آیت الله میرباقری: شرح حدیث «ما رایت الا جمیلا» جلسه سوم/ مقام محبت و رضای زینب کبری سلام الله علیها - بستر رویت جمال صنع الهی
متن زیر جلسه سوم سخنرانی آیت الله میرباقری است که در ایام ماه محرم سال 93 در حرم مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها به تاریخ 16 آبان ماه 93 برگزار شده است.
حجت الاسلام میرباقری:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. الحمدلله رب العالمین. ثم الصلوة و السلام علی سیدنا و مولانا حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین. و لعنة الله علی اعدائهم أجمعین.
عرض کردیم که وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد در جواب او جملهای را بیان کردند. در همین روز دوازدهم وقتی ایشان بر ابن زیاد وارد شدند، یکی از جملاتی که ابن زیاد گفت این بود که «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ» کار خدا را با برادت چگونه دیدی؟ حضرت فرمودند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»؛ من در کار خدا جز زیبایی ندیدم .
در اینجا دو سؤال مطرح است؛ سؤال اول این است که این بلاء عظیم که در آن سیدالشهداء (ع) و اصحابشان به سختترین وجه به شهادت رسیدند و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به سنگینترین شکل به اسارت رفتند، خیام حضرت غارت شده، سرهایشان به نیزها رفته و بدنها زیر اسب رفته است، کجای این صحنهها زیبا است؟!
سؤال دوم اینکه آن چشم پاک و مطهری که میتواند، جمال صنع خدا را در این سختترین بلا و در متن این حادثه ببیند، چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
●- در باب سؤال اول عرض کردیم که حادثه عاشورا سه چهره دارد. یکی چهره کار دشمن است که در زشتترین شکل ممکن صورت گرفته است. ما گناهی، جرمی، جنایتی در طول تاریخ، معصیت و استکباری بر خدای متعال، شیطنتی بزرگتر از صحنه عاشورا و کاری که دشمنان نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در عاشورا از قبل صحنه چینی کرده بودند و انجام دادند، نداریم. این چهره مستحق لعن و عذاب و برائت و امثال اینهاست.
●- چهره دوم کار حضرت و اصحاب و اهل بیت است که در اوج زیبایی است یعنی بالاتر از بندگی و وفای به عهد، رضای به قضاء الهی، تسلیم بودن به خدا و ولیش که در صحنه عاشورا اتفاق افتاده، نداریم که این هم در اوج زیبایی است. سیدالشهداء (ع) وفاءبالله کردند و راضی به قضاءالله بودند و اصحاب و اهل بیتشان هم به ایشان وفا کردند و این هم در اوج زیبایی اتفاق افتاده است.
●- چهره سوم عاشورا، تدبیر و ربوبیت خدای متعال است که در متن این حادثه بالاخره جبهه سیدالشهداء (ع) را پرورش داده و ربوبیت کرده و رب العالمین است. از زیباترین چهرههای خدای متعال ربوبیت او نسبت به اولیاء خداست. حال در این ربوبیتی که خدای متعال نسبت به سیدالشهداء(ع) داشته است جمال کار کجاست؟
*- اولین نکته عرض کردیم وفای سیدالشهداء (ع)، عبادت ایشان، رضای ایشان به قضاءالله، صبر و استواری و استقامت و همه صفات حمیدهای که در عاشورا از ایشان تجلی کرده و صادر شده است که همه با عنایت و امداد و توفیق و کمک خدای متعال بوده است. هیچ حسنی از بنده سر نمیزند الا اینکه از خدای متعال شروع میشود و قبل از اینکه انسان یاد خدا کند، خدا یاد بنده میکند.
*- نکته دوم این بود که خدای متعال بعد از اینکه سیدالشهداء (ع) با امداد و کمک الهی به عهدشان وفا کردند، برای بار دوم خدای متعال وفا کردند و در این وفای عهد، بهترین ضیافت را برای سیدالشهداء (ع) و علی اهل بیته رقم زدند. ضیافتی که احدی جز خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیتشان علیهم السلام از متن آن با خبر نیستند، «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» و دوم اینکه بساط شفاعتی را برای ایشان فراهم کردند که ایشان محور نفوس مطمئنه در عالم هستند.
