نام من «حسین» است، البته به این نام مستعار و زیبا صدایم میکردند. قسمت شد که سالیانی را در اروپا زندگی کنم و توفیق یابم با برادران اهل سنّت، از علما تا دانشگاهیان و مردم عادی به بحث و گفتگو بنشینم. اکنون خاطرات «سفر به غرب» باقیمانده است که در این پایگاه به شما تقدیم مینمایم.
قسمت هشتم: آلمان/کلن – بحث پیرامون فرازهای زیارت عاشورا
ماه محرم رسید و یاد و خاطرهی این ایام در جمع برادران اهل سنّت برایم زنده شد. حجتالاسلام و المسلمین به آلمان آمده بودند و با ایشان در جلساتی که برادران اهل تشیع و تسنن از ملیتهای متفاوت تشکیل میدادند شرکت میکردیم.
یادم هست جوانی بسیار صادق جلو آمد و گفت: «من خواب عجیبی دیدم که میخواهم شما تعبیر کنید». من ترجمه میکردم و ایشان پاسخ دادند: «من تعبیر خواب بلد نیستم». اما آن جوان اصرار داشت که خواب را بگوید. خلاصه تعریف کرد: «در خواب دیدم پشت سر امام حسین علیهالسلام راه افتادم. به جایی رسیدیم که پلههایی به پشتبامی داشت. ایشان بالا میرفتند و نیز با فاصلهای پشت سر ایشان بالا میرفتم. اما ایشان پس از طی هر چند پلهای میایستادند و رو به من کرده و بخشی از ماجرای کربلا و مصیبتهایشان را برایم بازگو میکردند ...». حجت الاسلام قرائتی که با دقت گوش میکردند، پس از تأملی گفتند: «چه بگویم؟ آفتاب آمد دلیل آفتاب». و من مقصود این ضرب المثل را برای آن جوان تشریح کردم.
ایشان بازگشتند و من به دعوت شورای جمعیت حرکت اسلامی که متشکل از مسلمانانی معتقد، مؤمن و انقلابی از اهل سنّت بودند، جهت شرکت در چند جلسه به مناسبت ایام دههی محرم در شهر کلن ماندم.
شاید شب تاسوعا یا شب عاشورا بود. دلم خیلی گرفته بود. نه هیئتی، نه نوحهای و نه عزایی. لذا رفتم در گوشهای نشستم و برای خودم زیارت عاشورا خواندم.
پس از آن که به جمع دوستان برگشتم، همه نگاه خاصی داشتند، شاید این حزن حقیر را رعایت میکردند و نمیدانستند که آیا حال و حوصله بحث و گفتگویی هست یا نه؟ و بالاخره «ملا محمد اُ.» سخن را آغاز کرد و گفت: زیارت عجیبی بود، اما به نظر برخی از فرازهای آن افراط است! محبت شما به امام حسین علیهالسلام خیلی ارزشمند است، اما نباید حتی در محبت به آنها نیز غلوّ شود.
گفتم: این زیارت به نقل از امام باقر علیهالسلام است و اهل بیت علیهمالسلام اهل افراط، تفریط یا غلوّ نیستند. [گفت: استغفرواالله]، حال کجایش به نظر شما غلوّ یا افراط و تفریط است؟
گفت: ما همه امام حسین علیهالسلام را میشناسیم. ما همه او را دوست داریم. ما همگی ایشان و نهضتشان را بر حق دانسته و معاویه و یزید را نیز لعنت میکنیم؛ شاید در مجامع عمومی [به ویژه در جمع حنفیها] اظهار نکنیم، اما باورمان این است، ولی غلوّ و افراط نداریم. سپس افزود: نمیخواهم نکتهگیری کنم، پس خودت ابتدا توضیحی راجع به فرازهای زیارت عاشورا بده.
گفتم: زیارت عاشورا، یعنی شما در چنین روزی در کربلا حاضر شده و به زیارت امام حسین علیهالسلام مشرف شدهاید. خُب، به ایشان چه میگویید؟ در این زیارت هیچ سخنی از امام به میان نیامده است که بگویند غلوّ، افراط یا تفریط است، بلکه هر چه هست، اعلام مواضع زیارت کننده است. میگوید: من سلام میکنم، من با دوستان شما دوست هستم، من با دشمنان شما دشمن هستم، من از خدا حیاتی چون حیات شما و مماتی چون ممات شما میخواهم، من دشمنانتان را لعنت میکنم، یعنی دور از رحمت خدا میدانم ...؛ آیا اگر شما در مقابل ایشان قرار بگیرید، غیر از این را خواهید گفت؟ و مواضعی جز این اتخاذ میکنید؟
گفت: نکتهی جالبی بود که توجه نداشتیم. اما، همین لعنت! ما هم معاویه و یزید را لعنت میکنیم، اما در این زیارت اولی، دومی، سومی و چهارمی نیز لعنت شدهاند!
گفتم: دنبال مصداق و اسم نباشید، بلکه دنبال جریان و رسم باشید. امام باقر علیهالسلام در این زیارت از ابوسفیان، معاویه، یزید، شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد و آل مروان نام برده است و همه آنها را لعنت کرده است، آن هم «الی یوم القیامة». پس اگر امام میخواستند از اولی تا چهارمی را نیز نام میبردند و از کسی هم واهمه نداشتند. بلکه منظور امام این است که بدانید و هوشیار و بصیر باشید که این یزیدی که آن قدر ملعون و ظالم بود، رده و نتیجه پنجم یک جریان انحرافی است. لذا عاشورا یک حادثهای نبود که به ناگاه اتفاق بیافتد، بلکه یک جریان انحرافی بود که ریشه داشت و چهار مرحله را پشت سر گذاشته است تا به یزید و کربلا و عاشورا رسیده است.
خیلی تحسین کردند، خیلی راجع به فرازها بحث شد و در آخر نیز دست جمعی زیارت عاشورا خواندیم.
کلمات کلیدی:
یادداشت زیارت