شهادت رسیدن امامان یا صالحان امت، به دست فساق و ظالمین میباشد و همین خود علت میشود برای محرومیت بشر از پیشوا و رهبری عادل و بالتبع ذلت و خواری و بدبختی و جهالت و هلاکت. و البته این شهادتها نیز "علت" میشود برای "معلولی" که آن را احیای اسلام، حفظ اسلام، تبیین و جدا کردن خط اسلام یزیدی یا امریکایی، از اسلام ناب محمدی (ص) یا اسلام حسنی و حسینی (ع) مینامیم. و همین تمایز و جدایی، خودش علت میشود برای هدایت ارادی عدهای و نیز انحراف ارادی عدهای دیگر.
د – ایجاب و ضرورت شهادت اهل بیت علیهمالسلم برای احیا، حفظ و نشر اسلام ناب، خود معلول انحراف اختیاری و ارادی بود، لذا هیچ ضرورت و اجباری وجود نداشت که خائن خیانت کند و یا قاتل ایشان را ترور کند و مانند یزید بگوید: "لابد خواست و ارادهی الهی بوده است و من بیگناهم". خیر، بلکه اگر آنها این جنایت را نمیکردند، دیگران مثل آنها نیز با اختیار خود، ابا میکردند، اگر به جای پیروی هوای نفس خود و شیاطین انس و جنّ، از آنها اطاعت و تبعیت میکردند، امامان به شهادت نمیرسیدند و بشر این چنین ذلیل و گرفتار جهل و جنایات مستکبرین و ظالمین نمیگردید.
ازدواجهای معصومین با خائنین یا قاتلین خود:
سؤال اصلی در خصوص ازدواجهای معصومین با خائینین و قاتلین خود بود. شرح داده شد که همه ازدواجها، بر اساس عشق و عاشقی و انتخاب ارادی احسن نمیباشد، حتی در میان ما نیز چنین است. پس گاهی ازدواج با فرد خاص، به خاطر اهداف دیگری صورت میپذیرد. ندیدید برخی به خاطر قومیت، خویشاوندی، ارث، تابعیت کشور ثالث و ... ازدواج میکنند؟
پس ازدواج یک حکیم، همیشه حکیمانه است. به عنوان مثال: در قدیم رسم بود که اقوام، نه تنها با داماد وارد جنگ نمیشدند، بلکه او را مورد حمایت قرار میدادند و اگر شخص بزرگ و صاحبنامی بود، به او میپیوستند. برخی از ازدواجهای پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و نیز ازدواج امام حسن علیه السلام، چنین بود.
گاهی ازدواج، حکمتی چون تولد امام معصوم یا شخصیتهای بزرگی [چون فاطمه زهراء، ائمه اطهار، زینب کبری، حضرت ابوالفضل و ... علیهمالسلام] دارد. پس انتخاب زوجه، چه به امر مستقیم خدا باشد و چه خدا به شخص واگذار کرده باشد، با همین حکمت صورت میپذیرفت.
گاهی ازدواج بر اساس یک جبر است. مثل ازدواج اجباری امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون لعنةالله علیه، که قاتلش شد. خب حضرت امام (ع) به خاطر شرایطی که از سوی مأمون و مردم بیبصیرت ایجاد شده بود (علت) و اهدافی که برای حفظ، احیا و نشر اسلام و ماندن برای آمدن و حفظ امام بعدی داشتند، باید تن به این ازدواج میدادند، اگر چه میدانستند عاقبت مقتول او میشوند.
اما اینها سبب نمیشود که قاتل "مجبور و معاف" باشد و تبرئه گردد. خیر، بلکه اگر ارادهی قتل نمیکرد، سرنوشت خودش و جامعه نیز تغییر مییافت.
*- دقت شود که همه امور جبری نیست، به ویژه در تقریر سرنوشتها. منتهی وقتی انسان اراده و اختیاری کرد و انتخابی نمود، نتیجه و معلولش جبری میشود.
کلمات کلیدی:
گوناگون جود جود