در روایات دیدهاید که آیه شریفه «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» هم اصلش مربوط به سیدالشهداء (ع) است و بعد همه شیعیان حضرت هم وقتی میخواهند از این دنیا بروند با نفس مطمئن و آرام از دنیا میورند و به شفاعت حضرت وارد ضیافت میشوند.
این شفاعت حضرت هم شفاعت تطهیری برای همه است و هم شفاعت ترفیع درجه و بالا بردن درجات در قرب و توحید برای همه است، بویژه برای اولیاء خاص خدا مثل انبیاء اولوالعزم و ملائکه مقربین و آنها هم که هر شب جمعه به حرم سیدالشهداء(ع) میآیند، بهرهمند میشوند و درجاتشان رفعت پیدا میکند. انبیاء و اولیاء هم که برای سیدالشهداء (ع) گریستند و میگریند، ترفیع درجه پیدا کردند.
بنابراین خدای متعال به سیدالشهداء (ع) وفا کرده است و وفای خدای متعال به عبد زیباتر از وفای عبد به خدای متعال است. هر چند کار سیدالشهداء(ع) در اوج بندگی و لطافت و جمال است ولی صنع خدای متعال از کار ایشان زیباتر، لطیفتر و وفای الهی وفایی کاملتر و جامع تر است.
*- نکته دیگری که در جمال صنع الهی هست این نصرتی است که خدای متعال نسبت به سیدالشهداء (ع) داشته اند و ایشان در این صحنه و درگیری پیروز مطلق این میدان جنگ هستند. ممکن است کسی تلقی کند که در این جنگی که در عاشورا اتفاق افتاد، به حسب ظاهر سیدالشهداء(ع) شکست خوردند ولی صددرصد، ظاهرا و باطنا وجود مقدس ایشان پیروز این میدان جنگ هستند و این نصرت الهی است که این پیروزی قطعی سیدالشهداء(ع) را رقم زده و یاری خدای متعال است.
پیروزی سیدالشهداء(ع) جلوه ای از جمال صنع الهی
اما پیروزی سیدالشهداء (ع) جنبههای متفاوتی دارد و برای اینکه بفهمیم ایشان پیروز بودهاند یا نه؟ چند نکته را باید مورد توجه قرار دهیم.
نکته اول اینکه پیروزی و شکست یعنی چه؟ اگر در یک میدانی که میدان نبرد هم نباشد، انسانی که وارد این میدان میشود به هدف خودش برسد و از هدف خودش جا نماند، قطعا پیروز شده است و اگر موانعی سر راه پیش آمد و انسان را از رسیدن به هدف باز داشت، این انسان شکست خورده است.
حال آیا وجود مقدس سیدالشهداء (ع) هدفی داشتند که به آن نرسیده باشند؟ یا نه هیچ هدفی نیست که سیدالشهداء (ع) داشتهاند الا اینکه به عالیترین وجه به آن دست پیدا کردهاند؟ قطعا اینطور است.
اما هدف اولی که سیدالشهداء (ع) داشتند این بود که با خدای متعال در عالم میثاق عهد بندگی بسته بود. آنجایی که خدای متعال صحنه عاشورا را عرضه کردند کسی که پذیرفت، سیدالشهداء (ع) بودند و از قبل خودشان را برای این صحنه مهیا میکردند و شیطان هم با تمام وجود مترصد بود که کار را به نقطهای برساند، دشمنان نبی اکرم صلی الله علیه وآله می خواستند کار را به نقطهای برسانند که این بندگی در نهایت زیبایی اتفاق نیفتد. این تلاش دو طرفه بود، جنگ یا جهاد اعظمی که در حادثه عاشورا اتفاق افتاده همین است؛ یعنی ما یک جهاد اصغر داریم که بندهای در مقابل صف دشمنان میایستد، میکشد و کشته میشود که حضرت فرمودند این جهاد اصغر است. یک جهاد اکبر داریم و جهاد اکبر این است که در میدان درگیری باطنی که در عالم هست، یک طرف وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند و یک طرف ظلمات شیطان است که در این درگیری انسان، مملکت وجود خودش را به نفع نبی اکرم صلی الله علیه وآله فتح و تسلیم ایشان کند که این جهاد اکبر است.
