میدونم و یقین دارم که دست، پا و بقیه اعضای بدنم را خدا آفریده، ولی وقتی ایمان و یقینی برایم حاصل میشود، فکر میکنم که خودم با علم و تلاش خودم بهش رسیدم و همین خود پسندی، ایمان و یقین رو ازم میگیره و مانع شناخت خدا میشه؟! (دیپلم کامپیوتر، اردبیل)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا خداوند را فقط خالق دست و پا و اعضای مادی خود میدانیم، یا خالق و مالک و ربّ روح، عقل، قلب نیز اوست.
دقیقاً همین طور میباشد که مرقوم شده است. مرز ایمان و شرک بسیار لطیف و ظریف است و اگر کسی دقت نکند، سریع از مرز توحید خارج میشود. به فرمودهی امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله: « شرک نامحسوستر از راه رفتن مورچه در یک شب تاریک، بر روی تخته سنگی سیاه میباشد. / بحار الأنوار، ج 72، ص 93 ».
حساسیت موضوع:
الف - اگر انسان بگوید: «من با علم و تلاش خودم آن چه دارم را به دست آوردهام»، تفکری صد در صد قارونی میباشد که وقتی به او گفتند: «از آن چه خدا به تو داده انفاق کن و در زمین فساد نکن» گفت: با علم و هنر خودم اینها را به دست آوردم، خداوند نیز فرمود: مگر نمیبیند که مالک من هستم و هلاکت همه نیز به دست من است؟
« قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ » (القصص، 78)
ترجمه: (قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام!» آیا او نمیدانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند.
حتی ممکن است به ذهن خطور کند که خداوند متعال، بارها در قرآن کریم تصریح نموده که برای انسان، جز آن چه خودش کسب میکند، چیزی نیست.
ب- از سویی دیگر، اگر بگوید: «خیر، من اصلاً هیچ نقشی ندارم و هر چه میشود را خدا میکند»، این نیز یک تفکر "جبر گرایانه" است که هیچ تفاوتی با شرک، به اضافه تهمت و افترا به خداوند متعال ندارد. چنان که مستکبران و ظالمان نیز در آخر کار، گناه کار خودشان را گردن خداوند سبحان انداخته و نمیاندازند و میگویند: او چنین خواست، او چنین کرد.
اشکال کار کجاست؟
اشکال اصلی در توحید و معرفت الله (شناخت خداوند سبحان) میباشد. ما معمولاً به معانی و مفاهیم واژهها و به ویژه اسمها توجه لازم را نداریم، اگر بگویند: «الله، رحمان، مالک، رازق و ...» برایمان فرقی ندارد و همه را به «خدا» ترجمه میکنیم!
اما، هر اسمی، مُعرّف و مبین وجهی است. مثلاً اگر بگوییم: «استاد شهید، آیت الله مطهری»، هر چهار اسم، به یک نفر اختصاص دارد و او را قصد کردهایم، اما هر کدام از این اسمها، وجهی را میشناساند؛ چنان که هیچ گاه "استاد" به معنای "شیهد" نیست و "شهید" نیز به معنای "آیت الله" نمیباشد.
از اینرو، معمولاً اکثر مردمان، به "خالقیت" شناخت و ایمان دارند، و اگر نداشته باشند نیز هیچ راه گریزی جز اقرار و اذعان ندارند؛ لذا فرمود: حتی کفار و مشرکین نیز میگویند: زمین و آسمان را الله جلّ جلاله خلق کرده است؛ اما هر معتقد به خالقیت او، الزاماً به «ربوبیت = صاحب اختیاری و تربیت امور» و یا «مالکیت و رازقیت» او نمیاندیشد.
همین نقص شناخت، سبب میگردد که آدمی در عین اذعان به خالقیت خداوند سبحان، خود یا دیگران را مالک، ربّ و رازق تصور کند!
