بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أبا صالِحَ المَهدی.
سلام دوستان؛
همانگونه که موجودات زنده، از جمله انسان، جان و جسمی دارند و تا وقتی این جان همراه و مأنوس جسم (جسد، پیکر، بدن) باشد به آن "زنده" میگویند و هر گاه مفارقتی حاصل گردد، آن را مُرده (میت، بیجان) میخوانند، هر چیز دیگری هم "روح و جانی" دارد و حتی ملکوتی دارد، اگر چه به حسب ظاهر، جزو جامدات باشند، مانند: کوه، دریا، سنگ ... و خانهها. کعبه نیز همینطور است.
امروزه در علوم طبیعی، کشف نمودهاند که هر چیزی یک حدی و یک نوعی از شعور را داراست و البته علم هنوز خیلی عقبمانده است. اما در قرآن کریم میخوانید که روزی این زمین، تمامی احوال و اخبار خودش را بازگو میکند «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا - آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را باز گويد / الزلزلة، 4»، و در روایات نیز میخوانید که در قیامت مکانها (مسجد، خانه و ...) شهادت میدهند؛ پس لابد این مکانها و خانهها به غیر از جسم، درک و شعوری دارند که شاهد بودهاند و در قیامت میتوانند شهادت بدهند. آن که شاهد نبوده، چگونه برای شهادت احضار میشود و چگونه میتواند شهادت دهد به چیزی که آن را درک نکرده است.
کعبهی معظمه نیز "جانی دارد و جسمی". جسمش همین چهار دیواری است که به امر الهی و توسط حضرات ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در شهر مکه بنا شد و البته در طول تاریخ مکرر تخریب و بازسازی شده است و البته عزت و عظمت و حرمتش به خاطر روحش میباشد. روحش را خدا بنا کرده است و جسمش را بشر به امر خدا.
با جسم هر کاری میشود کرد، میشود بر دیوارهی کعبه اشعار کفرآلود آویزان کرد و یا حتی درونش بتهای کوچک و بزرگ را جاسازی نمود و میشود کلید ادارهاش را به فاسق داد؛ اما با روحش هیچ کاری نمیشود کرد، چرا که جانها و ملکوتها به دست خداست:
« فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » (یس، 83)
ترجمه: پس [شكوهمند، پاک و] منزه است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
میشود به سر و بدن مبارک رسول الله صلوات الله علیه و آله مزبله ریخت، چنان که ریختند – میشود فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام را با شمشیر زهرآلود شکافت – دست و پهلوی صدیقهی کبرا علیهاالسلام را شکست – جگر مجتبای خدا علیه السلام را مسموم کرد و سر از بدن حجت خدا جدا نمود؛ اما نمیتوان کمترین جراحتی به روح و ملکوت آنان وارد نمود. آنها "ذکر" هستند و خداوند متعال آنها را نازل نموده و از آنها محافظت مینماید.
جسم کعبه، قبلهی بدن عابدان خداست، نه قبلهی روح آنها. و البته روح کعبه، قبلهی روحشان میباشد.
ندیدید آنها که یا جاهلند و یا متکبر و مکذب و یا هر سه میباشند، انتقاد میکنند که اگر خدا همه جا هست، چرا باید برای دیدنش این همه هزینه کنیم و به حج برویم؟! گویی کسی برای دیدن خدا به آنجا میرود! بله، خدا همه جا هست و توجه به خداوند متعال، ذکر و یاد او، ابراز عشق و محبت به او، طلب استغفار از او، توبه به سوی او، درد دل و آوردن حاجت به درگاه او، هیچ قبلهای به جز جان و قلب خودت ندارد، که "القلب حرم الله"، "القلب بیت الله"؛ خدا همه جا هست، محدود به جا و مکان نیست، بلکه هر گاه خواستی متوجه او شوی، به هر سو که بنگری، او با توست و در قلب و جان توست، یعنی حتی لازم نیست که بیرون از خود، جایی به دنبال او بگردی. چنان که فرمود: « وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ – و او با شماست، هر کجا که باشید / الحدید، 4 »، اما به قول حافظ رحمة الله علیه: «بی دلی در همه احوال خدا با او بود - او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد».
کعبهی معظمه، قبلهی بدن ما به هنگام انجام عبادات واجبی چون نماز و حج است، چنان که نماز مستحبی را حتی در حال حرکت نیز میتوان اقامه نمود. اما قبله روح ما، جان ما و قلب ما، همان روح، جان و قلب کعبه است، نه جسم و دیوارهای سنگی و گِلیاش.
