اگه مردم سوریه، خودشون قیام نمیکردن خدا هیچ کمکی به اونها نمیکرد و داعش الان داشت حکومت میکرد وحتی تمام مظلومانی که تو سراسر جهان سالهاست که تحت ظلم و بردگی قرارگرفتن. اما خدا سکوت کرده و منتظره خودمون به داد هم برسیم و هیچ کاری نمیکنه! خوب جایگاه دعا کجاست وقتی قراره همه کار رو خودمون انجام بدیم؟ (علوم انسانی / کرمانشاه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): دعا، خواندن کسی و خواستن از اوست و البته استجاب کننده، به واسطهی دعا، مجبور به کاری نمیشود و اگر علیم و حکیم باشد، از روی علم و حکمت و بصیرت، استجابت مینماید. خداوند سبحان، نعمات بسیاری را بدون خواندن و خواستن میدهد و نعمات دیگری را منوط به خواندن و خواستن مینماید.
پیش از بررسی پرسش و پاسخ به فرازهای گوناگون آن، باید همیشه دقت و مراعات نماییم که مبادا در قالب پرسش و یا ...، به خداوند سبحان افترا ببندیم و یا با جسارت، به او اهانت نماییم که سبب دوری و انحراف خودمان میشود. البته برخی میخواهند که به زبان نیاورند، اما القا کنند که خدایی نیست و کار به دست خودمان است؛ لذا میگویند: «خدا چیزی نمیگوید و کاری نمیکند»؛ چرا که چنین موجودی، اصلاً خدا نیست! – این افراد، عاشق حذف خدا هستند!
افترای به خداوند سبحان
اگر کسی به خداوند متعال اعتقادی ندارد، نباید راجع به فعل او سخن بگوید، اما اگر کسی باور دارد و میگوید: «خدا»، اینطور قاطعانه حکم دادن به این که «خدا سکوت کرده – هیچ کاری نمیکند – منتظر عملِ خود ما مانده است و ...»؛ افتراها و اهانتهای متکبرانه و بزرگی میباشند که به غیر آثار وضعی آن در حیات و هدایت، در آخرت نیز مورد سؤال واقع میشود. فرض کنید که خداوند سبحان، در قیامت بفرماید: «ای بندهی من! تمام گناهانت را بخشیدم و تمامی اعمال صالحت را نیز قبول کردم، اما باید یک پرسش من را پاسخ بگویی که وارد بهشت ابد شوی؛ و پرسش این است که تو بر اساس چه علمی و از کجا فهمیدی که به من افترای سکوت و بیکاری زدی – در حالی که اگر کسی از بندگانم همین ین افتراها و اهانتها را به خودت روا میداشت، امروز اینجا دادخواهی میکردی»؟!
●- دقت کنیم که ما [نوع بشر]، نه تنها همه چیز را نمیدانیم، بلکه حتی نسبت به آن چه میتوانیم بیاموزیم نیز علم محدودی کسب کردهایم؛ پس همیشه پرسشهای گوناگونی در ذهن ما طرح میشوند؛. خب این خیلی خوب و نشانهی زنده بودن و حیات معقول است؛ اما چرا پرسش را [به ویژه در بارهی توحید، قرآن، اسلام، ولایت و ...] از موضع خصمانه و به همراه افترا و اهانت مطرح نماییم؟! و حال آن که فرمود: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا - پس ستمكارتر از كسانى كه بر خدا دروغ مىبندند، يا آيات او را تكذيب مىكنند، كيست؟! / الأعراف، 37» - و نیز فرمود که همین قرآن مجید، برای ظالمین اثر معکوس دارد و چیزی جز خسران بر آنان نمیافزاید.
بنابراین، دقت نماییم که هر گاه در مورد خداوند متعال، قرآن مجید، اهل عصمت علیهم السلام و حتی اشخاص محترم دیگر، سخن یا پرسشی داشتیم، نه تنها بدون افترا و صدور احکام قطعی علیه آنان مطرح نماییم، بلکه ادب کامل را نیز رعایت نماییم. همین پرسش را نیز میتوان در قالب یک پرسش علمی در مورد "فعل خدا" مطرح نمود.
