مجموعه مباحثات با برادران اهل سنت - (9) مکه/ رمز میلاد حضرت امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام در داخل کعبه
نام من «حسین» است، البته به این نام مستعار و زیبا صدایم میکردند. قسمت شد که سالیانی را در اروپا زندگی کنم و توفیق یابم با برادران اهل سنّت، از علما تا دانشگاهیان و مردم عادی به بحث و گفتگو بنشینم. اکنون فقط خاطرات «سفر به غرب» باقیمانده است که در این پایگاه به شما تقدیم مینمایم.
قسمت نهم: مکه – « رمز میلاد حضرت امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام در داخل کعبه »
بسم الله الرحمان الرحیم
در بخش پنجم توضیح دادم که با برادرانی از اتباع ترک و مقیم در کشورهای آلمان و فرانسه عازم حج تمتع شدیم. تیم جالبی بودیم، دو نفر روحانی، سه واعظ مدرسه خطابت، یک استاد شیمی در دانشگاه، دو نفر از مسئولین جمعیتهای اسلامی و بنده، جمعاً هشت نفر. همگی شافعی بودند . (لینک)
دوباره شبی پس از طواف، در محلی مقابل کعبه – مشرف به دیوار بین رکن یمانی و حجرالاسود، دور هم جمع شدیم. فضای عجیبی حاکم بود و البته برای هر کس با توجه به ظرفیت وجودی و حال و احوالِ دل و فکرش متفاوت بود.
لحظاتی با سکوت گذشت، طبق معمول همه منتظر بودند که گفتگو آغاز شود. و باز طبق انتظار، من باب گفتگو را با یک سؤال باز کردم: «هنگام طواف به چه میاندیشیدید؟»
هر یک پاسخ قابل تأملی دادند؛ یکی گفت: به وحدت مسلمین – یک گفت: به این که اینجا اول مرکز توحید است – یکی گفت: به یک رنگی همگان و ...؛ تا این که مُلا امین پرسید: «خودت به چه میاندیشی؟» گفتم: به همین چیزها. البته دروغ نگفتم، اما او که به باهوشی و زیرکی معروف بود، گفت: راستش را بگو، ته قلب و ذهنت متوجه مسئلهی دیگری نیز هست، ما برادریم، بگو.
نگران بودم، لذا گفتم: باشد، به شما میگویم، اما به شرط آن که اگر قبول نداشتید، به خاطر احترام و حفظ دوستی سکوت نکنید، بلکه نقد کنید تا به بحث بپردازیم و این خود بالاترین عبادت است؛ پذیرفتند.
ادامه دادم: ما و شما همگی مسلمان و اهل توحید و اسلام هستیم. پس همه میدانیم که خداوند علیم و حکیم، کار بیحکمت و اتفاقی نمیکند و فعل عبثی از او صادر نمیشود و همه چیز در این عالم بر اساس علم، مشیت و حکمت اوست. لذا در زبان فارسی ما میگویند: «برگی از درخت بیحکمت و تقدیر نمیافتد» قبول دارید؟ طبعاً همه گفتند: البته که این طور است.
پرسیدم: آیا همه قبول دارید که حضرت علی علیهالسلام در داخل کعبه به دنیا آمده است و حکایت آن را میدانید؟ گفتند: بله، این را هر مسلمان و هر غیر مسلمانی که به تاریخ اسلام آشنایی داشته باشد میداند.
گفتم: موضوع فکری من نیز همین جاست، که چرا و حکمتش چه بوده است؟ خداوند متعال با این تقدیر خود، انتقال چه پیامی را به مسلمانان و همگان اراده کرده بود؟
همه در حالی که به شکاف در کنار رکن یمانی نگاه میکردند، به فکر فرو رفتند و آرام آرام پاسخها شروع شد: یکی گفت: علی کرم الله وجه، نزد خداوند متعال بسیار عزیز بود و خدا خواست بدینوسیله مقام او را نزد خودش به دیگران نشان دهد.
گفتم: هر چند درست است، اما کافی نیست. تمامی انبیای الهی و از جمله خاتم الانبیاء، حضرت محمد صلوات الله علیه و آله نیز نزد خدا عزیز بودند و ایشان از همه عزیزتر بود و «حبیبالله» لقب گرفت، اما هیچ کدام داخل کعبه به دنیا نیامدند.
دیگری پاسخ او را تکمیل کرد و گفت: خداوند عزت ایشان را با انزال وحی و رسالت معلوم کرد، خواست این چنین عزت علی کرم الله وجه را معلوم کند.
گفتم: این پاسخ نیز صحیح و زیباست، اما اگر حضرتش در کنار دیوار کعبه، حجر اسماعیل، کنار حجر الاسود، کنار مقام ابراهیم علیه السلام ... و خلاصه داخل مسجد الحرام نیز به دنیا میآمد نیز این منظور حاصل میشد؛ چرا باید دیوار شکافته شود و حضرت فاطمه بنت اسد علیهاالسلام به داخل کعبه کشانده شود و حضرتش آنجا به دنیا بیاید؟
چند لحظه سکوت شد و ملا امین پرسید: خودت به چه نتیجهای رسیدهای؟
گفتم به قصه حضرت آدم علیهالسلام در قرآن کریم توجه کنید. خداوند متعال فرمود: ابتدا ملائک از خلیفة اللهی حضرت آدم علیهالسلام، آن هم در زمینی که حیاتش مستلزم تزاحم و خونریزی میباشد تعجب کردند و خدا فرمود: من داناترینم به آن چه شما به آن علم ندارید.
