آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه:
بسمه تعالی
...
این همزیستی مسالمت آمیز و عدم دخالت در امور دیگران که همه به عنوان بهشت موعود و آرمانشهر از آن سخن میگویند و اثری از آن نمیبینند، در فطرت، در جهانیبینی، جامعهشناسی و مدیریت و اقتصادِ مبتنی بر "فطرت" است.
در جهانبینی طبیعت، نه خدا مفهومی دارد و نه بحثی به نام بندگی خدا مطرح میشود. در جهانبینی طبیعت، اومانیسم یا اصالت انسان، به گونهای مطرح است که گویی شعور و آگاهی، فراآگاهی انسانی نیست وجایی نیست که انسان از آن کسب رهبری و ارشاد کند! در جهانبینی طبیعت، مهمترین اصلی که به مسخره گرفته شده، شعور و آگاهی است! مفسدان به حساسترین بخش هدایت و نور حمله برده و برای به هم ریختن دستگاه انسانیت، به سنگر فرماندهی (عقل و شعور آدمی) هجوم برده و پس از اشغال آن، همه جا را تصرف کردهاند. در جهانبینی فطرت، کمال انسانسازی در ارج نهادن به دستگاه شناخت است.
در جهانبینی طبیعت، آن چه که اعتماد به آن، ضد دانش و پیشرفت است، ادارک انسانی میباشد! چون روبنا دیدن این ادراکات، آن را تا سرحد پندار کاهش میدهد. به گفتهی آنان: «انسان اگر در مورد آنچه میفهمد شک کند، علم گراست و اگر شک نکند، خودگراست. هنگامی که رقابت روشنفکری مبتنی بر تشکیک باشد، هر کسی که در این مسیرها، بیشترین شک را سرایت دهد، روشنفکرتر است!
سیر پیدایش علوم انسانی جدید و انتقال علوم انسانی از ادیان به مکاتب فلسفی و از انبیا به فلاسفه و دانشمندان، سیر تدریجی مرموز حساب شدهای است. نخست ادیان تحریف شده به جای ادیان حقیقی، و جانشینان ناصالح به جای انبیای راستین در جهان پدیدار شدند و نوعی طبیعتگرایی را در پوشش فطرتگرایی و مذهب گرایی به وجود آوردند، به گونهای که سدههای پیاپی، مطالب خرافی و دور از عقل، و منطقی به نام دین و مذهب، خریدن غرفههای بهشت و برائت از جهنم، بر اینان حکومت کرد.
علم تجربی که احترام به ادراکات آن، از اصول اولیهی انسانیت است، جرم شناخته شد و آن که کروّیت و حرکت زمین را کشف کرده بود، به جرم مخالفت و ضدیت با کتاب مقدس تکفیر و به حکم دادگاه، به کیفر سوزانده شدن محکوم و سوزانده شد.
بحث در ماجرای انگیزاسیون و تفتیش عقاید است. بحث در این است که کتاب مقدس تا زمانی کتاب مقدس است که تحریف نشده باشد. طبیعی است که هنگامی که کتاب مقدس از تحریف مصون نمینماند، مطالبی ضد علمی و دور از واقعت در آن گنجانده میشود، وگرنه آن کتاب مقدس است، ضد علمی نیست و آنچه ضد علمی است، مقدس نیست.
علم تجربی، شواهد نظم الهی است و هر چه بیشتر به پیش رود، اطمینان به درستی آن بیشتر و اطمینان به دقت و نظم موجود در خلقت بیشتر خواهد شد. در این صورت، اطلاق لفظ علم بر علوم تجربی، به معنی آگاهی، درست است.
علم تجربی، شواهد نظم الهی است و هر چه بیشتر به پیش رود، اطمینان به درستی آن بیشتر و اطمینان به دقت و نظم موجود در خلقت بیشتر خواهد شد. در این صورت، اطلاق لفظ علم بر علوم تجربی، به معنی آگاهی، درست است. اما علوم انسانی عصر ما، هر چند بر آن اطلاق علم میشود، اما اطلاقی مجازی است؛ زیرا بر اساس پیش فرضهایی ذربارهی انسان است که دانشمندان دوران ما بدانها دست یافته و اگر هر یک از آن فرضیهها دربارهی جهان و انسان دگرگون شود، لازمهی روشنفکری و آزاداندیشی، گریز از فرضها و نظرات مربوطه به آنها خواهد بود، و اگر چنین پدیدهای را علم به معنای آگاهی اطلاق نکنند، علم اصطلاحی به معنای دانش، اطلاق خواهد شد.
... اگر چه علوم انسانی متداول امروز، تحت نام علم به ثبت رسیدهاند، اما از آنجا که متکی بر پیشفرضهایی ذر تعریف انسان و جهان و نظریههای رو به تغییر بنیانگذاران مکاتب مختلف هستند، نه تنها مغایرت با برخی از احکام و نظرات آنان، مخالف با عقل و علم نخواهد بود، بلکه استانده نبودن علوم انسانی، خود نیازمند تغییراتی دائمی است و حتی مخالفت با اصول مفروض آنان نیز رنگ ضد علمی به خود نمیگیرد، و تنها چیزی که عنوان مغایرت با علوم انسانی و مجموعهی آن خواهد داشت، گفتاری ثابت است و هر کس به خشکاندیشی و دگماتیسم در مطلبی از علوم انسانی معتقد باشد، محکوم خواهد بود؛ زیرا جهان در حال تغییر و تحول است.
... آن کسی که راست میگوید و علم خود را بازگو میکند و در اندیشهی طرح واقعیتی است که نمیخواهد حقیقت را بپوشاند، فطرتگراست؛ و آن کس که حقیقت را میپوشاند، طبیعتگرا خواهد بود.
بنابراین، به صرف آن که مطلبی تدریس میشود و حتی جنبهی علمی ندارد، نمیتوان آن را علم دانست.
همچنین، ممکن است کسانی را افرادی روحانی، مذهبی و دینی گویند، امابا آن که روح و مذهب و دین، پدیدههای فطری هستند، آنان افرادی فطرتگرا نباشند، بلکه نوعی طبیتگرا که برای برتری جویی خود، سنگری بهتری از دین نیافته است!
... افرادی که بخواهند از دین، برای قدرت شخصی و ریاست ظاهری بهره گیرند، اندک نیستند. همین افراد، هنگامی که میبینند علوم تجربی، به تدریج اشتباهات، تحریفها و یا خرافات آنها و پیشینیان آنها را آشکار میسازد، برای حفظ آخرین توان خود، به بستن دهان پژوهشگران و چشم مکتشفین و دست مخترعان میپردازند.
اصولگرایی و یا بنیادگرای محکوم و منفور، نوعی است که در رفتار کلیسائیان، یا دانشمندان علوم تجربی دیدهایم!
(انسان شناسی، مرحوم آیت الله حائری شیرازی، ص 189 تا 193)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد علم