مجاهده باطنی ما که حضرت از آن تعبیر به جهاد اکبر کردهاند این است که در حدیث عقل و جهل حضرت توضیح دادهاند. در این درگیری که بین شیطان و نبی اکرم صلی الله علیه وآله، بین شیطان انسی و دشمنان نبی اکرم صلی الله علیه وآله با وجود مقدس حضرت هست.
ما باید تلاش کنیم که سرباز نبی اکرم صلی الله علیه وآله باشیم و این جهاد باطنی ما است. اگر ما صفات رذیله را در خودمان سرکوب کردیم و صفات حمیده را در خودمان شکل دادیم و تحلیه (آراسته) به صفات جمیله شدیم، آن وقت ما در این میدان جهاد سرباز نبی اکرم صلی الله علیه وآله می شویم والا اگر صفات رذیله در انسان شکل گرفت، بخل و حسد و حرص و کبر و امثال اینها این سرباز جبهه شیطان میشود. این جهاد اکبر ما است، ما باید تلاش کنیم که در جهاد باطنی در صف نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سیدالشهداء(ع) بایستیم.
اما جهاد باطنی سیدالشهداء (ع) این نیست بلکه جهادی بسیار فوق العاده است. شیطان دنبال این است که قوای خودش را در عالم گسترش دهد، صفات رذیله را در عالم بسط دهد و سیدالشهداء (ع) می خواهند با قوا و جنود عقل بزنند لشکر شیطان را دور کنند، آن جهاد اعظم و باطنی سیدالشهداء(ع) است.
غیر از این جنگی که شما در ظاهر میبینید که یک طرف نفوس خبیثه و رذل با صفات رذیله در مقابل حضرت ایستادهاند و یک طرف تمام صفات و کرامتهای اخلاقی و مکارم اخلاقی است و این دو در ظاهر با هم درگیر هستند، در باطن عاشورا همه قوای شیطانی یک طرف هستند و همه قوای رحمانی هم در طرف دیگر هستند.
باطن عاشورا صحنه بسیار گسترده و عظیمی است و به همین خاطر است که تمام کائنات و عوالم درگیر هستند، چه جنگ های بزرگی که در عالم اتفاق می افتد و خبری از آنها نیست، هیچ اتفاق و غلغلهای در عالم ملائکه نمی افتد، اینکه می بینید در عاشورا، عالم ملائکه متلاطم میشود، فوق عالم ملائکه، سماوات، زمین و... را در بیانات معصومین علیهم السلام ملاحظه فرمودهاید، این به خاطر این است که میدان جهاد اعظم وجود مقدس سیدالشهداء(ع) بسیار گسترده است و حضرت با همه قوا دارند در مقابل همه قوای شیطانی در عالم می جنگند و شیطان تمام قوای خودش را به میدان آورده است.
در روایات نقل شده است که وقتی ولیّ خدا به دنیا می آید، شیطان او را رصد میکند و فرماندهان خود را جمع میکند و به آنها میگوید که ولیّ خدا به دنیا آمده است. آنها میگویند خب چه اتفاقی افتاده است؟ میگوید اگر او به سن رشد برسد همه کار ما را خراب میکند و همه رشتههایمان را پنبه میکند، باید از الان نقشه بکشید. حتی این قدر میفهمد که وقتی می گویند خب کاری ندارد، او یک طفل است و می رویم او را میکشیم. شیطان میگوید این کار صوابی نیست و اگر این کار را بکنید، مهلت خود ما هم به پایان میرسد، ما به تبع ولی خدا روی زمین زنده هستیم.
از لحظه اول رصد میکند و همه قوای خودش را حول این ولی خدا متمرکز میکند، لشکر میچیند که این ولی خدا به کار خودش موفق نشود، شیطنت میکند و نقشههایی از دور میکشد.
