پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر شرایط نامطلوبی در زمان حال و یا هر زمان دیگری پدید آمده، به خاطر همان ضعف ایمان و کم توجهی به نماز میباشد.
●- اول دقت فرمایید که «پس، عالِم بیعمل کیست که به جهنم میرود و از زبانش چرک و خون میآید؟» و سپس دقت نمایید که چه ضرورتی به این قیاسهای نابجا وجود دارد؟! مثل این است که کسی بپرسد: «فیزیک بهتر است یا محبت»؟! و یا «فلسفه، شیمی، ادبیات و ... افضل است، یا خوشحالی به هنگام تولد فرزند، یا غم و غصه و عزاداری در مرگ پدر، مادر و یا سایر عزیزان»؟!
●- یک موقع پرسش از جایگاه خودِ علم است، که البته "علم افضل است" نه صرفاً کتابخوانی به نام علم – خداشناسی و موحد بودن نیز "علم" میخواهد، چنان که فرمود: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ / » و دقت کنیم که "موحدان نظری و مشرکان عملی" بسیارند!
اما یک موقع پرسش از "عملِ شخصِ من، در مواقف گوناگون" میباشد؛ مانند این که کسی بپرسد: «در حال مطالعهی کتاب، یا مجلس عزاداری عزیزم هستم، در ضمن طلبکاری آمده است و حقش را میخواهد، حال کدام فعل برای من افضل است»؟! یعنی هر دو از یک سنخ هستند، هر دو کار و فعل من و شما میباشند. خب، در اینجا میگویند: «حتی اگر در حال اقامهی نماز واجب نیز بودی، و وقت داشتی، و طلبکار نیز صبر نمیکرد، نمازت را بشکن و حق او را ادا نما»!
پس در اینجا، پرسش این نیست که «آیا علم افضل است یا ادای قرض»؟ بلکه این است که «آیا اکنون برای من، فاصله انداختن در مطالعه برای ادای قرض بهتر است، و یا معطل نگه داشتن طلبکار و ادامهی مطالعه»؟!
●- چه ضرورتی دارد که همیشه آدمی، کمال و حسنهی کمالبخشی را در مقابل کمال دیگری قرار دهد، در حالی که به هر دو نیاز دارد؟! آیا کسی میپرسد: «من پدر و مادرم را دوست داشته باشم بهتر است، یا دست نیازمندی را بگیرم و یا کتابی را بخوانم»؟! خب از یک سنخ نیستند و در عمل نیز هر کدام جای خود را دارد و عمل به هر کدام نیز مقتضای خود را دارد.
علم خوب – علم بد
"علم"، کار و فعل ما نیست که بگوییم "خوب است یا بد"، بلکه تجلی خداوند علیم میباشد، و کار ما "کسب علم" است؛ و خوبی یا بدی این کار ما نیز کاملاً بستگی به "هدف" ما دارد، نه حتی موضوع آن علمی که در آن تحصیل مینماییم. لذا فراگیری تفسیر قرآن کریم، برای مردم فریبی بسیار بد است و سبب سقوط در اعماق جهنم میگردد، و فراگیری ریاضیات، نجوم یا سایر علوم طبیعی، برای خداشناسی، خداپرستی، اطاعت امر خدا در کسب علم، خدمت به بندگان خدا و ...، نه تنها بسیار خوب است، بلکه جهادی است که اگر کسی در این راه بمیرد و یا کشته شود، وارد بهشت رضوان الهی میگردد.
آن چه بد است:
آن چه بد است، فراموشی یاد خداوند متعال میباشد؛ آن چه بد است، حجابهایی است که روی عقل و قلب میافتد و یا پردههایی است که روی چشم و گوش میافتد، تا آدمی هیچ نوری، هیچ حقیقتی و هیچ ندای حقی را نبیند، نشنود و نفهمد!