چقدر بزرگان، علما، فقها و عرفای ما به این نکات دقت داشتند و به قلم نثر، شعر، حکمت و ...، از دیرباز تا کنون این مهم را برای ما تشریح نمودهاند:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجهی آن خانه نشانی بنمایید
یک دستهی گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید (مولوی)
روح کعبه:
روح کعبه، همان "ولایت الله جلّ جلاله" است؛ جان کعبه، همان محلی برای عبادت معبود توسط بندگان خالصش میباشد، مانند قلب انسان. لذا به ولی، خلیفه، رسول و خلیلش نفرمود که این خانه را برای مسافران و زائران پاک کن، بلکه فرمود: برای طواف کنندگان و اهل نماز پاک گردان، بگونهای که آثاری از شرک و شرکگرایی در آن نباشد:
«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» (الحج، 26)
ترجمه: و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم] چيزى را با من شريك مگردان و خانه ام را براى طوافكنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان [و] سجده كنندگان پاكيزه دار.
روح کعبه ولایت است و جسم کعبه زادگاه جسم ولایت، امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام.
جسم آدم را از گِل بسرشت و فرمود: هر گاه در او روح دمیدم، به او سجده کنید، ارزش متعلق به آن روح است و جسم به واسطهی آن محترم میگردد. یعنی توجه به روح باشد و جهت به سوی آنجا که جسم و روح با هم هستند.
زادگاه ولایت را "قبله"ی مسلمانان عالم قرار داد و فرمود: با جسمتان، جسمش را طواف کنید، در عباداتی که فرمودم، جسمتان را در جهت جسم آن قرار دهید؛ اما جهت روح که کعبه نیست.
چه فایدهای دارد اگر جسم در پشت جای پای حضرت ابراهیم علیه السلام، بایستد و دو رکعت نماز به جای آورد، اما روح به مقام ابراهیم علیه السلام اقتدا ننماید؟
چه فایده دارد اگر جسم، سنگی بردارد و به سوی سنگی تحت عنوان جایگاه ایستادن ابلیس لعین پرتاب کند، اما روحش چون حضرت ابراهیم علیه السلام، شیاطین جن و انس را از خود نراند و با آنها ستیز ننماید؟
حاجی کسی است که روحش متوجه و متصل به ولایت باشد. وگرنه جسمش متوجه کعبه میشود، در حالی که روح کعبه را از جسمش جدا میکنند.
قوم به حج رفته که حج رفتهاند بی تو در اين واديه كج رفتهاند
كعبه تويی كعبه بجز سنگ نيست آينهای مثل تو بیرنگ نيست
...
قوم به حج رفته چو باز آمدند بر سر نعشت به نماز آمدند (مرحوم آقاسی)
مفارقت و وصل مجدد روح و جسم:
روح در عین توجه و علاقهی بسیار شدیدش به بدن، مکرر از آن مفارقتی دور یا نزدیک پیدا میکند و دوباره به سوی او بر میگردد؛ حال خواه هنگام خواب و سپس بیداری باشد، یا هنگام معراج در اقامهی نماز و یا مرگ و قیامت.
میان روح و جسم کعبه نیز مفارقتهایی کوتاه مدت و یا دراز مدت رخ میدهد، خواه هجرت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله از مکه به مدینه باشد، که حتی پس از فتح مکه نیز دیگر به آنجا باز نگشتند – و خواه جدا شدن سید الشهداء، امام حسین علیه السلام از مسیر کعبه و مناسک حج و رفتن به سوی کوفه و میقات و لقا در کربلا، و خواه غیبت ولیّ الله الاعظم، حضرت امام مهدی علیه السلام.
اما این روح، انشاء الله به زودی به بدن باز میگردد و جسمش را در کنار جسم کعبه قرار میدهد، به دیوار کعبه تکیه میزند و جان مردمان را مخاطب قرار میدهد و با تلاوت آیهی کریمه، میفرماید:
«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» - « أنَا بَقيّة الله وَخليفَتَهَ وَحَجّتَه عَليكُم».
پس، جسمها به سوی جسم کعبه اقامهی نماز میکنند، جسم کعبه را طواف میکنند و ...، اما روحها به روح کعبه اقتدا میکنند.
مشارکت و هم افزایی (تیتر یادداشت و نشانی لینک، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یادداشت - برای هر جان قبلهای و برای هر بدن (جسم) قبلهایست – کعبه نیز جان و جسمی دارد که هر دو قبلهاند.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9338.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
یادداشت حج