در داستان موسای کلیم(ع) آمده است که ایشان مخفیانه وارد مصر شد تا یک سری بزند و ببیند اوضاع چگونه است، وضع جبهه سبطیان و قبطیان به تعبیر دیگر فرعونیان و طرفداران حضرت موسی(ع) چگونه است؟ گشت لحظه خاصی را هم انتخاب کرد به تعبیر قرآن «وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلاَنِ هذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ»(قصص/15)، وقتی وارد شهر شد موقعی بود که همه مردم غافل بودند و در لحظه غفلت وارد شد که یک جنگ سر راهش درست شد و دید دو نفر با هم درگیر هستند، یک سبطی و یک قبطی، از موسای کلیم کمک خواست، او موسای کلیم را شناخت و جلو رفت و ایشان همین قدر که به آن دشمن ضربهای زد او از پا افتاد. موسای کلیم فرمود این کار شیطانی بود، او دشمن آشکار آدم است.
مأمون در مجلسی به امام رضا (ع) عرض کرد، شما معتقدید که انبیاء معصوم هستند، پس این چه حرفی است که موسای کلیم فرموده که هذا من عمل شیطان؟ به بیان قرآن، خودش دارد اقرار میکند. حضرت (قریب به این معنا) فرمودند: «هذا من عمل شیطان» معنایش این نیست که ضربهای که من به دشمن زدم و او را از پا در آوردم، کار شیطانی است؛ او که مستحق قتل بود، او با یک مؤمن درگیر شده بود و داشت مؤمن را از پا در میآورد و این نقشه را شیطان کشید که این دعوا را سر راه من موسی راه انداخت.
موسای کلیمی که باید سال ها برود شاگردی شعیب را بکند و انوار تورات را دریافت کند و ید بیضا و عصا و... و با معجزه سراغ فرعون بیاید، نزدیک بود خرج یک سرباز شود یعنی شیطان این گونه ولی خدا را رصد میکند و حریف خود ولیّ خدا نیست ولی نفوس دیگر را تحریک میکند و سر راه ولی خدا قرار میدهد.
شیطان با تمام وجود روز عاشورا در صحنه کربلا آمد تا یک ترک اولی از سیدالشهداء (ع) بگیرد و اگر ایشان یک ترک اولی در بندگی میکرد، کار عالم خراب بود، بساط شفاعت و هدایت به هم میخورد و لذا نتوانست.
میخواست نقطه ضعفی از اصحاب و اهل بیت بگیرد ولی سیدالشهداء(ع) به گونهای اینها را تربیت کرد که نتوانست. پس در بندگی خدای متعال به هیچ وجه موفق نشد که کاری انجام دهد و سیدالشهداء (ع) بندگی را در اوج زیبایی انجام دادند و او تمام توان خود را به کار برد و صددرصد قوای شیطان، شیاطین انس و جن شکست خوردند، صددرصد شکست خوردند نه اینکه یک درصد آن ها پیروز هستند و نودونه درصد سیدالشهداء (علیه السلام).
دومین کاری که سیدالشهداء(ع) میخواستند بکنند این بود که واقعا عبادالله را دستگیری کنند، ایشان ابوعبدالله هستند و در این کار هم موفق بودند. صحنه شفاعت سیدالشهداء(ع) یک گوشهاش این صحنههای زیبایی است که ما روز عاشورا میبینیم؛ یک گوشهاش این میدان مقاومتی است که شما الان در دنیا میبینید که شیعیان سیدالشهداء(ع) در عراق، ایران، لبنان و در سایر دنیا چگونه در مقابل جبهه شیطان ایستادهاند و این یک جلوه از شفاعت سیدالشهداء(ع) است و جلوهای از امدادی است که خدای متعال نسبت به ایشان کرده است.
یک جلوه از امداد سیدالشهداء (ع) این پیروزی باطنی حضرت است که دنبال حکومت ظاهری نبودند که بخواهند به قهر و غلبه یک جایی را بگیرند، این گونه که حکومت بر باطن اتفاق نمیافتد. حضرت میخواستند قلوب به حدی از رشد برسند که آماده شوند و ولایت امام ظهور پیدا کند و ولایت امام را بپذیرند تا با امام رشد کنند. امام میخواستند که عالم بیت النور شود و این البته زمان میبرد و از یک مسیر و درگیری طولانی تاریخی عبور میکند.
