بسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مقدمه:
در این که خداوند سبحان عادل است، هیچ کسی تردیدی ندارد و هر کسی غیر از این بگوید، اولاً خدا را نشناخته و او را متهم میسازد و ثانیاً انسان و توانیها و امکاناتش را نشناخته و فقط شعار میدهد! لذا تعاریف و مباحث گوناگون و حتی متضاد دربارۀ «عدل إلهی»، فقط برای تعریف چگونگی یا توجیه اعمال انسان میباشد، یعنی همان مقولۀ «جبر و اختیار» در عملکرد انسان!
در جلسۀ پیشین بیان شد که «اشاعِره» مدعی «جبر محض» و «معتزله» مدعی «اختیار محض» شدند که هر دو با توحید منافات دارند و هیچ کدام نیز نظریۀ جدیدی که "ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری"، یا "واصل بن عطا" بنا نهاده باشند نیستند؛ بلکه همان ادعاهای کفار و یهود میباشند که در قالب ادبیات و اندیشههای اسلامی، بازگو شدهاند و در قرآن کریم به هر دو این اندیشههای باطل، اشاره شده است:
ادعای جبر محض از سوی کفار و یهود، در قرآن کریم
اولین کسی که ادعای جبر محض نمود و شرور را نیز از خداوند سبحان دانست و هیچ گونه اختیار و تقصیری در انحرافات و مفاسد، برای خودش قائل نشد، ابلیس لعین بود که پس از ناکارآمدی توجیهاتش برای تطهیر خود، گناهش را متوجه خداوند سبحان نمود و گفت:
«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ - گفت: ای پروردگار! چون تو مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین میکنم» (الحجر، 39)
جهل و تکبر، چنان بر ابلیس لعین غلبه یافت که با خود نیندیشید که اگر «جبر محض» است و خداوند سبحان بندهاش را "اغوا" نموده، پس «من چنین و چنان میکنم»، یعنی چه؟! چطور شد که در انحراف و تمرد خودش، قائل به «جبر محض» گردید و گفت: «تو مرا اغوا کردی»، اما در دشمنی با خدا و منحرف ساختن بندگانش، قائل به «اختیار محض» گردید و گفت: «من سر راه بندگانت مینشینم و اغوا میکنم؟!»
به رغم شعار «بیدینی محض»، هیچ کدام از کفار، بیمعبود و بیدین محض نیستند، بلکه همه ابلیس لعین و شیاطین جنّ و انس را بندگی و تبعیت میکنند، لذا آنان نیز در توجیه کفر و بتپرستی خود، مدعی «جبر محض» شدند و گفتند:
«وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (النّحل، 35)
- و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: «اگر خدا مىخواست نه ما و نه پدرانمان هيچ چيزى را غير از او نمىپرستيديم و بدون [حكم] او چيزى را حرام نمىشمرديم» پيش از آنان [نيز] چنين رفتار كردند و[لى] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفهاى] است؟
طبق آیات قرآن مجید، کفار در محشر ابتدا با یک دیگر مخاصمه میکنند و هر کدام گناهشان را گردن دیگری میاندازند و چون نتیجه نمیگیرند، بر سر ابلیس لعین فریاد برمی آورند که «همه تقصیر توست - تو ما را مجبور کردی»؛ او نیز میگوید: «خدا شما را به حق دعوت کرد و نپذیرفتید و با اختیار خود از من تبعیت نمودید، پس خود را ملامت کنید»، و چون راه نمییابند، به خداوند سبحان میگویند: «اگر تو میخواستی، ما را نیز هدایت مینمودی!» و البته آیات مربوط به ادعاهای یهود، در این که فرزندان خدا هستند، برگزیدۀ خدا هستند و عذابی متوجه آنان نخواهد شد و ... که همه در راستای ادعای جبر محض میباشد نیز بسیار است.
کفار جدید نیز هر کجا به نفعشان باشد، مدعی جبر محض میشوند، اما چون منکر حق تعالی میباشند، از «جبر طبیعت، جبر تاریخ، جبر محیط و ...» سخن میگویند!
ادعای اختیار محض از سوی کفار و یهود، در قرآن کریم
اولین مدعی اختیار محض نیز ابلیس لعین بود که در محضر خداوند سبحان، مدعی شد «من هرگز بفرمان تو سجده نمیکنم و چنین و چنان میکنم»!
از آنجا که کفار نه به خالق و ربّ اعتقادی دارند و نه به حیات اخروی و معاد، و نه به هیچ حقیقت غیر مادی (عقل، فطرت، عشق و ...)، خود را حیوانات هوشمندی میدیدند و میدانند که هیچ قید و بندی ندارند و اجازه دارند هر گونه که دوست دارند، زندگی کنند!
