«ایکس - شبهه»: به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – مواهب الهی بر اساس علم و حکمت الهی، به هر کس به اندازهی مرتبهی وجودی و تاب و توان اخذ و تحملش از یک سو و رسالت، وظیفه، تکلیف و نقشی که دارد و باید داشته باشد، از سوی دیگر اعطا شده است. و نظام کامل و احسن خلقت نه تنها ایجاب نمیکند که هر چیزی که به هر مخلوقی داده شده است، عیناً به سایر مخلوقات نیز افاضه گردد، بلکه ضرورت تفاوتها را به تناسب وجودها و نقش و تکلیف آنها در نظام آفرینش ایجاب مینماید. لذا معنا ندارد که مثلاً همه ملک باشند یا همه انسان باشند یا همه گیاه باشند و یا همه یک نوعی از حیوان باشند یا خورشید و ماه و زمین از یک شکل، یک اندازه، یک ویژگی و خواص و یک نقش برخوردار باشند. پس او که خالق است میداند چه مخلوقی را چگونه خلق کرده و شرایط پذیرش چه مسئولیتی را دارد. لذا وقتی دیگران گفتند: چرا به ما وحی نشد و یا ما فقط ایمان میآوریم که عین همان وحی به ما نیز ارسال گردد، فرمود:
«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَديدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آيهاى به سويشان آيد گويند هرگز ايمان نمىآوريم مگر آنكه نظير آنچه پيغمبران را دادهاند به ما نيز بدهند، خدا بهتر داند كه پيغمبرى خويش كجا نهد، كسانى كه به گناه پرداختهاند به زودى نزد خدا بخاطر آن نيرنگها كه مىكردهاند خفتى و عذابى سخت به ايشان مىرسد.
ب – وحی یعنی کلام یا اشاره یا پیام پنهانی که به سرعت از گوینده به مخاطب منتقل گردد. «"راغب اصفهانی" در ترجمه وحی بیان داشته است: ریشه وحی به معنای اشاره تند و سریع است، از این رو هر كاری كه به سرعت انجام گیرد وحی نام دارد و این ممكن است در كلامی رمزی و كنایهای باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غیبی خدای سبحان به فرستادگان خویش را وحی میگویند.»
لذا وحی اقسام گوناگون دارد که عمدتاً آن را به چهار قسم «اشارهی پنهانی – وحی تکوینی و غریزی – الهام و نیز وحی نبوی که آن هم اقسامی دارد تقسیم کردهاند. یک نوع آن برای انجام امور محوله به نبوت و رسالت است که به آن وحی نبوی میگویند. یعنی به همه انبیای الهی توسط حضرت جبرئیل علیهالسلام وحی نازل نشده است. به برخی به صورت الهام، به برخی به صورت رؤیا و ...، چنان چه در قصص حضرات ابراهیم و یوسف (ع) به آن اشاره و تصریح شده است.
پس خداوند متعال به هر کس یا حتی هر موجودی، بنا بر حکمتش، آن وحیای را که برای او به تناسب تکلیفش لازم داشته باشد میفرستد. چنان چه در قرآن کریم تصریح شده که خداوند متعال حتی به آسمانها و زنبور هم وحی فرستاده است. «وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها - و امر هر آسمانى را در آن وحى كرد (فصلت – 12) و نیز «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْل - و ربت به زنبور عسل وحی کرد – (النحل، 68) و نیز میفرماید به حواریین حضرت عیسی (ع) نیز وحی کرد:
«وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي وَ بِرَسُولي قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ» (المائده، 111)
ترجمه: و بياد آور، روزى را كه بر دل حواريين وحی [الهام] كردم كه به من و فرستادهام عيسى بن مريم ايمان بياوريد، گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما مسلمانيم.
و نیز میفرماید به مادر حضرت موسی (ع) وحی کرد «إِذْ أَوْحَيْنَا إِلىَ أُمِّكَ مَا يُوحَى(طه، 38)» و هم چنین فرمود که به ائمهی حق که مردم را به امر خدا دعوت میکنند، وحی میفرستد:
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ» (الإنبیاء، 73)
ترجمه: و آنان را پيشوايان نموديم تا به فرمان ما رهبرى كنند، و انجام كارهاى نيك و نماز و زكات دادن را به آنان وحى كرديم و همه پرستندگان بودند.
منتهی این وحیها، وحی نبوی نیست و غالباً برای بشر به صورت الهام است. یعنی از نوع ارسال وحی به عنوان «دین» برای ابلاغ به مردم نیست. و کسانی نیز برای این امر انتخاب شدهاند که به آنها «نبی» یا «رسول» اطلاق میگردد و وظیفهی خاصی بر عهده دارند که این وظیفه بر عهدهی همگان نیست. پس یک نوع وحی خاص که به آن «وحی نبوی» میگویند نیز به آنان ارسال میگردد.
ج – همانطور که فرمود او اعلم است به این که رسالتش را کجا قرار دهد، طریق ابلاغ وحی به انبیا یا همگان را نیز او معین میفرماید. به یک نبی با الهام وحی میفرستد – به یک نبی با رؤیا وحی میفرستد – به یک نبی با ملک معین وحی میفرستد – برخی از آیات توسط جبرئیل (ع) به برخی از رسولان نازل شده است و آیات بسیاری نیز به صورت مستقیم وحی شده است.
همینطور است طریق ابلاغ و وسیلهی ابلاغ وحی به دیگران یا همگان. چنان چه آن وحیای که به نبی اکرم (ص) نازل شد، توسط ایشان به ما نیز ابلاغ شد و قرآن کریم در اختیار همگان قرار دارد.
طریق دیگر آن که «عقل» را نبی درونی قرار داد، طریق دیگر آن که «فطرت» و معلومات فطری را غیر قابل تغییر و تبدیل قرار داد و طریق دیگر آن که خوبی و بدی را به هر کسی الهام مینماید. که خود از طرق عام ارسال وحی است.
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (الشمس، 7 و 8)
ترجمه: و سوگند به جان آدمى و آن كس كه آن را با چنان نظام كامل بيافريد * [و در اثر داشتن چنان نظامى] خير و شر آن را به آن الهام كرد.
پس، اگر دقت کنیم، مشکل در ارسال و دریافت وحی نیست، بلکه بشر ناخودآگاه میگوید: چرا من نبی نشدم؟! جواب آن هم که مشخص است و ایفاد گردید. اوست که میداند رسالتش را کجا قرار دهد. و انسان باید از خود بپرسد که آیا به آن استعدادی که دارم رسیدم که انتظار نبی شدن نیز داشته باشم؟ آیا همین وحیای که در اختیارم قرار گرفته است را خوب [به حد خود و نه یک نبی یا معصوم] دریافت کردهام؟ آیا به همین مقداری که دریافت کردهام ایمان آوردهام؟ آیا به همین مقدار کمی که باور کردهام، عمل میکنم؟ ... که حالا بپرسم چرا خدا مرا نبی و رسول برای دیگران نکرد؟
کلمات کلیدی:
اعتقادی