یک جنگ عظیم تاریخی است و سیدالشهداء(ع) این جنگ عظیم تاریخی را اداره کردهاند و هنوز هم ایشان دارند، اداره میکنند و پایان این درگیری هم یکی ظهور است و یکی رجعت که غلبه مطلق جبهه سیدالشهداء (ع) است. هم ظهور و هم رجعت غلبه مطلق جبهه حق است و میدانید در روایات ما سه روز داریم که ایام الله هستند که غلبه حق در آن ها ظهور پیدا میکند، یکی روز ظهور است و یکی رجعت است و دیگری روز قیامت و هر سه روز یوم الحسین است.
وقتی ظهور اتفاق میافتد، خدای متعال ظهور امام زمان(ع) و وجود مقدس ایشان را از نسل سیدالشهداء (ع) قرار داده است و بر اساس روایات ظهور ایشان را مزد سیدالشهداء (ع) قرار داده است.
بنابراین درست است که سید الشهداء(ع) آمده در این میدان سختیهای عظیم و بار هدایت همه عالم را تحمل کرده ولی آنچه خدای متعال به ایشان عطا کرده است هم در باطن و هم در ظاهر یک پیروزی مطلق است یعنی در باطن شیطان با همه قوایی که به میدان آورده به هیچ وجه نتوانسته است در مقام بندگی یک ضعف و حتی یک ترک اولی بگیرد. چون میدانید گاهی شیطان برای یک نفر نسیمی را میفرستد که کافی است و لازم نیست طوفان بپا کند، ولی وقتی نوبت به خوبان و اولیاء میرسد، واقعا طوفان بپا میکند «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ...» (أعراف/201)
دور متقین گردباد درست میکند تا این ها را به دام بیندازد. عدهای که متقی نیستند با یک نسیم حرکت میکنند ولی وقتی متقی شدید، شیطان برای انسان گردباد و فتنه های سنگین درست میکند که از آدم یک گناه صغیره یا یک گناه کبیره بگیرد. وقتی به اولیاء خدا میرسد با اینکه میداند آنجا هیچ نصیبی ندارد ولی همه قوای خودش را متمرکز میکند.
در روز عاشورا شیطان و شیاطین انسی همه قوای باطنی خودشان را در میدان کارزار آورده بودند و به همین دلیل است که عالم ملائکه فوج فوج اجازه می گرفتند تا برای نصرت سیدالشهداء(ع) بیایند و ایشان به گونهای بندگی کردند که همه عالم متحیر هستند. در نقلی در کامل الزیارات آمده است: «لَقَدْ عَجِبَتْمِ نْصَبْرِکَ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ» جبرئیل و میکائیل متعجب هستند که سیدالشهداء(ع) چه میکند. این پیروزی مطلق سیدالشهداء(ع) در جبهه باطن و ظاهر، منتها عرض کردم که ایشان این جنگ را به پایان نبردند که ما بگوییم چه کسی پیروز شد و چه کسی شکست خورد، سیدالشهداء(ع) وسط معرکه هستند و کار ایشان تا رجعت ادامه دارد.
در روایات است که نامه حضرت که از طرف خدای متعال برای هر امامی آمده است، دو بخش داشته که یک بخش را عمل کردند و یک بخش را در رجعت بر می گردند و عمل میکنند. پس سیدالشهداء(ع) پیروز مطلق این میدان هستند و آرام آرام قلوب و ارواح را به سمتی بردند که این ارواح برای درک حقیقت توحید و ولایت آماده شوند تا ظهور و رجعت واقع شود و این اتفاق عظیم بیفتد و این کار را وجود مقدس سیدالشهداء(ع) انجام دادند.
پس یکی دیگر از زیباییهای کار خدا این است که خدای متعال سیدالشهداء(ع) را امداد کرده است و قوایی را در اختیار حضرت قرار داده است که حضرت به پیروزی قطعی و مطلق در باطن و ظاهر رسیدند و میرسند؛ باطنا هم شما هیچ شکستی در کار ایشان نمیبینید، دشمن در این روزها تمام تلاش خود را کرده است که کاروان اسرای سیدالشهداء(ع) یک نقطه ضعف از خودشان نشان دهند ولی نتوانستند یک نقطه ضعف از کاروان اسرا بگیرند.
