ش: با توجه به اهمیت موضوع امامت در سرنوشت اسلام و مسلمین، چرا نام اهل بیت (ع) در قرآن کریم نیامده است؟
x-shobhe: این سؤال یا شبهه، سال گذشته نیز به کثرت تمام اشاعه شده بود که پاسخ آن درج شد و اخیراً مجدد اشاعه شده است. لذا با توجه به اهمیت سؤال، لازم است به نکات ذیل با دقت و درایت کامل توجه گردد:
الف – اولین پاسخ در قبال سؤالهایی از این قبیل که چرا در قرآن کریم این یا آن موضوع نیامده است؟ این است که قرآن کریم از منبع علم و حکمت لایزال الهی صادر و نازل شده است و او برای چگونگی آیات و ارسال وحی با کسی مشورت ننموده و بر اساس ذوق شخصی افراد یا گروهها آیهای نازل ننموده است. باید سعی کنیم قبل از این که بپرسیم چرا خدا چنین فرمود و چنان نفرمود، یا چرا چنین نمود و چنان ننمود و ...، او را بشناسیم و ایمان بیاوریم. وقتی او را شناختیم، میفهمیم که او حکیم و علیم و فعال ما یشاء است. پس، هر کلام و فعلی که از او صادر میگردد، عین حکمت، علم، عدل و کمال است.
ب- دقت شود که وهابیت سعی دارد بدون این که «اسمش» مطرح شود، «رسمش» را در میان جوامع اسلامی و به ویژه جهان تشیع تبلیغ نموده و گسترش دهد. اندیشهی «حسبنا کتاب الله» - کتاب خدا برای ما کافی است! یک اندیشهی وهابیگری است. آنها میخواهند به صورت مستتر (پنهان) و ناخودآگاه این معنا را به اذهان القا نمایند که اگر مطلب یا موضوعی در (ظاهر) قرآن نبود، سندیت و مشروعیت ندارد (؟!) ولی ما از آنها سؤال میکنیم که در کجای قرآن رکعات نماز یا دفعات طواف یا سایر جزئیات احکام آمده است؟! و کدام کتابی بدون معلم قابل یادگیری است، چه رسد به تبعیت و اطاعت؟ چرا به قرآن کریم که میرسید همه عالم به اسرار الهی نیز میشوید؟!
ج – آنان که میخواهند فقط به قرآن و آن هم با واژههایی که خود تعیین میکنند استناد کنند، دقت کنند که اولاً اطاعت از «رسول ص»، اولی از اطاعت از قرآن است، چرا که خداوند متعال رسول را فرستاد و به همراه او کتاب و میزان را نیز نازل نمود. ثانیاً همین کتاب نیز توسط رسول برای انسانها بیان گردیده است. و ثالثاً در همین کتاب قید شده است که از رسول اطاعت کنید.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (الحدید – 25)
ترجمه: ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) را نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً» (النساء - 59)
ترجمه: شما كه مؤمنيد! خداوند را اطاعت كنيد و رسول او و واليان امر خودتان را اطاعت كنيد، و چون در چيزى اختلاف كرديد- اگر بخداوند و بروز قيامت ايمان داريد- آنرا به [كتاب] خدا و [سنت] رسول باز گردانيد كه اين بهتر و نيك سر انجامتر است.
پس، اگر کسی مدعی است که فقط میخواهد به ظاهر آیات قرآن کریم استناد کند، باید آیات فوق را هم بخواند و اطاعت کند و اگر کسی در موضوع ولایت و امامت بعد از نبیاکرم (ص)، سؤال یا شبههای دارد، باید ببیند که رسول و فرستادهی او و آورندهی قرآن چه میفرماید؟
البته بدیهی است که برای فهم قرآن کریم و هدایت، بسنده نمودن به ظاهر آیات قرآن کریم مکفی نمیباشد و حتماً باید ظاهر، باطن، تفسیر، تأویل، محکم و متشابه آن را از حضرت رسول اکرم (ص) فرا گرفت و ایشان نیز مکرر و مستمر (به سند شیعه و سنی) به آیاتی که در شأن حضرت علی علیهالسلام میباشد تأکید نمودهاند. و در نهایت نیز فرمودند من از این مثلث نازل شده خارج میشوم و دو ضلع دیگر (قرآن و اهل بیت ع) را برای شما باقی میگذارم. (حدیث غدیر خم)
د – در قرآن کریم به صراحت تمام بیان شده است که خداوند همهی امور و حتی اعمال آدمیان و آثار آن اعمال تا قیام قیامت را در «امام مبین» جمع مینماید، پس لابد همیشه باید امامی باشد:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ» (یس - 12)
ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آنچه كردهاند و آنچه از آثارشان بعد از مردن بروز مىكند همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم.
و نیز میفرماید: در قیامت هر کسی با امام خود محشور میگردد. لذا همگان از امام برخوردارند. خواه امام حق باشد یا امام باطل. همین معنا اثبات میکند که برای همگان امامی هست و امام اهل هدایت باید که منصوب حق تعالی باشد:
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ...» (الإسراء – 71)
ترجمه: روزی که همهی انسان را با امامشان میخوانیم ... .