مادهگرایان (ماتریالیستهای) امروزه نیز قائل به «اومانیسم» میباشند که زیر ساخت جهانبینی و شاکلۀ تمامی حکومتهای ظالمانه و نیز فسق و فجور در تمامی عالم میباشد و البته این نیز جدید نیست.
آنها میگویند: «خالق و ربی نیست و اگر باشد هم حق ندارد به ما امر و نهی کند؛ ما از اختیار محض برخورداریم» و میگویند: «زندگی محدود به دنیاست و در دنیا و حیات مادی، کمال انسان در «رفاه و لذت» میباشد که در چگونگی رسیدن به آن، کاملاً مختار و مجاز میباشد، لذا عقلانیات، اخلاقیات، ارزشها و ضد ارزشها و تمامی قوانین، اعتباری میباشند و هیچ حقیقت و اصالتی ندارند!»
اما، یهود را میتوان اولین قومی دانست که به رغم ادعای شناخت و ایمان به توحید، نبوت و معاد، میگویند: «خدا یک بار آفریده و یک بار هم آفرینش را جمع میکند، اما در این فاصله و به ویژه در ارتباط با انسان، کنار کشیده و هیچ ربوبیّتی ندارد، بلکه به انسان اختیار محض داده است، البته نه به عنوان یک امتیاز، بلکه قوانینی وضع و حاکم نموده که خودش نیز مقهور آنها شده است، لذا دستش بسته است و کاری نمیتواند بکند:
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ... - و يهود گفتند دست خدا به زنجير بسته است! دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن از رحمت (الهی) دور شوند!» (المائده، 64)
اهداف سیاسی و فرهنگی
برخی گمان دارند مقولۀ «جبر و اختیار»، صرفاً یک بحث کلامی میباشد که گاه در فلسفه نیز مطرح میگردد و در میان مسلمانان نیز دو دیدگاه متفاوت است که اشاعِره و معتزله مطرح کردهاند! در حالی که چنان که بیان شد، هر دو نظریه قدمت دیرینه دارد و بنیانش به ابلیس لعین، سپس کفار و سپس به یهود میرسد!
اما، نکتۀ مهم دیگری که مغفول مانده، «اهداف سیاسی و فرهنگی» در طرح و پیروی از هر کدام میباشد.
*- سران نظامات سلطه و حاکمان ظلم و فساد در جهان، خواه صریحاً ادعای کفر نموده باشند، یا نام یکی از ادیان الهی را به یدک کشانده باشند، همیشه طرفدار نظریۀ «جبر محض» بودهاند تا بگویند: «اگر ما مستکبران شدیم و شما مستضعفان - اگر ما ثروتمندان شدیم و شما فقیران - اگر ما حاکمان شدیم و شما زیردستان - و اگر برای بقا و تقویت سلطۀ خود به شما ظلم میکنیم و شما را به بردگی و بندگی میکشانیم و ...؛ تقصیری متوجه ما نیست، بلکه جبر الهی، جبر طبیعت، جبر تاریخ، جبر روزگار و ...، بر همه حاکم میباشد!
*- در نقطۀ مقابل، بیخردان مستکبر و فاسد، خواه رسماً اعلام کفر و بیدینی نموده باشند و خواه تحت نام دین و مکتبی فاسق شده باشند، طرفدار «اختیار محض» شدهاند و میگویند: «اولاً خدا و ربوبیّت و معادی در کار نیست، پس ما مدتی زندهایم، و در این مدت نیز آزادیم برای رسیدن به رفاه و لذت بیشتر، هر کاری که از دستمان برمی آید به انجام رسانیم، و ثانیاً اگر خالق، ربّ و معادی هم باشد، دستش بسته است، همه را رها کرده و به انسان اختیار محض داده و او را مجاز نموده تا هر کاری که دلش میخواهد، به انجام رساند و بدیهی است که در چنین نظامی، حاکمیت و موفقیت، از آن کسانی است که ثروت، قدرت و امکان بیشتری برای سلط بر دیگران دارند!
این دو نظریه، زیرساخت و بهانۀ توجیهی برای تمامی ظلمها، جنایات و مفاسد و نیز قالبی برای ساختار فرهنگهای منحط و مخرّب و اشاعۀ ظلم، جور، فساد و فشحا در عالَم بشریت میباشند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
کلمات کلیدی:
اصول اعتقادات عدل