در بعضی نقل ها آمده که وقتی فرمانده لشکر یزید آمده بود و فتوحات و پیروزی ها را گزارش می داد، یزید یک سؤال از او کرد و گفت پس چرا این قدر شکست خورده هستی؟ چقدر چهره ات عبوس و شکست خورده است؟ افسرده هستی؟ گفت از دست این کاروان، ما هر چه توان داشتیم به کار بردیم که این ها یک نقطه ضعف نشان دهند، نقطه ضعفی از این ها صادر نشد، هر چه تازیانه زدیم و هر چه فشار را بیشتر کردیم، این ها با صحنه ها زیباتر برخورد کردند. پس از زیبایی های صنع خدا این است که سیدالشهداء(ع) پیروز مطلق میدان است و هیچ هدفی نیست که در آن حضرت شکست خورده باشد؛ هم در میدان مجاهده باطنی حضرت صددرصد پیروز هستند و هم در میدان مجاهده ظاهری؛ این صحنه های درگیری عظیم و پیروزی های پیاپی جبهه سیدالشهداء(ع) را می بینید که از روزی که حضرت به شهادت رسیدند، چگونه قلوب بوسیله ایشان هدایت می شوند و چگونه دست شیطان از دل اولیاء خدا، از عقل و از قوایشان کوتاه میشود و نمی تواند اولیاء خدا و دوستان اهل بیت و مؤمنین را منحرف کند. هر چه آن ها تلاش می کنند، سیدالشهداء(ع) تلاش آنها را خنثی میکند.
و این جریان ادامه دارد تا دوره ظهور و رجعت و قیامت که صحنه قیامت، روز غلبه مطلق سیدالشهداء(ع) است که آن غلبه مطلق را شما در تقسیم شدن اهل محشر به دو دسته بهشتی و جهنمی میبینید.
همه بهشتیها آنهایی هستند که شفاعت سیدالشهداء(ع) شامل حالشان شده و همه جهنمیها آن کسانی هستند که از شفاعت ایشان محروم هستند یعنی جبهه شیطان جهنمیها و جبهه سیدالشهداء(ع) بهشتیها هستند.
حقیقت پیروزی مطلق سیدالشهداء(ع) در روز قیامت و حتی تمام پیروزی و غلبه ایشان و امداد و نصرتی که خدای متعال برای سیدالشهداء(ع) فراهم کردهاند، معلوم میشود. حتی در دوره ظهور و دوره رجعت هم معلوم نمیشود با اینکه آن روزها روزهای بسیار بزرگی هستند و ایام الله هستند و تحولات عظیمی در عالم اتفاق می افتد و عالم، عالم دیگری می شود «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»(زمر/69)؛ زمین با تجلی امام نورانی میشود و عالم، عالم دیگری میشود و یک قطعه بهشت میشود، ولی در عین حال همه نصرت و پیروزی سیدالشهداء(ع) در ظهور و رجعت هم آشکار نمیشود بلکه اصل پیرزی و غلبه ایشان در قیامت آشکار میشود؛ آنجایی که صفوف بهشتیها و جهنمیها از هم جدا می شود و معلوم می شود که پیروز میدان کیست؟
در روایت دارد آنجاست که شیطان نگاه میکند که هر چه آدم خوب هست طرف سیدالشهداء(ع) است و هر چه آدم به درد نخور و آدمی که خیری در او نیست، طرف شیطان است. آدمها و موجوداتی که در جهنم با همدیگر درگیر هستند، شیطان با آن ها و آن ها با شیطان، حالا منازعات اینها در جهنم را خدای متعال در قرآن بیان کرده است.