گاهی اندیشه و باور آدمی، به رغم اعتقاد به خدا، اسلام، قرآن و شناخت حقایقی از حیات، "فرعونی" و گاهی "قارونی" میشود! اندیشه و باور "قارونی"، یعنی آدمی گمان میکند که خودش مؤثر در وجود است و هر چه دارد را به علم، هنر و قدرت خودش به دست آورده و کار را خودش مستقلاً انجام داده و میدهد! وقتی به قارون گفتند: «کمی هم به فکر مرگ و آخرتت باش و از آن چه خدا به تو داده، کمی هم انفاق کن»، ربوبیت و رزاقیت خدا را منکر شد و با تکبر گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي - من اينها را در نتيجه دانش خود به دست آوردهام / القصص، 78»!
بشر چه کاره است؟!
کسی میتواند مؤثر در وجود [پیدایش چیزی] باشد که خودش خالق، مالک و ربّ باشد - اندازهها را او گذاشته و قادر باشد – مِلک و مُلک (فرمانروایی) از آن او باشد – و ملکوت هر چیزی در ید قدرت او باشد «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ - ملكوت هر چيزى در دست اوست / یس، 83»؛ حال نوع بشر عالِم و مالِک چیست و کدام یک از این ویژگیها را دارد که بتواند مؤثر در وجود باشد؟!
اگر مؤمنانی از شب تا صبح عبادت کند و از صبح تا شب، با زبان روزه به مجاهدت علمی و عملی بپردازد، قرآن تلاوت نماید و به انجام انواع اعمال صالح اقدام نماید، باز هم نمیتواند خودش را یک گام به جلو ببرد؛ چرا که این کارها، همه وسایلی هستند که سبب قابلیت برای هدایت و رشد میگردند و آن که جلو میبرد، رشد میدهد و بالا میبرند، خداوند متعال است؛ لذا فرمود: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ - خداوند سرپرست و دوست مؤمنان است و آنها از تاریکیها به سوی نور خارج مینماید / البقره، 257»
فرض کنید که دانشآموزی را در مدرسه ثبت نام کردند. برایش کیف، دفتر، کتاب و قلم نیز خریدند، او را صبح به مدرسه بردند و به نشستن سر کلاس هدایتش نمودند ...؛ آیا او میتواند یک کلمه علم به خودش بیاموزد؟!
اسباب هدایت
خداوند متعال، نعمات بسیاری را بدون این که بندهاش کاری کند و زحمتی بکشد، به او میدهد؛ اما نعمات دیگر یا فزونتر را منوط به تلاش و زحمت او کرده است، چرا که اسباب حصولش این است.
یک دونده را در نظر بگیرید. استعداد، حول و قوهی دویدن را بدون این که زحمتی بکشد به او دادهاند؛ اما اگر میخواهد دوندهی قابلی باشد، عضلاتش محکم شود، از دیگران سبقت بگیرد و ...، باید خودش تلاش کند، تمرین کند، بدود و ...، تا این فضیلتها را نیز به او بدهند [نه این که خودش ایجاد میکند و به دست میآورد]! ممکن است تمامی این تلاشها را انجام دهد، اما به هزاران هزار علل دیگری که محقق نشده، موفق نگردد.
آدمی، نه تنها میوه را دوست دارد، بلکه بدنش به ویتامین و ... نیز احتیاج دارد. حالا به آدمی چشم و دست و توان داده شده و به درخت نیز میوهی سیب داده شده و میفرماید: حرکتی کن، از جا برخیز، میوه را برچین و بخور. پس از خوردن نیز آثارش در اختیار او نیست.
به حضرت مریم علیهاالسلام فرمود: برو زیر آن درخت، شاخهاش را پایین بیاور و یک خرما بخور تا چشمت به جمال فرزندت روشن شود؛ و حال آن که آثار طبیعی خرما این نیست.
