سلام بر امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام و سلام بر شما!
در تک تک کلمات و آیات این سوره نیز مانند سایر آیات، نکات و پنهانیهای بسیاری وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم تا نه تنها معنا، مفهوم و مقصود آیه را بیشتر بفهمیم، بلکه با حقایق عالم هستی بیشتر آشنا شویم.
درباره «قُلْ» که فرمان به "گفتن" است و این اقرار باید از قلب به زبان نازل شود، نه این که فقط لفظ باشد، در جلسۀ اول صحبت کردیم که اگر کسی نشنیده، حتماً بشنود (1).
خلاصه آن که خداوند سبحان به بندگانش "امر" مینماید؛ حال گاه این اوامر جنبۀ ایجابی دارند، یعنی میفرماید: «این کار را انجام بدهید»؛ و گاه جنبۀ سلبی دارند، یعنی میفرماید: «این کار را انجام ندهید»، که به آن "نهی" میگوییم؛ در واقع "نهی" نیز خودش نوعی "امر" است، منتهی امر به انجام ندادن.
اما، گاه خداوند متعال امر به گفتن «قُلْ» مینماید؛ یعنی وقایع، آثار و برکاتی در کار هست که با "گفتن" محقق میگیرد و به دست میآید.
قُلْ أَعُوذُ- یعنی: بگو، اقرار کن، اذعان نما و اعلام کن که من در این امر "پناهنده" هستم. خُب در کجا آدم به دیگری پناه میبرد؟ در جایی که انجام اموری برای محفوظ ماندن لازم هست، اما دیگر از خودش کاری برنمی آید که انجام دهد و دستور العمل دیگری برای انجامش ندارد.
به عنوان مثال فرموده: اگر رشد و تقرب میخواهید، نمازهایتان را با خشوع اقامه کنید - اگر گشایش میخواهید، دعا و تلاش کنید - اگر طول عمر میخواهید، صله ارحام داشته باشید - اگر زیادتی رزق و روزی میخواهید، صدقه بدهید، یتیم نوازی کنید، و اگر امنیت همه جانبۀ اجتماعی میخواهید، به عدل و قسط و در ضمن تعاون در امور خیر قیام و اقدام کنید.
اما، در این عالم اموری وجود دارند که کاری از تو برنمیآید! اینجا باید پناهنده شوی و این پناهندگی را هم اعلام کنی و هم اعلان نمایی، یعنی علنی کنی. پس، «قُلْ أَعُوذُ- بگو: من پناه میبرم».
●- اما، پناه بردن و پناهندگی، دو وجه دارد. وجه اول این است که معلوم کنی به چه چیزی یا چه کسی پناه میبری، و دوم این است که از چه چیزی یا چه کسی به او پناه میبری. مثل این است که بگویی: «من از شدت آفتاب سوزان، به سایه درخت پناه میبرم.»
«بِرَبِّ الْفَلَقِ»، پاسخ بخش اول است. یعنی: "پناه میبرم به پروردگار شکافها".
"ربّ"، یعنی: «مالک و صاحب اختیار و تربیت کنندۀ امور»؛ و اگر بخواهیم در یک کلمه به فارسی برگردان (ترجمه) کنیم، یعنی: «پروردگار»، آن که میپرواند.
برای آغاز قرائت قرآن مجید، فرمان رسیده که به "الله" پناه ببرید، از چه؟ از شیطان رجیم: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ - هنگامى كه قرآن مىخوانى، از شيطان مطرود، به خدا پناه بر!» (النّحل، 98). "الله"، اسم خاص و اسم جامع خداوند متعال است، "شیطان" نیز چه جنّ باشد و چه انسان، دور شده از رحمت الهی، گمراه و گمراه کننده است، پس سراسر برای انسان شرّ است.
اما آیۀ نخست سورۀ فلق، به اسم "ربّ" تصریح کرده و فرمان داده است، نه اسم "الله"، چرا که موضوع، همان ربوبیّت و پروردگاری است.
«ربّ الفلق»، یعنی: «پروردگار شکافها»! در بیشتر ترجمهها، «فلق» را به سپیده دم صبح معنا کردهاند که شب و تاریکی را میشکافد؛ اما در این آیه، اشاره به شکاف خاصی نشده است! بنابراین شکاف ممکن است در زمین باشد، یا در آسمانها، و یا در نقصها و کاستیهای دیگری که همگی شکاف هستند؛ و شکاف راه را برای عبور و یا حتی نفوذ را باز میکند. چنان که آتشفشان، از شکافهای ایجاد شده در زمین و کوه فوران میکند، و دشمن نیز از شکافهای موجود وارد میشود و ضربه میزند.