ھ – اما در مورد «اسم» نیز دقت شود که «اسم» حتماً آن واژهای نیست که ما کسی را با آن میخوانیم. چنان فرمود نام رسول خدا (ص) در میان مردم «محمد» است، در میان ملائک «محمود» است و نزد خدا «احمد» است. همین طور شاهدیم که خداوند متعال رسول خدا را به اسمهای متفاوت که هر یک معنا و مفهومی را حمل میکند میخواند. مانند: رسول، نبی، خاتم النبیین، رحمة للعالمین، امی، صاحب، بشیر، نذیر و ... .
پس اگر در قرآن کریم واژه «میزان»، «نور»، «مؤمن»، «صراط مستقیم»، «عباد الصالحین»، «طه»، «یس» ... و دهها اسم دیگر آورده شد و حضرت رسول اکرم (ص) [به سند شیعه و سنی] فرمود: یا علی مقصود و مصداق این اسمها تو هستی، دیگر نباید گفت: چرا اسم ایشان در قرآن نیامده است.
و – اسم، یعنی نشانه. اسمای خداوند، نشانههای خداوند هستند و نه خود او. و نشانههای خداوند متعال همگی مخلوقات او هستند. و دقت کنیم که اسمهای خداوند، فقط لفظ و واژه نیستند. بلکه این نشانهها حتماً تعین خارجی دارند و این نشانهها هر چه کاملتر باشند، بزرگتر و به تعبیر دیگر اسم اعظم خداوند متعال میباشند.
خداوند متعال در مورد اسماء یا نشانههای خویش میفرماید:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف -180)
ترجمه: و براى خدا، نامهاى نيك است خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا تحريف مىكنند، رها سازيد! آنها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مىدادند، مىبينند!
و امام صادق علیهالسلام فرمودند: به والله مائیم آن اسمای حسنای الهی. (اصول کافی – ج1)
و به همین دلیل در زیارت حضرت امیر (ع) میخوانیم: «السلام علی اسم الله الرضی» - سلام بر اسم رضی خدا. و نیز میخوانیم «السلام علیک یا دین الله القویم و صراطه المستقیم». و ایشان خود میفرمایند: منم مثانی (سوره حمد)، منم طه – منم یاسین (یس) – منم زلزال – منم آن نوری که خاموش نمیشود و ... . لذا امام صادق (ع) میفرمایند:
«اگر قرآن آنگونه که خدا خواسته و نازل کرده تلاوت شود و مورد تدبر قرار گیرد، هر آینه ما را با نشانههای ارائه شدهاش خواهید یافت.» (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 13)
ز – حال که دانستیم خداوند را نشانههایی (اسمهایی) است که با آنها شناخته میشود و با آنها خوانده میشود و این نشانهها هر چه کاملتر باشند برترند و اسم اعظم همان نشانهی برتر خداوند، یعنی انسانهای کامل، یعنی وجود مقدس معصومین علیهمالسلام هستند و در قرآن کریم مکرر به «اسمهای خدا» اشاره و تأکید شده است، به تاریخ بر میگردیم تا ببینیم که مردم جاهل و متعصب و منافق، با خود وجود و مصادیق «اسم» خدا چه کردند که با لفظش چه کنند؟ آیا آنان که صاحب اسم، روح اسم، مصداق اسم را تحمل نیاورده و آن چنان امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه را ترور و خاندان آنها را در طول تاریخ قتل عام کردند، به لفظ و واژهی «اسم» احترام میگذاشتند و قرآن کتابت شده را به خاطر این اسمها نابود نمیکردند؟!
آیا اگر «اسم» علی علیهالسلام یا دیگر ائمه در قرآن کریم به صورت مستقیم میآمد، مسلماننماهایی که شخص آنها را کنار گذاشته و به نام اسلام کشتند، قرآن را تحریف نمیکردند؟! پس باید که این اسمها در حفاظ مطرح میشد که شد. مضاف بر این که چنان چه لفظ «محمد ص» آن قدر معرف شخصیت ایشان نیست که واژههایی چون نبی یا رسول معرف است، لفظ «علی»، «حسن»، «حسین» و ... علیهم السلام نیز آن قدر تبیین کننده و معرف شخصیت امام نیست که واژههایی چون: ولی، امام، نور، هادی، میزان و ...، معرف شخصیت آنهاست. لذا وقتی قرآن کریم میفرماید: به همراه کتاب و رسول، میزان نازل کردم و نور نازل کردم،لازم است که مسلمان بیاندیشد که رسول و کتاب را دانستیم، حال میزان و نور کدام است؟ و آن را بر طبق دستور خداوند کریم و حکم قرآن مجید از رسول بپرسد.
ح – قرآن کریم، لفظ و کلام است و به همین جهت «کلام الله» نام دارد و بدیهی است که لفظ و کلام برای هدایت کافی نیست و قدرت هدایت انسان را ندارد. بلکه روح قرآن که همان «انسان کامل – معصوم» است هدایتگر است. لذا قرآن کریم چنان چه دستور به اطاعت و تبعیت از رسول میدهد، به تبعیت از «نوری» که به همراه رسول نازل شده است نیز دستور میدهد. پس مسلمان باید از خود ایشان بپرسد که این «نور» کیست؟
«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (الأعراف - 157)
ترجمه: (مؤمنین و اصحاب حضرت رسول اکرم ص)، همانهایی كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مىكنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مىيابند آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منكر باز ميدارد، اشياء پاكيزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاكيها را تحريم مى كند و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.
- تعداد بازدید : 6690
- 6 اردیبهشت 1390
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن ولایت (امام علی) امامت