جنگ و جهاد
هر جهادی جنگ نیست، اما هر جنگی در راه خدا، جهاد در راه خداست؛ جهاد ممکن است علمی یا اقتصادی باشد. جهاد یعنی تلاش دشمن ستیز، که با "سعی = تلاش" متفاوت است.
جنگ و جهاد و آثارش نیز چیزی جدای از نظام "علیّ و معلولی" که خداوند علیم و حکیم مستولی نموده نمیباشد.
هم مؤمنان مخلوقات و بندگان خداوند متعال هستند و هم کافران؛ اما ایجاب نظام علیّ و معلولی این است که آدمی توان ایمان و نیز توان طغیان را داشته باشند. لذا عدهای ایمان آورده و عدهای طغیان میکنند.
بدیهی است که خداوند متعال قادر است تمامی بندگان طاغی، یاغی و ظالم خود را در دَم نابود گرداند؛ اما ایجاب موهبت "عقل" و نیز نظام "جبر و اختیار" این است که امکان انتخاب و عمل بدهد.
از اینرو، همانگونه که کسب علم را مستلزم تحصیل علم نمود – به دست آورن نان را مستلزم کشت گندم و جو و کار نمود – ساخته شدن یک بنا را مستلزم مهندسی و بنّایی نمود – هدایت، رشد و کمال را مستلزم تعقل، تفکر، تدبر، بصیرت، شناخت، معرفت، ایمان، تقوا، عبادت، عمل صالح، اخلاق حسنه و تلاش برای قابلیت سایر کمالات نمود؛ نصرت خویش و پیروزیهای ظاهری و باطنی را نیز مستلزم خواستن از او، بپا خاستن (قیام)، حرکت، سعی، جهاد و جنگ با ظالمان در راه او نمود. لذا ضمن آن که فرمود بندگان کافر و ظالمش را نصرت نمیبخشد، به بندگان مؤمنش فرمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (محمد صلوات الله علیه و آله، 7)
ترجمه: ای مؤمنان! اگر خدا را [دین خدا را] یاری نماید، یاریتان مینماید و شما را ثابت قدم میگرداند - یعنی این نصرت مشروط به عزم، اراده، حرکت، جهت، بصیرت و دعای خودتان میباشد.
ثبات به وسیلهی ربط
حضور در میدان برای خدا -اگر چه خودش توفیق و تصمیم بزرگی است- اما شرط و قدم ابتدایی میباشد و در ادامه، این ثبات قدم در میدان و مقاومت است که سبب پیروزی میگردد. بسیاری به اسلام آمدند و زود خارج شدند؛ بسیاری در میادین گوناگون جهادی حاضر شدند و به سرعت عقبگرد نمودند و پشت کردند و برخی دیگر نیز خیانت کردند!
ممکن است سپاهی مجهز به کثرت لشکریان، سلاحهای پیچیده، فرماندهان کارآزموده و سربازان قوی هیکل باشند، اما بترسند! و متقابلاً گروهی قلیل و بدون نیرو و تجهیزات لازم باشند، اما عزم، اتحاد، ایمان و ثبات قدم داشته باشند و در نهایت پیروز شوند؛ باذن الله.
اعتماد و اطمینان، انگیزه و امید، ایمان و باور، بصیرت و عزم قوی، ثبات قدم و توکل و ...، یا متقابلاً رعب، ترس، وحشت، ناامیدی، بیانگیزه شدن، نخوت، بیتفاوتی، حرص جان و مال و ...، همه کار قلب است، نه نیرو و تجهیزات! و قلوب نیز به دست اوست. لذا در شرح مقابلهی طالوت و جالوت و تفسیر حکمتها و نتایج آن فرمود: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ – چه بسا گروهى اندکی كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است / البقره، 249»
این خداوند متعال است که ثبات قدم میبخشد و این کار را به واسطهی "ربط = محکم بستن شیء متحرک و سبک، به پایهای محکم و ثابت"، انجام میدهد. قلوب مؤمنان را به خودش "ربط" میدهد، لذا آنان ثابت قدم میگردند؛ اما باید قیام کنند، تا مرتبط گردند:
«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (الگهف، 14)
ترجمه: و دل هايشان را استوار ساختيم، آن گاه كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما خداوندگار آسمانها و زمين است، و هرگز جز او معبودى را نمىخوانيم، كه اگر بخوانيم قطعا سخنى به گزاف گفتهايم.
