«ایکس – شبهه»: در ادامه این سؤال آمده که به طور قطع یقین دارم اگر در خانواده سنی به دنیا میآمدید و با آن عقاید تربیت میشدید، اکنون از سنّت دفاع میکردید.
اگر منظور شخص نویسنده یا پاسخ دهندهی فعلی است، ممکن است چنین باشد که شما میفرمایید و نمیتوان به طور قطع و یقین بیان داشت که خیر الا و لابد بنده حقشناس میشدم. اما اگر این قاعده را یک قانون جبری تلقی نمایید، اصلاً چنین نیست. چرا که انسان مختار و به صورت دائم در حال انتخاب است و حق ندارد که تابع محیط شود. و به همین دلیل است که در مقابل انتخاب خود مسئول و پاسخگو میباشد، و گرنه حساب و کتاب و بهشت و جهنم معنا و جایگاهی نداشت.
دقت شود که در اسلام و به ویژه در تشیع، اصول عقاید تحقیقی است. یعنی انسان باید خودش برسد و تقلید در اصول به هیچ وجهی جایز نیست. خواه مسلمان ملاصدرا (ره) باشد و یا یک پیرزن عوام که با توجه به چرخ ریسندگی خود به قانون «حرکت و محرک» و ناگزیری از وجود خداوند متعال پی برده بود.
اجازه دهید حکایتی شیرین تقدیم نمایم:
یکی از علمای اهل سنت ترکیهای از یک نفر عامی (غیر طلبه یا روحانی) ایرانی سؤال کرد: بدون تعصب پاسخ بده، آیا چون پدر، مادر و محیط تو شیعه بودند، تو شیعه شدی، یا تحقیق کردی؟ فرد گفت: در تشیع اصول عقاید تحقیقی است. لذا تحقیق کردم. به آن عالم محترم کمی هم برخورد. چرا که سخن این شخص بدین معنا بود که تحقیق کردم و تشیع را حق دیدم. پرسید: چگونه تحقیق کردی و به چه چیر رسیدی که این نتیجه را گرفتی؟ گفت: البته که نمیتوانم 20 سال تحقیق را در چند دقیقه به تو بگویم. اما به یک نکته اشاره میکنم، به شرطی که تو هم بدون تعصب باشی. سپس پرسید: پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اطاعت از چه کسی واجب شد؟ او گفت: از اولین خلیفهی بعد از آن حضرت یعنی ابوبکر صدیق رضیالله عنه. وی گفت: من هم رفتم سراغ او، دیدم طبق اسناد معتبر خودتان، او اولین کسی است که در ماجرای غدیر خم با علی (ع) بیعت کرد و به امام علی (ع) تبریک گفت. سپس پرسید: بعد از ابوبکر چه؟ گفت: عمر فاروق رضیالله عنه. گفت: من هم رفتم سراغ او و دیدم نه تنها او نفر بعدی از بیعت کنندگان بود، بلکه افزود: «بخ بخ یا علی، هذا فوز عظیم ...» یعنی، به به، به به، یا علی، این فوز عظیمی است که خداوند به تو داده است. و هم چنین بارها تأکید کرد که «لولا علی قد هلک العمر» اگر علی نبود، قطعاً عمر هلاک شده بود. عثمان هم که مکرر متوسل به حضرت علی (ع) بود. و پس از آن سه نفر؟ گفت: علی کرم الله وجهه. گفت در این که متحدیم.
سپس این شیعه ادامه داد: بیائیم بر سر مذاهب. اولین امام مذهب شما که به او امام اعظم میگویید، ابوحنیفه است که گفت: اگر دو سال نزد امام صادق (ع) درس نخوانده بودم هلاک شده بودم. امام شافع شما نیز میگوید: اگر حب علی و آل علی رافضی بودن است، من خود اول رافضی هستم. و همینطور بقیه. لذا من دیدم چرا من بگویم اینها و اینها بگویند علی؟! خوب خودم میگویم: علی (ع)... . آن عالم وی را قسم میداد که دیگر در جایی و به ویژه در میان جوانان اهل سنت به این روش بحث نکنی. و البته آن عالم بعدها شیعه شد.
پس، اصول دین تحقیقی است و نه تقلیدی. لذا اگر فردی میان خانوادهای کافر نیز به دنیا بیاید و در یک محیط کفر نیز تربیت شود، باز مکلف است که با بصیرت به عالم و حیات و خود و خلقت نگاه کند و همانگونه که برای درآوردن نان یا کسب معاش فکر میکند و بهترین راههای را میجوید، به غیر از بدن نیز فکر کند و به حقایق هستی پیبرد و راه راست را پیدا کرده و در آن حرکت نماید. اهل سنت نیز اگر واقعاً معتقد به مذاهب خود هستند، باید بروند دست کم کتابهای معتبر خودشان را بخوانند، نه این که فقط یک اسم یا لفظ را بر خود حمل کنند و بعد اجازه دهند که وهابیت هر دروغ و افترای تفرقه افکنی را بر آنها القا کنند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی