ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: یک اتهام وارد نمودید، بر اساس آن یک حکم صادر کردید و بر اساس آن نقد و اعتراض دارید! اما ابتدا باید بدون هیچ تعصبی و پیشداوری ببینید که آیا اتحام وارده صحیح است؟ آیا حکم صادره درست یا خیر؟
ذهن عادت دارد که همه چیز را با یافتهی خودش تطبیق دهد. به عنوان مثال: وقتی شخصی به سینما میرود با یک صف ده یا بیست نفره یا حتی صد نفرهی خرید بلیط مواجه میشود، میگوید: مردم به سینما علاقمند هستند و همه آمدهاند سینما! بعد که خودش به تفریح دیگری روی میآورد و مثلاً وقت سینما را به تفریح در پارک، نرمش، ورزش، مطالعه کتاب و ...، میگذارد، میگوید: "دیگر کسی سینما نمیرود"! در حالی که هم آن موقع بسیاری به پارک میرفتند یا مطالعه میکردند و هم این موقع بسیاری به سینما میروند و در صف خرید بلیط میایستند.
مسئله مطروحه در سؤال نیز از همین سنخ است.
الف – اگر از علوم، فضایل، سیره، منش، کمالات و علوم اهل بیت علیهم السلام، توسط علما، فقها، دانشمندان، وعاظ و ... گفته نمیشد، امروز نیز اثری وجود نداشت و به ما نمیرسید که گله کنیم چرا آن را نمیگویند و این را میگویند؟! به طور قطع آثار و علومی که اکنون در اختیار است، به کسی از معاصرین وحی نشده است.
ب – اگر به کتابهای تألیف شده، تحقیقات انجام شده و مقالات، سخنرانیها، وعظها و ...، مراجعه شود، معلوم و مشهود میشود که آن چه در مصیبت آنها و عزای آنها میگویند، یا مینویسند، یک هزارم آن چه در علوم، فضایل، کمالات و سیرهی آنان میگویند، نمیباشد.
ج – منتهی چون بسیاری از ما اهل مطالعه کتاب، تحقیق، شنیدن سخنرانی و وعظ نیستیم، معمولاً با نمادهای مواجه شده و آشنا میشویم که عمومیت دارد. مثل مولودی یا عزا.
پس اگر از امام حسین علیه السلام، چیزی جز سوم شعبان یا دهم محرم نمیدانیم، مشکل از ماست، نه این که نگفتهاند. اذهان عمومی به سوی "تولد و مرگ" کشیده میشوند و این وسط را که حیات، زندگی و سیره ایشان است را فراموش کرده و کاری ندارند. خب بیاطلاع میمانند، نه آن که نوشته یا گفته نمیشود.
د – کافیست به آثار گفتاری یا نوشتاری علمای معاصر خودمان رجوع کنیم [که البته همه از علمای گذشته گرفتهاند و به کسی چیزی وحی نشده است]، مثلاً اسامی آشنا برای اذهان: امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، شهید آیت الله بهشتی، شهید آیت الله مطهری، مرحوم آیت الله علامه طباطبایی، مرحو آیت الله علامه جعفری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله حسن زاده آملی، آیت الله مشکینی ...، و سخنرانان و وعاظ و معلمین معروفی چون: مرحوم فلسفی، حجت الاسلام قرائتی و ...، چند در صد از بیانات و یا تألیفات آنان ذکر مصیبت است؟ آیا یک درصد هم میشود؟!
یک خطا:
به اذهان عموی یک خطایی القایی میشود و آن این است که تا میبینند چند نفر به خاطر بزرگداشت سالروز و حادثهای خاص یک جا جمع شدهاند و مداحی هم مشغول مداحی است، زود میگویند: چرا او چیز دیگری نمیگوید؟ چرا روز عاشورا متقل خواند؟ چرا ذکر مصیبت کرد؟ چرا دلها را در این ایام خاص متوجه و محزون کرد، بهتر بود که مثلاً فلسفه اولی تدریس میکرد!
در حالی که کار سخنران، سخنرانی است - کار واعظ، وعظ است - کار معلم تعلیم است و کار مداح نیز مداحی است و قرار نیست کار دیگری انجام دهد.
آیا دقت کردهاید که وقتی مراسمی به مناسبت خاص، مثل شبهای دهه اول محرم، شبهای ماه مبارک رمضان و به ویژه لیالی قدر و ...، برگزار میگردد، ابتدا یک سخنران به منبر میرود، ولی بسیاری بیرون میایستند تا وقتی تمام شد وارد شوند و فقط در بخش عاطفی و احساسی و شور و هیجان حضور داشته باشند؟! بعد میگویند: چرا مداح مداحی کرد؟
یک حرص:
اما یک حرص بزرگ هم وجود دارد، آن هم علیه همان عاطفه، احساس، علاقه، شور، هیجان، شادی یا حزن عمومی میباشد. گمان نکنید که منتقید دلشان برای حکمت و فلسفه سوخته است، بلکه از این شور که محرک است، ناراحت هستند. از این رو سریع همان ترفند «به جای» را به کار میبرند. چرا به جای مسجد بیمارستان نسازیم – چرا به جای زیارت، نان به گرسنگان ندهیم – چرا به جای نماز، به یک دیگر مهربانی نکنیم – چرا به جای روضه و مداحی، مباحث حِکمی و فلسفی نگوییم و ...؟!
اینها میخواهند از یک سو ذکر مصیبت نباشد، تا دشمنشناسی نیز نباشد، حب و بغض هم نباشد و اساساً جبههگیری نباشد؛ و از سوی دیگر مودت، محبت، عاطفه و احساس نباشد؛ و از سوی دیگر یک نهضتِ عمومی، با هم سویی، هم دلی، هم دردی و هم جهتی انبوهی از یک ملت، در ماجرایی مثل شب قدر یا روز عاشورا نباشد.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه عزاداری