پس این هم یکی از چهره های جمال کار سیدالشهداء(ع) است و جمال صنع الهی است که خدای متعال پیروزی مطلق را شامل حال ایشان قرار داده است و قطعا حضرت هیچ شکستی حتی در ظاهر نخوردند و نمی خورند «...أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(آل عمران/139)، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»(منافقون/8) همه عزت از آن خدا و رسول خدا و مؤمنین است. محال است که امام ذلیل شود و از دشمن شکست بخورد، نصرت الهی نسبت به امام و عزتی که خدای متعال در وجود مقدس امام و جبهه او قرار داده است، موجب غلبه مطلق سیدالشهداء(ع) است.
مشاهده جمال صنع الهی نتیجه مقام محبت و رضا
اما سؤال دوم، زینب کبری سلام الله علیها که در متن و کانون این بلا واقع شده است و در این حادثه مبتلاترین هست و سخت ترین صحنه های ابتلا برای ایشان پیش آمده است، چگونه این جمال را می بینند؟ انسان تا در مقام محبت خدای متعال قرار نگرفته باشد، حجاب ها از جلوی چشم او کنار نمی رود تا بتواند جمال صنع خدا را مشاهده کند.
انسانی که در مقام محبت و مقام رضا است به اندازهای که در مقام محبت و رضا است، حجاب از جلوی چشم دلش کنار می رود و مشاهده جمال می کند و از آن لذت میبرد. آن انسانهایی که در اوج محبت خدا هستند، هر چه در عالم نگاه می کنند جز جمال نمی بینند نه اینکه جمال مصنوعی است نه اینکه تلقین است، یک جمال حقیقی است منتها این جمال الهی آن قدر مشاهده اش عظیم هست که تنها قلوبی می توانند زیبایی صنع خدا را، جمال الهی را در فعل و ربوبیتش مشاهده کنند که در مقام محبت و رضا باشند.
انسان تا در مقام محبت و رضا قرار نگرفته است، نمی تواند زیبایی کار خدا را در بلا ببیند. لذا ممکن است بر بلا صبر کند و میداند که خدای متعال مهربان است مثلا آدم را بیمار کرده، ده سال صبر میکند و شکایت هم نمیکند، ولی زیبایی و جمال صنع خدا را مشاهده نمیکند مگر در مقام رضا باشد. اگر در مقام رضا بود، زیبایی کار خدا را با خودش مشاهده میکند و درک جمال میکند، درک جمال حاصل مقام محبت و رضا است و به اندازهای که انسان در مقام محبت و رضا رفعت پیدا کند به او اجازه میدهند و حجابها را بر میدارند و پرده از جمال صنع خدا برداشته میشود و زیبایی صنع خدا را میبیند.
حال یک موقعی حجاب از جلوی چشم انسان کنار میرود و جمال صنع خدا، ربوبیت خدا و لطف خدا را در عالم طبیعت میبیند مثلا رویش گیاهان را که می بیند، غرق در بهجت می شود یا غروب و طلوع خورشید و غروب و طلوع ستارگان را که می بیند و از این دست تدبیر خدای متعال و زیبایی صنع او با همه مخلوقات، غرق در ابتهاج و نشاط می شود. این بهجت هایی برای خوبان و اولیاء خدا است تا آنجایی که حجاب از جلوی چشم انسان کنار برود و بتواند ملکوت و فوق عالم ملائکه را ببیند. آن وقت بتواند جمال صنع خدا را در باطن حادثه عاشورا با سیدالشهداء(ع) ببیند و آن کسی که می تواند در روز عاشورا در گودی قتله گاه باشد و از بالای تل زینبیه گودی قتله گاه را ببیند و در متن دیدن گودی قتله گاه دو جمال مشاهده کند، یکی جمال عبودیت سیدالشهداء(ع) و بالاتر از آن جمال ربوبیت خدای متعال را زینب کبری سلام الله علیها است.
مقام خیلی رفیعی را در توحید میخواهد و به هر کسی که نشان نمیدهند. ممکن است حجاب از جلوی چشم آدم کنار برود و ببیند که خدای متعال چقدر این پرنده را زیبا آفریده است و غرق در لذت شود ولی اینکه انسان بتواند روی تل زینبیه بایستد و جمال صنع خدا را در گودی قتله گاه ببیند که آنجا (قتله گاه) فوق عرش است، اینکه مُقبل دارد «اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد» واقعا هم همینطور است، حضرت فوق عرش هستند.