گاه همین "علم" خودش حجاب میشود؛ چنان که فرمود: «العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر – علم بزرگترین حجاب است». یعنی "علم زدگی"، او را از تمامی مراتب فهم، شعور، درک، ایمان، بصیرت و عمل صالح و کمال انسانی، بازداشته است و چه بسا سبب کبر و غرور [فریب] او نیز گردیده است!
کسب علم یا عزاداری:
پس، پرسش از فضیلت علم نسبت به عزاداری غلط است، بلکه پرسش صحیح این است که "من الان چه کنم بهتر است"؟ یعنی عمل صالح کدام است؟ خب، ببینید که "عقل" در موقعیت و موقفی چه پاسخی میدهد؟!
●- عزاداری، به ویژه برای اهل عصمت علیهم السلام، خودش "علم" میخواهد، علمی که جهت دارد و نه تنها مانع از محبت، مودت، عواطف و سایر کمالات انسانی نمیگردد، بلکه رشد میدهد. "عزاداری" نیز خودش علم افزاست. نه این که علم تاریخ و حوادث را بیاموزد، بلکه هم درس و عبرت دارد، هم علم "عشق و عاشقی، محبت و مودت" را تعلیم و تمرین میدهد که در کتاب نیست.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد (حافظ)
حفظ و معظم داشتن شعائر الله [که امر الهی در قرآن کریم میباشد] نیز تعلیم علمی است که با اکتفای به گفتار محقق نمیگردد، و هم یک تبلیغ بزرگ میباشد، معظم داشتن شعائر الله است. وگرنه در مورد حج، روزه و جهاد نیز فقط حرف میزدند.
بالاخره یک فرقی باید بین انسان و کتابخانه و یا هارد یک رایانه باشد. یهودیان به کتاب خود علم داشتند، اما خداوند متعال فرمود: مانند الاغهایی هستند که بارشان کتاب است! «كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا».
پس، اگر در حال تحقیق، یا تدریس، یا تألیف یک مبحث علمی مهمی بودید که انجامش در فرصت دیگری مقدور نمیباشد، افضل آن است که به همان کار علمی ادامه دهید، به شرطی که اولاً "فی سبیل الله و قربة الی الله" باشد و ثانیاً سبب نسیان، فراموشی، غفلت و بیاهمیتی به محبتها و عواطف نگردد. حالا فرض کنید که شب عاشوراست و عزاداری نه تنها مزاحم فعالیت علمی ضروری نمیباشد، بلکه خودش عین علم است. حال کدام افضل است؟!
جایگزینی نماز اول وقت:
این چه علمی است که سبب میگردد آدمی، از ناحیهی خود، امر دیگری را بر آن چه خدا افضل فرموده، مقدم بدارد؟! این که همان "تکبر" و بالتبع خودرأیی میباشد! مثل فضیلت دادن ابلیس لعین به خودش، در محضر خداوند سبحان و امر او.
این چه نماز بدون علم و اخلاصی میباشد که آدمی به خاطر هر کار دیگری، آن را به تعویق میاندازد؟! آیا توجه به نماز اول وقت، خودش تعلیم و تبلیغ در عمل نمیباشد، که تأثیرش به مراتب بیشتر از تبلیغ به زبان است؟!
نماز، اوج نمود بندگی برای خداوند متعال است، حضور در محضر خداوند متعال و ارتباط با اوست، عروج است، ستون خیمه دین است، شناسنامهی اسلام عزیز است، باز دارنده از فحشا و منکر است ...؛ حال کدام علمی، چیزی را افضل از اقامهی اول وقت آن بر میشمرد؟!
پس، اگر شوق لقاء الله و ارتباط با او نباشد، نه کتاب فایده میکند و نه نماز! بنابراین، اگر شرایط ایجاد شده، یک اجباری را تحمیل نکند، یا اگر ضرورتی آدمی را مجبور نسازد، هیچ علتی ترک نماز اول وقت را توجیه نمینماید.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
علم افضل است یا عزاداری؟! آیا میشود امر مهمی چون تعلیم علم و تبلیغ را جایگزین "نماز اول وقت" نمود؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9678.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام عزاداری دعا علم نماز