تجربه حاضر
نه تنها تاریخ معاصر پیش روی ماست، بلکه خود در دل آن قرار داریم و به نوعی مؤلف صفحاتی از آن میباشیم.
●- ملت ایران، با شعار "الله اکبر"، علیه رژیم دست نشاندهی پادشاهی قیام کرد و هیچ دلیلی نبود که بتواند با دست خالی، بر حکومتی که از حمایت امریکا و انگلیس برخوردار بوده و ارتشی داشت که ژاندارم منطقه بود، و سیستم اطلاعاتی مخوفی داشت که از هیچ شکنجه و قتلی ابا نمیکرد، فائق آید!
●- در همان ابتدا که جمهوری اسلامی ایران هنوز دولت، ارتش و قدرتی نداشت، قائلهی کردستان به راه افتاد و آن چه امروز از داعش میبینید و میشنوید، ابتدا در کردستان رخ داد که همان شیوهی اسرائیل در غصب فلسطین بود.
هنوز چند روز، چند ماه و چند سالی نگذشته بود که وحشت ترور بر مملکت حاکم شد و از آیات عظام سالخورده، تا مقامات علمی و سیاسی، تا رئیس جمهور و نخست وزیر این مملکت، تا کسبه و زنان و کودکان را در کوچه و خیابان ترور میکردند.
●- دیری نگذشت که جنگی خارجی، از مرزهای غربی، به واسطهی رژیم بعث صدام و با حمایت سیاسی، مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی شصت کشور بزرگ و کوچک جهان، بر ما تحمیل شد.
●- از همان ابتدا که مملکت در بحران بود، کشت و تولیدی نداشت و ...، "تحریم" بر ما تحمیل شد و هم چنان بر شدت و دامنهی آن افزوده میشود.
●- در بدنهی حکومت، دولتهای جاسوسی چون بنیصدر، رؤسای جاسوسی چون قطب زاده، روحانیون و فرماندهان جاسوسی چون سید مهدی هاشمی، رؤسای جمهوری جدای از انقلاب چون خاتمی، فتنهگرانی چون میر حسین موسوی، وزرای خود فروختهای چون مهاجرانی، قلم به دستان مزدور، اختلاسگران کلان در سیستم بانکی، و بالاخره کج سلیقگیها و سوء مدیریتهای عمدی و سهوی [چون دولت روحانی و مجلس فعلی] و ... داشتیم!
●●●- بیتردید هیچ کشور و ملتی در این شرایط، [به اذعان دوست و دشمن]، شش ماه بیشتر دوام نمیآورد، اما این نظام و این ملت، چهل و یکمین سال استقلال و استعلای خود را در کمال قدرت و قوت جشن گرفتند.
●- ملت فلسطین با هشتاد سال مبارزه و مقاومت – ملت لبنان – ملت عراق – ملت یمن و ... نیز همینطور.
●●●- این یعنی کار خدا. برای کسانی که به ایمان آورند، به او توکل نمایند، تسلیم فرمان او باشند و رحمت، مغفرت و نصرت او را بخواهند. البته این فقط یک نمونه از کار خداست.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
اگر مردم سوریه خودشان قیام نمیکردند، خدا هیچ کمکی به آنها نمیکرد! او منتظر است تا خودمان کاری انجام دهیم، خودش چیزی نمیگوید و کاری نمیکند؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10195.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1460
- 10 اسفند 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید قیام