فرعونِ دیروز، ادعای خالقیت نداشت، بلکه مدعی بود که شما اربابان (صاحب اختیاران و تربیت امور کنندگانِ) گوناگونی دارید، اما « أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى - من پروردگار برتر شما هستم! / النّازعات، 24» - فرعون و فراعنهی امروز (حاکمان نظام سلطه) نیز دقیقاً همین ادعا را دارند و میگویند: ابر قدرت و آقای جهان و شما، ما هستیم» - حضرت یوسف علیه السلام، با هم سلولیهایش در مورد خالقیت خداوند متعال سخن نگفت، بلکه در ربوبیت او سخن گفت و فرمود:
« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف علیه السلام، 39)
ترجمه: ای دوستان زندانی من (هم صحبتهای من در زندان)! آیا اربابان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای مقتدر (قادر و پیروز)؟!
پس هر گاه او را به غیر از خالقِ خود، مالک، رب و رازق خود نیز بدانیم، مشکلات شناختی و ایمانی ما نیز حل میشود. انشاء الله.
کاری که ما میکنیم؟
بالاخره جبر است یا اختیار؟ کار را ما انجام میدهیم و دستاوردها حاصل تلاش ماست و یا کار را خدا انجام میدهد و ما هیچ کارهایم؟!
اگر دقت کنیم، صفت ویژهی ما "اختیار" است و عمده کاری که میکنیم، فقط همان "انتخاب" میباشد. پس هر چه را با اختیار و ارادهی خود انتخاب کنیم، در همان چارچوبی قرار میگیریم که نه ما آن را ساختهایم و نه میتوانیم تغییری در آثارش ایجاد نماییم.
فرمود: شما را در امر دینگرایی مجبور نیافریدم، چرا که به شما عقل، شعور، علم، وحی و الگوی برتر (اسوة حسنة) دادهام و راه رشد را از راه سقوط برایتان روشن ساختم « لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ » و متذکر گردیدم که هر کس به هر گونه طغیان و طاغوتی کافر شود و به خداوند سبحان ایمان آورده و به ریسمان هدایت او متمسک گردد، نجات یافته و به فلاح میرسد « فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا / البقره، 256».
●- بنابراین، ما فقط بین هدایت و ضلالت – رشد و انحطاط – سعادت و شقاوت – فلاح و هلاکت ... و در یک کلمه «حق و باطل»، با اختیار و ارادهی خویش "انتخاب" میکنیم و در این انتخاب آزاد هستیم، چنان که فرمود: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا - ما راه هدایت را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس! / الإنسان، 3 » - مثل این است که بگوییم: نعمت هست، میخواهد ببیند و استفاده کند و میخواهد پشت کند و نادیده انگارد.
اما، پس از آن که اختیار و اراده کردیم، خود را مسیر و چارچوب قوانین تکوینی و تشریعی هدایت یا ضلالت او قرار میدهیم و اوست که میبرد.
کدام مؤمنی میتواند خودش را هدایت کند؟ کدام کافری میتواند که کفر بورزد، فاسق شود، فساد کند، ولی گمراه نشود؟! نه قوانین دست ماست و نه ادارهاش و نه آثارش. لذا فرمود: وقتی ایمان آوردی، خداوند تو را از ظلمات به نور میبرد، نه این که خودت میروی « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ » - و اگر کسی ولایت (سرپرستی) طواغیت را بپذیرد، چون آنها در چارچوب و قوانین محتوم انحراف و ظلمت الهی قرار گرفتهاند، آنها را با خود با هم، به سوی ظلمت میبرند: « وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ / البقره، 257».
ما چه کارهایم؟
نه انسان را ما خلق کردهایم، نه جهان و عالم هستی را، نه قوانین حاکم بر آنها! هم چنین نه ماییم که معاد را برپا میکنیم، و نه ما بهشت و جهنم را ساختهایم و نه ما هدایت و داوری میکنیم که کی کجا باشد و به کجا برسد و به کجا برود. پس ما چه کارهایم؟!
