اگر میشود با علوم انسانی (مثل روانشناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی، مدیریت و علوم سیاسی، علم فلسفه و...) نیازهای روحی و روانی جامعه را تامین کرد، پس چرا روحانیون به علوم وحیانی میپردازند؟! (پایه نهم/ تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا باید اثبات کرد و یقین حاصل نمود که علوم انسانی، بدون علوم الهی تأمین کنندۀ نیازهای فردی و اجتماعی انسان میباشد، سپس پرسید: پس چرا دانشمندان مسلمان، به سراغ علوم وحیانی (قرآن کریم) میروند؟
بیتردید اگر به علوم وحیانی، یا همان قرآن مجید و هم چنین کتب و مقالات بسیار فراوان و ارزشمندی که علما و حکمای اسلامی [یا به قول شما روحانیون] تألیف نمودهاند، آشنایی بیشتری داشته باشید، چنین پرسشی در ذهن شما مطرح نمیشد!
مگر "علوم وحیانی"، همان "علوم انسانی" نمیباشد و گمان میرود که چون وحی است، لابد راجع به مسائل و مباحث عجیب و غریب، یا صرفاً علوم غیبی و عبادات بحث نموده است(؟!)
قرآن کریم، کتاب انسانشناسی
موضوع "علوم انسانی"، چه روانشناسی و جامعه شناسی باشد، چه فلسفه، علوم سیاسی، علوم تربیتی و یا حقوق، "انسان" میباشد؛ اما تعریف "انسان" چیست؟ و چه دانشمند یا دانشمندانی میتوانند بیش از خالق علیم و حکیم، انسان و ویژگیهایش را برای خودش تعریف کنند؟!
"فلسفه"، باید با دلایل عقلی، عالم هستی را تعریف کند، اول و آخرش را به صورت قطعی و یقینی معرفی و اثبات نماید، انسان را در مباحث شناختی، روشن و غنی سازد؛ به گونهای که راه یابد.
"روانشاسی"، علم گستردهای راجع به انسان و حالات اوست و شاخههای بسیاری نیز دارد، چنان که در علوم آکادمیک، 50 شاخه آن شناخته شده و به ثبت رسیده است. گاه روانشناسی جنبۀ فیزیکی دارد و به کارکرد سلسله اعصاب و واکنشهایش میپردازد؛ گاه به رویکردهایی چون: امید، ترس، افسردگی، غم، شادی و ... را مورد مطالعه و بحث قرار میدهد؛ هر چند که در نگاه مادهگرایانه [ماتریالیستی]، این رویکردها نیز از جبنۀ فیزیکی مورد مطالعه قرار میگیرند.
"حقوق"، باید ابتدا "حدود را بشناسد"، سپس "حقوق" را تعیین و تبیین نماید و بر اساس آن، "بایدها و نبایدها" در ارتباط با هر کسی یا چیزی را وضع و ابلاغ نماید. از ارتباطات گستردۀ انسان با خودش گرفته، تا با دیگران، تا با محیط اجتماعی و حتی طبیعت.
"علوم سیاسی" یعنی چه؟! آیا همان که در دانشگاههای جهان و متأسفانه ایران تدریس میشود، علوم سیاسی میباشد؟! آیا حفظ کردن نظرات دیگران، و یا صرف دانستن اصول تدوین شده توسط آنها در روابط بین الملل، و یا فراگیری هر قانونی که آنها در عرصه سیاست داخلی یا بین الملل مصوب کردهاند، "علوم سیاسی" میشود؟!
خداوند متعال فرمود:
●- «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (/ الأنبیاء، 10)
ترجمه: ما بر شما كتابى نازل كرديم كه یاد شما (و وسیله بيدارى، اطلاع، بصیرت و نقشه راه) شما در آن است! آيا نمىاندیشید؟!»
●- «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق، 17)
ترجمه: ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم !
انسان بالقوه و بالفعل
به غیر از خالق علیم، حکیم و قادر [اندازهگذار]، چه کسی میتواند شرح دهد که انسان چگونه آفریده شده، برای رسیدن به چه کمالی آفریده شده، به کجا میرود و در رفتارهای شخصی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی و ...، چه باید بکند یا نکند که رشد کند، به کمال مطلوب خود برسد و سالم به مقصود و مقصود برسد؟
به رغم پیشرفت شگفتیآور آدمی در علوم گوناگون و از جمله "روانشناسی و شاخههایش"، هنوز در نگاه جهانبینی مادی [ماتریالیستی] و دیدگاه دانشمندان مادهگرا؛ انسان یک حیوانی است مانند سایر حیوانات، با ویژگیهای متمایزی چون: راست قامت بودن – روی دو پا حرکت کردن – ناطق بودن – با شعور و قدرت ابزارسازیِ بیشتر!
