●- ... روز عاشورا در کربلا همه چیز هست. برای همین هرکس به کربلا میرود میگوید بیرون آمدن از کربلا سخت است. چون هرکجا بخواهیم برویم کربلا هست. منتهی کربلا مرکز است.
در کربلا یتیم بود، فقیر بود، ضعیف بود. از اهل بیت(ع) بود، از غیر اهل بیت هم بود. دختر بود، پسر بود، شیرخوار هم بود. همه چیز بود. چیزی نبود که نباشد. هرچه هست آنجا هم بود. آنچه همه دارند این تنها دارد.
هر خانواده را نگاه کنید در طول عمرشان یک یا دو مصیبت دیدهاند، تمام کره زمین هر کدام یک مصیبت دیدهاند. اما یک آقا هرچه مصیبت بر سر خلق اولین و آخرین آمده بر سر او آمده است. فقط خودش هم نه، بلکه بر سر پدرش، مادرش، بچههایش، برادرانش، بچههای زیردستش تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه. کمی هم پَرِ شیعیان را گرفته است. این همه گریه برای آن است که کمی از آن همه مصیبت پَرِ شیعیان را گرفته است. لذا شیعیان هم نزد خدا عزیز شدند و در سلسله پیغمبران(ع) قاطی شدند. چون کار پیغمبران(ع) گریه کردن برای امام حسین(ع) بود. هر کسی لیاقت نداشت برای امام حسین(ع) گریه کند.
چطور شد که این امّت همه برگشتند رفتند کربلا؟ آن که نماز خوانده بود، آن که روزه گرفته بود، آن که حج رفته بود، آن که ریاضت کشیده بود، همه از کربلا سر در آوردند.
روز عاشورا اینجور است. همه خلقت از کربلا سر در آوردند. حتّی نصاری هم اینطورند. قیامت هم همینطور است. عالم همه میآیند دور و بر پیغمبر و حضرت زهرا و امام حسین(علیهم السلام)
(کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 163)
●- ... روز عاشورا این چنین بود. چند روز آب نرسید. آقازادهها – هم زن و هم مرد و هم جوان – همه دور هم بودند و مقصد هم مرتّباً ظهور میکرد؛ مقصدِ حیات و تجلیات حق ظاهر میشد.
امیدوارم وقتی که در دنیا مصیبتی دیدید بدانید که خدا کمی تأسی به آنها را نصیب شما کرده است؛ به آن پشت نکنید و گریه نکنید.
مصیبت چه از اولاد، چه از پدر، چه از مادر، چه از مال، چه از آبرو و چه از هر چیز دیگر، حتّی اگر یک خار به پایت رفت، یاد آنها کن.
در کربلا همه چیز هست. بچههای کوچک، گاهی از شتر میافتادند و وقتی که راه میرفتند خارهای مغیلان به کف پایشان میرفت. یک مورد از این ماجرا که اتفاق افتاد است؟ اگر خاری در دنیا به پایت رفت؛ خوب برود! اساساً صحنه کربلا برنامه مومنین از گذشتهها و آیندههاست. وقتی که برنامه را دیدی، وحشت نکن؛ زیرا راه خداست.
آن وقت خداوند انشاءالله درها را باز میکند و قلبها را روشن میکند. فتحبابی میشود – نترس. خدا وعدهای را که داده است – انفرادی هم شده باشد- به تو میدهد. اگر همه روی زمین شد که فبِها. اگر هم همه عالم نشد، برای خود شما یک نفر، خدا حقیقت را ظاهر میکند.
امیدوارم خداوند به همه مومنین و مومنات، هر جای عالم هستند عطا کند که امسال سال فتحباب بزرگ باشد؛ به صورتی که هر چه تا به حال دیدهاید و شنیدهاید کنار برود – چه از خوبیها و قشنگیها و چه از زشتیها. «قشنگی» بیاید که همه اینها را محو کند. خدا به این کار قادر است. یک «روزی» بیاورد که هرچه چراغ دیدهایم در مقابل آن کوچک باشد و آن آفتاب اعظم بتابد.
(کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 38)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد کربلا