اگر کسی در باطن، آن اتفاقاتی را که دارد در باطن عاشورا میافتد، مشاهده کند و در مقامات رفیع سیدالشهداء(ع)، بندگی ایشان که فقط بندگی ظاهری در گودی قتله گاه نبود بلکه همه عوالم وجودی سیدالشهداء(ع) روز عاشورا در حال سجده در مقابل خدای متعال بود و به همین دلیل است که همه عوالم درگیر هستند و در همه این عوالم خدای متعال با لطافت و محبتی که فوق محبت سیدالشهداء(ع) به خدا است با او برخورد می کرد، هم سیدالشهداء(ع) ابراز محبت می کرد و هم خدای متعال محبت به ایشان و محبت خدای متعال خیلی لطیفتر از محبت سیدالشهداء(ع) است.
آن چشم زیبایی که میتواند در صحنه عاشورا و در متن آن صحنه سنگین، همه عوالم سیدالشهداء (ع) را ببیند و زیبایی صنع خدای متعال را، لطف خدا و محبت خدا به سیدالشهداء(ع) را در همه آن عوالم مشاهده کند، آن زینب کبری سلام الله علیها است و کار من و شما نیست، اوست که میتواند حتی در مجلس ابن زیاد آن صحنه اسارت را وقتی می بیند، سر مطهر سیدالشهداء(ع) را که در تشت مقابل ابن زیاد میبیند در همان صحنه وقتی چهره و ظاهر صحنه کنار میرود، باطن عبادت سیدالشهداء(ع) و اهل بیت و زیبایی بندگی آنها و مهمتر از آن زیبایی محبت و لطف و دستگیری و عنایت و مرحمت خدای متعال را به سیدالشهداء(ع) و ضیافت حضرت را میبیند. آنچه موجب می شود که زینب کبری سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد و درآن صحنه سنگین همین که صحبت از صنع خدا به میان میآید، میفرماید « ما رأیت الا جمیلا » این است که ایشان در مقام محبت و رضای الهی است آن هم در اوج نه در مقام نازل. لذا او حقیقتا در صحنه عاشورا صحنه سوم را هم دیده است.
ما و انسانهایی که مثل ما محجوب هستند معمولا آن صحنه دوم را نمیبینیم، وقتی نگاه میکنیم که گیاهی میروید، عوامل طبیعی را میبینم اما هیچ وقت ربوبیت خدای متعال را مشاهده نمیکنیم و خیلی که رشد کنیم آن وقت میتوانیم آن زیبایی صنع خدا را که چشم باطنی میخواهد ببینیم.
به این سادگی نیست که انسان همین که رویش گل را میبیند، دست محبت خدا را ببیند که دارد گل را پرورش میدهد، در بهار محبت خدا را ببیند و در پاییز هم محبت خدا را ببیند. حالا ببینید چه کسی را می توانند در صحنه عاشورا راه بدهند و بعد هم از جلوی چشمش حجاب را کنار بزنند و در پشت صحنه عاشورا یعنی لطف حضرت حق، دست تدبیر حضرت حق و ربوبیت حضرت حق را در اوج جمال مشاهده کند و بفرماید «ما رأیت الا جمیلا».
این مقام وجود مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها است که هم در بلا راهش دادند و هم جمال بلا را به ایشان ارائه کردند و در مقامی از توحید هستند که میتوانند آن صحنههای زیبایی ربوبیت و صنع خدای متعال را با سیدالشهداء(ع) مشاهده کنند نه با ملائکه، نه با عالم طبیعت و نه با مؤمنین. این کار خود زینب کبری سلام الله علیها است که مستغرق در توحید است و اینطور نیست که به تعبیر بزرگان متمکن از توحید باشد بلکه همیشه در مقام توجه به خدای متعال و در مقام قرب است و لذا در همه احوال و در سخت ترین حالات هم می تواند دست محبت خدا و لطف او و عنایت خدای متعال را همراه با خودش و با همه عالم مشاهده کند.
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
- تعداد بازدید : 3068
- 13 فروردین 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد کربلا وفاداري