البته هیچ کدام از ویژگیها را نمیتوان به صورت قطعی امتیاز محسوب نمود! چه کسی گفته آن که روی دوپا راه میرود، افضل از آن حیوانی است که چهار دست و پا راه میرود و اگر بخواهد [مثل خرس] میتواند روی دو پا نیز راه رود – یا مانند پرندگان در هوا پرواز کند و در زمین روی دو پا راه برود و یا بتواند در اعماق دریا و روی خشکی زندگی کند و ... .
آیا لانهسازی موریانهها و یا کندوسازی زنبورها، و یا لانهسازی بسیاری از پرندگان، با سنجش زاویه تابش آفتاب، حرارت، جریان باد، دوری از شکارچیان و ...، یک مهندسی و ابزارسازی شگفتآور نمیباشد؟!
●- بنابراین، فقط خداوند خالق است که میتواند بگوید: انسان بالفعل چگونه است؟ روحش چه جایگاهی دارد؟ بدنش چه شرایط و نیازهایی دارد؟ رشدش چگونه حاصل میگردد، و بالقوه دارای چه ویژگیهایی میباشد که وجه تمایز اوست و چگونه باید این استعدادها را شکوفا نموده و ظاهر سازد.
از خداشناسی و معاد شناسی، تا انسان شناسی (روح و جسم) در چند آیه:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»
خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش روز [شش دوران] آفريد، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (قدرتش را بر عرش مستولی نمود)؛ هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاى براى شما جز او نيست؛ آيا متذكّر نمىشويد؟!
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»
امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند؛ سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد بسوى او بالا مىرود (و این دنيا پايان مىيابد).
«ذَلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
این است خداوندى كه از پنهان و آشكار با خبر است، و شكست ناپذير و مهربان است!
«الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ»
او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد؛ و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ»
سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچيز و بىقدر قرارداد؛
«ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ» (السجده، 4 تا 9)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد؛ و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مىآوريد!
●- خداوندی که خلق نموده میتواند بگوید که آدمی، اگر به منبع لایزال رحمت الهی وصل نشود، در موفقیت و شکست، چه حالاتی دارد:
«إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ» (المعارج، 19 تا 22)
ترجمه: به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است * هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مىكند * و آن گاه كه خوبى به او روى آورد بخل مىورزد [نه تنها به ديگران چيزى نمىدهد، بلکه مانع رسیدن خیر به دیگران میشود] * مگر نمازگزاران [مگر وصل شوندگان به رحمت واسعۀ الهی].
خود دِگربینی (الیناسیون)
بدترین عارضۀ روحی و روانی انسان، "خود دگربینی" است که به آن "الینه" شدن میگویند. انسانی که خودش را حیوان، وسیله ارضای شهوات، ابزار تولید ... و یا هیچ و پوچ میبیند، الینه شده و هرگز آدم نمیشود! خداوند متعال، علت این عارضه را بیان نموده است، میفرماید: تو با معبود، محبوب، مقصد و مقصود حقیقیات که باید الله جلّ جلاله باشد، هویت مییابی و تعریف میشوی، پس اگر مرا فراموش کنی، خودت را فراموش خواهی کرد و از قالب و مسیر آدمیت، خارج (فاسق) خواهی شد:
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و مانند كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از يادشان برد، آنها همان نافرمانها (فاسقها) هستند.
●●●- بنابراین، اگر کسی قرآن مجید را با دقت و حوصله و نیز تأمل و تفکر در آیاتش قرائت نماید، به ویژه اگر به صورت موضوعی و با نگاه علمی بخواند، متوجه میشود که علوم وحیانی، سراسر علوم انسانی میباشد، از خداشنای، معادشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی، رفتار شناسی ... گرفته تا فلسفه، حکمت، عرفان، اخلاق، تاریخ عبرت آموز، حقوق و احکامی فردی و اجتماعی، علوم سیاسی و ... .
و اگر کسی کتب دانشمندان اسلامی [علما یا همان روحانیون] را در موضوعات گوناگون علوم انسانی مطالعه نماید، به خوبی متوجه میشود که چرا آنها در عین حال که بیش از بسیاری از مدعیان، علوم انسانی از نگاه غرب و شرق را میخوانند و از نظریات مطلع هستند، این علوم را در قرآن مجید مورد مطالعه، تحلیل و شرح قرار دادهاند.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
اگر با علوم انسانی (مثل روانشناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی و ...) میتواند نیازهای روحی و روانی جامعه را تامین کرد، پس چرا روحانیون به علوم وحیانی میپردازند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/quran/10999.html
- تعداد بازدید : 1338
- 28 اردیبهشت 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن اندیشه و مباحث نظری علم