روح انسان تشنهی علم و ایمان است و بدنش تشنهی آب! اما نه روح و بدن را ما با این خصوصیات خلق کردهایم – نه آفریننده و تجلی دهندهی علوم در عالم ما هستیم و نه آب و هوا را ما خلق کردهایم.
●- اما در برابر ما؛ هم جهل در مقابل عقل وجود دارد – هم علم مضرّ به حال خودمان و جامعه – و هم شراب، اسید و آب. پس ما فقط با ارادهی خود انتخاب میکنیم و هر کدام را انتخاب کنیم، آثار خودش را دارد. آیا کسی میتواند بگوید: چون من اسید را برای رفع تشنگی انتخاب کردم، نباید به من آسیبی برساند؟! یا بگوید: چون من جهل و غفلت را برای سعادت و خوشی انتخاب کردم، نباید به اسفل السافلین سقوط کنم؟! این مقدرات (اندازهها) و آثار و نتایج دیگر دست ما نیست، اما به ما علم، خبر، آگاهی و تذکر داده شده است، تا بر اساس اندازههای درست انتخاب کنیم.
نتیجه کار و تلاش ما:
انسان علوم بسیاری به دست میآورد و چیزهای بسیاری را با قواعد و قوانین حاکم بر آنها میشناسد؛ اما در نهایت تمامی توان و تلاش خود را متوجه و معطوف به هدف، مقصد و محبوبش مینماید و بالتبع با لحاظ مقدرات (اندازهها) به سوی آن برده میشود، چون خودش قدرتی ندارد که برود و برسد و یا به دست آورد.
در مثال (اگر چه ناقص باشد): وقتی قصد دارید از شهر خود، عازم مشهد مقدس شده و به زیارت قبر شریف امام رضا علیه السلام و انشاء الله وجود مقدس خودشان مشرف گردید، خود را با اراده و اختیار، در مسیر این حرکت قرار میدهید، اما رانندهی خودرو، قطار یا خلبان هواپیما، دیگری است و هم چنین هیچ کدام از این وسایل را شما نسناختهاید، نه جادهها و ریلها و نه قوانین جاذبه و حرکت در زمین یا آسمان را شما خلق کردهاید. حتی اگر پیاده نیز مشرف شوید، نه مغز و فرمانهایش را شما خلق کردهاید و نه سایر اعضا برای حرکت را.
همین طور است وقتی کسی با عقل میشناسد، به نور علم میداند، با قلب میفهمد و ایمان میآورد و با اراده و اختیار، هدفی را بر میگزیند و با عمل صالح، با حفظ و حراست از ایمان، رعایت تقوا و اقدام، با تلاوت قرآن کریم، کسب علم، اقامه نماز، نیکی به پدر و مادر، صله ارحام، انفاق ... و همه بر اساس صدق و اخلاص، خود را در مسیر رفتن و رسیدن قرار میدهد. اما بردن با خداست. چنان که فرمود:
« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ » (العنکبوت، 69)
ترجمه: و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
بنابر این، ما مکلفیم تا مبتنی بر دادهها و نعمات، در بُعد ایجابی، به او ایمان بیاوریم، او را هدف و محبوب غایی خود قرار دهیم، و بندگی، اطاعت و عبادت او را گردن نهیم؛ و در بُعد سلبی، کفر نورزیم (حقایق را نپوشانیم)، با لجاج و عناد تکذیب نکنیم، نافرمانی ننماییم، از یاد او و روز موعود غفلت نکنیم، عمر کوتاه دنیا و متاع قلیلش را هدف غایی قرار ندهیم و بندگی هوای نفس و شیاطین جنّ و انس را ننماییم.
وقتی با اختیار خود چنین انتخابی نمودیم و در زمرهی بندگان ثبت نام کردیم، او خودش هدایت میکند و به اعلی درجهی ممکن میرساند.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
میدانم که خداوند خالق دست، پا و اعضای من است؛ اما وقتی به علم و ایمانی میرسم، گمان میکنم که دستأورد و حاصل تلاش خودم است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8472.html
- تعداد بازدید : 3326
- 22 اسفند 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید علم