حال، چرا این شکافها را خودم با کار و تلاش و جهاد پُر نکنم و بگویم: «أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ - پناه میبرم به پروردگار شکافها»؟! چون من اصلاً این شکافها را نمیشناسم و اگر بشناسم نیز امکان و قدرتی برای پر کردن آنها ندارم؛ لذا نفرمود: «برای رفع و دفع آنها و پر کردن آنها چنین بکن و چنان نکن»، بلکه فرمود: «بگو: پناه میبرم به پرودگار این شکافها»، یعنی: به او توکل میکنم و کار را به او واگذار مینمایم که علیم، قادر و ربّ همه چیز است، از جمله «ربّ الفلق - پروردگار شکافها».
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ
خب، در آیۀ پیشین، مشخص کردی که به چه کسی پناه میبری و گفتی از آن جهت که موضوع من «شکافها»ست، به پروردگار این شکافها پناه میبرم؛ اما حال باید مشخص کنی که از چه چیزی یا چه خطر و شرّی که ممکن است از این شکافها به تو برسد، به او پناه میبری؟!
میگویی: «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»، یعنی: «از شرّ هر آن چه که خلق شده است»؛ و این موضوعی بسیار مهم و پناهندگی بزرگی است.
بدیهی است که خداوند سبحان، هیچ چیز شرّی خلق نکرده و نمیکند، اما دلیل نمیشود از چیزی که برای خیر خلق شده، به تو هیچ آسیب و شرّی نرسد.
به عنوان مثال: خورشید برای روشنایی و انرژی بخشی خلق شده و نقش خود را در کهکشان و جهان ایفا میکند؛ اما ممکن است در زمانی موجب تبخیر آب دریاچهها و رودها گردد، در منطقهای سبب بروز خشکسالی شود، یا برای عدهای سبب ابتلا به بیماریهای پوستی شود و آسیبهای دیگر.
شکافها، چه در آسمانهای بالا باشند، و چه در طبیعت و همین آسمان و زمین، و چه در وجود خودمان، خیرهای بسیاری دارند، اما میتوانند برای عدهای و یا از جهاتی، آسیب و شرّ نیز بسازند، لذا تأکید دارد که بگو: «از شرّ این شکافهای به وجود آمده در خلقت، به پروردگار آنها پناه میبرم»، نه از خود این شکافها و وجود آنها.
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ
و از شرّ تاریکی، هنگامی که میپوشاند.
روز، نور و روشنانی، خیر و نعمت است، شب و تاریکی هم خیر و نعمت است؛ چنان که فرمود: هر دو نشانههای خدا برای اهل تفکر و تعقل و علم میباشند؛ و شب را برای آرامش و آسایش و استراحت قرار داد. فرمود: «وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا - و شب را لباس (پوشش) قرار دادیم» (النبأ، 10) - بخوانیم آیات مربوط به شب را که چه دستورات عبادی، نماز، تسبیح و تهجدی برای شب وارد شده و حتی فرموده که تمام شب را به خواب نگذرانید تا از برکاتش بهرهمند گردید.
اما، در عین حال، تاریکی نیز میتواند برای عدهای "شرّ" بیاورد. مثل این که آدمی نمیتواند در تاریکی راه برود یا کاری کند، یا دزدان و جانیان، از همین تاریکی سوء استفاده میکنند. البته تاریکی فقط مادی و ظاهری نیست، هر چیزی که برای ما در روشنایی قرار ندارد و معلوم نیست، در تاریکی قرار دارد، و چه بسا آسیبهایی از آن به ما وارد شود. لذا میفرماید که در تاریکی، و آن چه در تاریکی قرار گرفته است، از تو کاری بر نمیآید؛ پس به خدا پناه ببر و بگو: «وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» - یعنی: من از شرّ تاریکیها، هنگامی که گسترانیده میشوند و میپوشانند، به پروردگار آنها پناه میبرم که هیچ چیزی برای او در تاریکی قرار ندارد.» یعنی: در اینجا دستور چنین بکن و یا چنان نکن ندارم، چون اصلاً کاری از من برنمی آید، لذا دستور فقط این است که «بگو: پناه میبرم به ربّ آنها، از شرّ آنها».