سپس فرمود: علم تمامی اسمای خود را به آدم آموختم، سپس آن اسما (نشانهها) را به ملائک عرضه کردم (نشان دادم) و گفتم اگر راست میگویید: از اسمهای اینها به من خبر دهید. یعنی بگویید اینها را چقدر میشناسید؟ همهی ملائک گفتند: خدایا خودت میدانی که جز آن چه خودت تعلیم نمودی، چیزی نمیدانیم. یعنی اینها را نمیشناسیم. سپس به آدم علیهالسلام فرمود که حالا تو از اینها به فرشتگانم خبر بده و معلم آنها باش و به ملائک نیز فرمود که به آدم سجده کنید.
همه با دقت و دل و جان گوش میکردند و منتظر نتیجهگیری متناسب با موضوع بودند. پس از لحظهای سکوت ادامه دادم:
آیا ممکن است که خداوند متعال، علیم، حکیم و هادی، آدم را قبلهی ملائک قرار دهد، سپس سنگ و دیوار را قبلهی موحدین، مسلمین و مؤمنین قرار دهد؟!
سؤال قابل تأملی بود که پاسخش یک دریا حرف بود، لذا دیدهها به دیوار کعبه و شکاف و ذهنها به این سؤال متمرکز شده بود. ادامه دادم:
حتی ملائک بر انسان کامل فضیلت و برتری ندارند، چه رسد به در و دیوار و سنگ؛ لذا اصلاً گمان نکنید که تولد در میان کعبه، فضیلتی برای حضرت علی علیهالسلام بوده است، بلکه فضیلت کعبه به ایشان است. لذا ما در زیارات و دعاهای خود چنین آموختیم که «شَرّفَ بِهِ مَکَة وَ مِنی»، یعنی مکه و منا به او مشرف شدند و نه او به مکه و منا. انسان افضل است، نه دیوار و سنگ. چنان چه مسجد النبی (ص) به وجود پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله این چنین محترم و معظم میباشد، نه بالعکس.
سکوت کردم. خواستم بحث را به همین جا تمام کنم، چرا که مطلب را گفته بودم، از تشریح بیشتر ابا داشتم تا نکند شک و شبههای پیش آید و یا افزون گردد. اما دکتر خیری گفت: ادامه بده و نتیجهگیری کن.
گفتم: إله، رب، معبود و مقصود، الله جلّ جلاله است، اما آدم (انسان کامل) را خلیفهی خود قرار داد، رسولان را از آدمیان برگزید، و آدم را معلم و قبله ملائک نمود، و کعبه «زادگاه ولایت است»، چرا که قبلهی ملائک و جن و انسان و همه کائنات در عبادت معبود، «ولیالله» است که او همان انسان کامل میباشد. مگر اطاعت و تبعیت از آنان را به مثابه و تجلی اطاعت و تبعیت از خودش قرار نداد؟ مگر نفرمود:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا » (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [به ویژه دینی] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به خدا [كتاب] و پيامبر [سنت او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است.
و مگر نفرمود:
« مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا » (النساء، 8.)
ترجمه: هر كس از پيامبر فرمان بَرد در حقيقت خدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم.
خلاصه باید بدانیم که قبلهی ما «ولایت» است. امام سجاد علیهالسلام در معرفی خود در بارگاه یزید ملعون چنین فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا...»
ترجمه: ای مردم! من پسر مکه و منی هستم؛ من پسر زمزم و صفا هستم ... .
آری، قبله مسلمانان، وجود مبارک رسول الله صلوات الله علیه و آله است، قبله مسلمان ولایت الله است که در ولایت رسولش و ولایت اولیالامرش تسری یافته است.
گفتم: من تردید ندارم که قبلهی من «ولیالله» است که روح کعبه است و به قول ما ایرانیها، «قبله یک سنگ نشانیست که ره گُم نشود – حاجی احرامی دگر بند ببین یار کجاست؟» و توضیحات بیشتری دادم.
لحظاتی گذشت، ملا محمود ...، بلند شد و با چشمی گریان گفت: طوافی دیگر لازم است و همه به دنبال او رفتیم.
رویایی عجیب:
نجدت، روحانی نبود، پیرمرد کاسبی بود که در آلمان زندگی میکرد. از این گروه بود، اما چون در راهپیمایی برائت در حج خونین، سنگی به سرش اصابت کرده بود و چنان شکافته بود که نزدیک به 20 بخیه خورده بود، در جمع ما حضور نداشت.
دو ماه بعد، او را در هامبورگ دیدم. گفت فلانی خوابی عجیب دیدم. در خواب دیدم با تو و آن گروه دوستان در طواف هستیم، وقتی من نزد تو آمدم و خبر دادم که طوافم با موفقیت تمام شد؛ از من پرسیدی: آیا آن شکاف نزدیک رکن یمانی را بوسیدی؟ گفتم: خیر. گفتی: پس طوافت کامل نشده، و برو ببوس. من نیز چنین کردم، حالا تعبیرش چیست؟
من حکایت آن شب را تعریف کردم و او اشک میریخت.
- تعداد بازدید : 2654
- 19 اردیبهشت 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت امیر المومنین حج